ما بیشتر زندگیمونو تو بهشت گنگسترا میگذرونیم
کنکور فتالیتی!
خب دیگه کم کم داره وقت «شهرستان هم زدی؟» و «تراز و رتبه ات چند شد دقیقا؟» و «به تو چه سرت رو گردن خودت باشه» و ... میرسه و استرس به قول مشاورین کنکور مهم ترین مرحله پروسه ی کنکور یعنی انتخاب رشته. قبل از اینکه رتبه های نهایی فارغ از هرچیزی که هست به دستتون (به دستمون) برسه، خواستم بیام بگم ریلکس باشید، شل کنید و از شناور بودن روی منجلاب زندگی لذت ببرید و نیم نگاهی هم به فرصت هایی که دور و ورتون چرخ میزنن داشته باشید.
در نظر داشته باشید که شما اصلا واسه چیز دیگه ای به این دنیا اومدید و تمرکزتون باید فقط رو رسیدن به هدف خلقتتون باشه.
این حرفهایی که میزنم نتیجه ی این یکی دو ماه گذشتن از تموم شدن مدرسه ست. مثلا الان که بهش فکر میکنم، میبینم این «بعد از فلان دوره دیگه زندگیم آسون میشه» یه عبارت مزخرف و بی معنیه: درسم رو بخونم راحت میشم، کنکور رو بدم راحت میشم، دانشجو بشم دیگه زندگیم رواله، فارغالتحصیل شم تموم میشه، کار پیدا کنم تموم میشه، بازنشست بشم تموم میشه و در نهایت ...
زندگی یعنی همون درس خوندن های واسه کوییز های هفتگی، یعنی همون زنگ تفریح ها، یعنی همون تلاش کردن ها و خوش گذروندن ها و سختی ها و ...
هیچ چیزی دیگه اون حس های گذشته رو جبران نمیکنه، باید از مسیر لذت برد، اینا مقصد نیستن، اینا فقط یه سری چکپوینتن که وقتی بهشون برسی تازه به این فکر میوفتی در طول مسیر چه اتفاق هایی برات افتاده و چه چیزایی یاد گرفتی. زمان بالاخره میگذره و هر سختی ای دوره ای داره. مهم اینه که چی برات میمونه.
اینا حرف هایی بودن که دوست داشتم اول برای خودم و بعد برای کسایی که احتمالا میخوننش مرور و یادداشت کنم. با هم همنظریم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
کنکوریای 1402 | به یادِ رسم دیرینه
مطلبی دیگر از این انتشارات
بعد از آن شب
مطلبی دیگر از این انتشارات
آتشفشان و نمیشه با برف بست.