از نو برایت مینویسم ...
من عاشق مدرسه ام!
خیلی ها تو ایران از مدرسه متنفرن ولی من برعکس بقیه عاشق مدرسه ام. کی میدونه؟ شاید بعد انتشار این متن تعداد کسایی که عاشق مدرسه ان بیشتر شد. ( البته اگه کسی بخونه )
اصلا صبر کن ببینم. چرا از مدرسه بدتون میاد؟ مگه میشه کسی از مدرسه بدش بیاد؟ من که هرچی فکر میکنم نمیتونم نکته منفی ای درباره مدرسه به یاد بیارم. حالا چندتا از نکات مثبت مدرسه رو میگم تا شما هم عاشقش بشین :)
اول از همه بگم که مدرسه من یه مدرسه دولتی عادی هست که به گفته مدیرمون یکی از بهترین ها هست. مخصوصا اونجایی که به حقوقت احترام میزارن. به عنوان مثال هرکسی حق اینو داره که انتخاب کنه. خب ما هم انتخاب میکنیم. ما هر روز انتخاب میکنیم روی صندلی بد بشینیم یا صندلی بدتر :)
هرکسی حق داره در یک محیط اروم درس بخونه برای همین مدرسه ما تصمیم گرفته کولر نباشه تا محیط آرومی برای درس خواندن فراهم کنه ( گور بابای گرما ). تازه در همین حین, ما میتونیم انتخاب کنیم که لباس آستین بلند بپوشیم یا لباس آستین کوتاه با یه سویشرت روش تا کسی بهمون گیر نده.
این موضوع «حق انتخاب» به مدیر هم رسیده. یعنی انتقدر حق انتخاب زیاده که قانون به طور دقیق مشخص نمیکنه که چه لباسی خوبه و چه لباسی بده و این حق رو به مدیر میده. طوری که وقتی سال دهم بودم کل سال یک شلوار پوشیدم و از نظر مدیر اشکالی نداشت. سال بعد وقتی مدیر عوض شد و من دوباره اون شلوار رو پوشیدم. مدیر گفت: چرا این شلوار رو پوشیدی؟ چرا انقدر جذبه؟
از این چیزا که بگذریم. میرسیم به یکی از بهترین بخش های هر مدرسه ای. یعنی جشن هایی که اون مدرسه میگیره. در همین راستا میخوام دوتا از بهترین جشن هایی که پارسال مدرسه برای ما برگزار کرد رو تعریف کنم.
- از اونجایی که مدرسه ما خیلی مهمه. مسئولین استان تصمیم گرفتن بیان مدرسه ما و جشن برگزار کنند و خب مگه میشه کار به این خیری ازش گزارش تصویری تهیه نشه؟ به همین خاطر بر خلاف گذشته که ما باید روی زمین ( روی آسفالت ) مینشستیم. این دفعه صندلی گذاشتن زیر آفتاب تا ما راحت زیر آفتاب بشینیم و به حرف های حاج آقا گوش بدیم. این رو هم اضافه کنم چون مسئولین خیلی مهم بودن, زیر سایه و روی مبل نشستن. شاید بگین خب کجای این موضوع خوبه؟ خوبیش اینجاست که بهمون چایی دادن :) برای یک ایرانی همه جا چای میچسبه حتی اگه زیر آفتاب باشی :)
- یکی از اهداف مدرسه آماده کردن دانش آموز برای ورود به جامعه هست و خب یکی از چیز هایی که باید تو جامعه رعایت بشه مرتکب نشدن جرم هست. برای همین مدرسه ما یک نفر از نیروی انتظامی رو دعوت کرد تا در مورد این مسائل با ما صحبت کنه. ایشون طلبه نبود ولی ظاهرا علاقه خاصی به این حوزه داشت و نظریه های جالبی میداد. مثلا شما میدونستید که بعد از خوردن شراب باید غسل انجام بدید چون وقتی دارید شراب میخورید درواقع شیطان داره با شما لواط میکنه؟ این جشن از این منظر خوب بود که با نظریه های جدیدی از اسلام آشنا شدیم :)
میرسیم به مبحث جالب معلم ها. ترجیح میدم زیاد در این مورد بحث نکنم و به چند تا « آیا میدانید » اکتفا کنم.
- آیا میدانستید که: میشه دانش آموز رو فرستاد پشت دفتر و زنگ زد به خانواده اش بخاطر اینکه دانش آموز پیش خوانی نکرده و جلو جلو درسی که معلم هنوز درس نداده رو نخونده؟
- آیا میدانستید که: اگر دانش آموزان جواب تمرین های فیزیک رو از روی گام به گام می نویسند باید بهشون بگید که صورت سوال های طولانی رو هم بنویسند. چون کپی کردن صورت سوال روی دفتر باعث میشه اون متن رو ناخودآگاه یاد بگیرند؟
- آیا میدانستید که: اگر دانش آموز بجای مداد , با خودکار توی کتاب بنویسد به اصطلاح « آسمان به زمین می آید؟ ( دلیل اینکه چرا اصرار داشتم با خودکار بنویسم رو بعدا میگم )
- آیا میدانستید که: با تنبیه کردن دانش آموزی که علی رقم تلاش نتونسته توی امتحان نمره خوبی بیاره باعث میشید علاقش به درس بیشتر بشه و دفعه بعد بیشتر بخونه؟ ( اینو واقعا خودمم نمیدونستم )
تا همین الانشم متن خیلی طولانی شد. پس بهتره تعریف و تمجید رو تموم کنم. اگر فکر کردید تمام اینها طعنه بود باید بگم سخت در اشتباه هستید. چون از نظر مسئولین هیچ مشکلی در کشور وجود نداره و حتی بعضی ها معتقد هستند که اگر مهاجرت کنید یعنی قدر این همه امکانات و رفاه رو نمیدونستید. به عبارت دیگه نمک خوردید و نمکدان را شکستید.
پ.ن1: در خاطره دوم از جشن ها , خداروشکر بعد از جشن معاون پرورشی اومد و گفت که این نظریه غلطه و جلوی انتشار خرافات رو گرفت.
پ.ن2: خیلی از چیز ها رو نگفتم. شاید بعدا تو یه پست دیگه بازم به این موضوع بپردازم.
I love school :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
درد و دل های یک دانش آموزِ سال آخری
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا شروع نمیکنم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه من از کنکور