همانم که ندانم چه خواهم ز جانم.
مراقب کنکور که نباید خوشگل باشه!
این لینک رو کپی کنید و بزنید رو اوپن،این سریع ترین راه برای گوس کردن به اهنگ پیشنهادیمه:
https://uupload.ir/view/erfan_tahmasbi_-_shabangahan_1snz.mp3/
اگه اون خیلی غمگین بود اینو گوش بدید:
https://uupload.ir/view/music-class-anigtar-man-bad-misham-(javan-musics.com)_rxow.mp3/
پریشب،شبِ کنکور اولم یعنی کنکور زبان، ساعت ۳ شب وقتی دنبال یه ایمیل جدید میگشتم،یهو یه ایمیل دیدم مربوط به ۱۱ مهر سال گذشته،روزه تولدم.
شخصی به نام امیر حسین که خیلی محو یادم میادش(احتمالا یکی از مخاطبای وبلاگم بوده و از اون طریق به ایمیلم دسترسی پیدا کرده بوده) بهم ایمیل زده بوده.
ایمیل رو باز کردم:
اینا رو فرستاده بود به همراه یه لینک کارت پستال تولدت مبارک که وقتی بازش میکنی اهنگ پخش میشه:))))))
اصلا ببین،خونم رقیق شد،نمیدونی چقد ذوق کردم و انرژی گرفتم. خدا این شیرینی رو نگه داشته بوده تو همچین موقعیت منفی ای باز کنم.
من روزای تولدم از عالم و آدم شاکی ام و دمغ،اگه اون روز این پیام رو میدیدم لذتی که الان بردم رو نمیبردم قطعا:)
عکسا رو که باز کردم با خودم گفتم واو،چقدر عجیبه فضای وبلاگ. ممکنه تو به مدت چند سال خاطرات روزانه یک نفر و بخونی و هیچوقت روحتم خبر دار نشه که این آدم چه شکلیه،ببین بچه منو چجوری تصور میکرده🥲حتما خورده تو ذوقش که هیچوقت ایمیلش رو ندیدم...و بعدشم که آدرس وبلاگم رو عوض کردم.
متاسفانه الانم خجالت میکشم برم تشکر کنم بابت تبریک روز تولد،اگه این کارو کنم حتما آدرس جدید وبلاگ رو ازم میخواد و اگه بیاد اونجا رو ببینه کلا ازم نا امید میشه.
چند وقت پیش بعد ۶ ماه ترک وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی،رندوم وارد صفحه یه کنکوری شدم،از اشتیاق و تلاشش خیلی خوشم اومد ،تو دلم باهاش کلی هم دلی و هم دردی کردم.
یبار واسه یکی از پستاش کامنت گذاشتم و اسم رو زدم نازیلا.
گفت تو همون نازیلایی که اسم وبلاگش فلان بود؟
عوضی برگشت گفت من همیشه دنبالت میکردم و عاشق نوشته هات بودم.چون می اومدم میدیدم تو هم مثل من به هیچ کدوم از قول هایی که به خودت میدی عمل نمیکنی و اینجوری باعث میشدی از خودم نا امید نشم.
با دیدن اون کامنت بی هیچ حرفی اون وبلاگ رو ترک کردم و هیچوقت دیگه به کامنتش ریپلای نزدم:))) فکر میکنم این دارک ترین جوکی بود که میتونستم بشنوم.
اگه اون امیر حسین که حدس میزنم باشه؛ یه پسر قومی بود که هر روز سعی میکرد بهم انگیزه بده ،تشویقم کنه تا تو مسیر بمونم... اگه یهو بیاد این وضع و حال خراب خودم و وبلاگم رو ببینه...نمیگه ههه،این که هنوز همون احمقه پارسالیه؟!
لعنتی،نباید اینا رو مینوشتم،خودم حال خودمو گرفتم.
در کل اومده بودم بگم کنکور خیلی خوب بود،چقدر خوب شد که دادمش،تمام استرسم ریخت،امروز خیلی بهم خوش گذشت. سرجلسه بیخودی سرخوش و کیفور بودم. خانومه وقتی داشت تفتیشم میکرد میخندیدم،دفترچه جدید که میدادن میخندیدم،پاسخ نامه ها رو جمع میکردن میخندیدم.
ببین،کنکور اصلا کنکور نبود.
تو سر من کنکور یه سالن ورزشی بزرگ و تاریک و گرم بود با جمعیت کثیری از آدمای گریان و لرزان که لحظه شماری میکنند برای وداع با زندگی.
سازمان سنجش حالا که اینقد زرنگ شده هر روز تبصره و ماده جدید صادر میکنه،بهش بگید اسم کنکور رو هم عوض کنه.
مثلا بزاره کوئیز کوچک کشوری واسه خالی نبودن عریضه .بزاره گردهمایی بزرگ دانش آموزان ایران زمین به منظور ورود به دانشگاه. یا چه میدونم،هر چی بجز کنکور. تو دی ان ای ما ایرانیا کاشته شده که کنکور یعنی مرگ یا زندگی. شاید اگه اسمش عوض شه نگاه نسل بعد ما به کنکور چیزی بجز اون که ما تصورش کردیم بشه.
حاجی اصلا کنکور و هیچی،دانشگاه عجب چیز گوگولی بود😂واخ واخ مراقباش چقد گوگولی بودن. ببین یه پسره بود عینننننننننننن یه بازیگری که اسمشو یادم نمیاد بود. دلم میخواست بپرسم آقا شما شبیه کدوم بازیگری؟!
همکلاسی های دوران دبستانم رو دیدم. منو نشناختن ولی خودشون اصلا تغییر نکرده بودن.
من واسه رفتن به همچین جایی اینقدر حرص خوردم؟من واسه دادن همچین امتحانی اینقد استرس کشیدم؟ حاجی امتحان های معلم ریاضی من ترسناک تر از کنکور بود،تازه نیم چاشت و آب معدنی هم بهتون میدن،تو مدرسه شما از این چیزا داشتی؟🤣
_الان میتونم خودم باشم و درسم رو بخونم:)
چی میشد یه پاکن داشتم تک تک مراکز مشاوره و نشرکتب کنکوری رو پاک میکردم.
اگه این جاخالی نبودن،ما هم مثل مامان باباهامون کنکورمون از روی کتاب درسی بود.
نمیدونم اول این کتابا اومدن یا اول کنکور سخت شد. همه چیز بستگی به جواب این سوال داره،چون اگه پاکن بدن دستم نمیزارم یکیشون زنده بمونه.
اگه شانس باهام یار باشه و بشه آنچه که دلم میخواد،هیچ قول و شیرنی ای به کسی نمیدم،فقط لذت خواهم برد از این چند صباح ۱۸ سالگی:)
+این چند شب حال بدی،واسه اولین بار دعا خوندم و با صدای دعای توسل خواب رفتم. با صدای فرهمند،نمیتونم بگم چقدر این صدا به جان میشینه.
بزار دیگه نگم از اون روزای کذایی،میخوام بقیه اش رو زنده باشم..
مطلبی دیگر از این انتشارات
آخرین نوشته درمورد کنکور
مطلبی دیگر از این انتشارات
رتبه های برتر کنکور
مطلبی دیگر از این انتشارات
سرعت زندگی و تغییرات=X2