کنکور نوشت3...

  • دیشب یه رگبار وحشتناکی زد یه جوری که من نصفه شبی از خواب پریدم و دیدم صدای بلند بارون میاد انگار که یه نفرو دارن شلاق میزنن(از اثرات خواهری که فیلم تاریخی کره ای میبینه)

من هراسون از خواب بلند شدم که یهو خواهر از بالای سرم(تخت دو طبقه)سرشو چرخوند پایین و شروع کرد به قهقهه زدن.من تو اون تاریکی و صدای بارون و قهقهه های این و اون وضعیتی که فقط یه کله ی نصفه ازش معلوم بود سکته ی ناقص زدم:/

چیزی که من از خواهرم می دیدم...
چیزی که من از خواهرم می دیدم...

مامانم اومد تو اتاق ببینه چه خبره خواهرم با شوق گفت:داره بارون میاد.

بر جد ابادش درود فرستادم(چون جد ابادش جد اباد خودمم هست نمیشد فحش بدم)

  • صبح هم که بیدار شدم قبل ساعتای شیش دوباره رگبار زد ولی نه به اون شدت منم که زیر پنجره درس میخونم درو بستم اما قفلش نکردم لاش باز موند.یه لحظه رفتم از پنجره های اتاق نشیمن ببینم تو کوچه چه خبره که وقتی برگشتم روح از بدنم جدا شد.
عینک خیس شده زیر باران
عینک خیس شده زیر باران

کتاب جامعه شناسیم و دفتر خلاصه نویسیم که زیر پنجره بود یه جوری خیس شده بود که وقتی دستم خورد به دفترم برگش جدا شد:ا

خیسی کلاسور معلوم نیست...
خیسی کلاسور معلوم نیست...

منم بر سر زنان کتابمو برسی کردم که با قدرت های ماورائی حق تعالی دیدم زیر بارونی که کم از شلنگ گرفتن روش نداشته فقط صفحه اولش خیس شده و شگفتی دیگه هم اینکه برگه ی خلاصه نویسی با وجودی که انگار گرفتمش زیر شیر اب جوهر خودکار رو صفحه اصلا پخش نشده بود!!!!!!!!!!

بعد خشک شدن
بعد خشک شدن

جا داره واقعا بگم خدایا شکرت که دفترمو نجات دادی

خدارو شکر که یه درس نسبتا ساده خیس شد.

خداروشکر خیسی برگه به صفحات زیریش سرایت نکرد

خداروشکر زود متوجه شدیم پنجره رو بستیم...

  • همین خواهر اعجوبم که معرف حضورتون هست جدیدا می خواد ملیتشو عوض کنه کره ای بشه:ا(10 سالشه)

صبح تا شب ده تا دامن رو هم میپوشه که مثل ملکه ی مادر دامنش پف کنه و با چوب سوپ می خوره - ــ - منم اگه کوچک ترین حرفی بزنم به جرم توهین به امپراتور باید درخواست مرگ کنم:/ خلاصه که جدیدا تاریخ کره رو هم با تاریخ ایران مقایسه می کنه(!!)میگه ما بدیم اونا خوبن منم می خوام خفه اش کنم ولی نمیشه اخه کجا کره؟ایران؟خداوکیلی ببینید چقد رو فرهنگ داشته و نداشتشون مانور میدن که بچه ی ایرانی تو مهد تاریخ و تمدن بیاد بگه امپراتورای کره بهتر از پادشاهای ایران بودن(به پادشاه یه جزیره ی دو وجبی بگن امپراتوز به پادشاه ایران باستان که اولن امپراتوری تاریخه بگن پادشاهی؟من بااید اینارو بر بتابم؟؟؟؟)باز یونان میگفتی مصر می گفتی یه چیزی کره؟؟

اوج ارزوی خواهرم پوشیدن این لباسه
اوج ارزوی خواهرم پوشیدن این لباسه


1402.6.6
  • · دلم می خواد خودمو،کتابامو،استادمو همرو تیکه تیکه کنم یعنی ریز ریز...اینقدر ریز که با میکروسکوپم نتونی کشفش کنی آخه این ریاضی چه سم مزخرفیه؟؟!

چرا این قدر مطلق برا خودش هر کار می خواد می کنه.چرااااااا؟

حس می کنم ریاضی یه میمون وحشی استرالیاییه که من باید بگیرمش و تازه رامشم بکنم!!!!حالا آمار هم این وسط با اون همه صفر و عددای ممیزیش حکم یسری درخت بلند وسط جنگلو داره که این میمون وحشیییی میره لا به لاشون قایم می شه.

خود خاک بر سرشه
خود خاک بر سرشه

یعنی منی که از همه ی درسا لذت میبرم و سعی می کنم باهاشون دوست باشم امروز اینقدر به جد اباد ریاضی و... فحش دادم که خودم گفتم حدیث وا بده نفرینت اثر نداره :/

شما به من بگید چه دلیلی داره جمع 9 تا عدد مثبت منهای aعددش بیشتر از جمع اون 9 تا با a بشه؟چه دلیلی داره این بازی کثیف؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

این یه زمانی کتاب بود الان چند تا برگس که به زور کنار هم مونده...
این یه زمانی کتاب بود الان چند تا برگس که به زور کنار هم مونده...

دارم کم کم به سفید نگه داشتن ریاضی فکر می کنم...

  • · عشق چیه؟واقعا چقدرش خوبه؟اصلا خوبه؟یعنی خدا گفته فقط عاشق من باشید نه هیچ چیز دیگه ای تو کل دنیا؟یعنی اگه دل حرم خدا باشه ما حق نداریم محبتمون رو به کس دیگه هم بدیم؟

عقب زدن احساسات خیلی وحشتناکه.به نظر من عشق رنگ هارو به وجود آورده،عشق به مهربونی و نیکی و نوع دوستی معنی داده.اگه عشقو از زندگی زمینیمون حذف کنیم تهش چی میشه؟؟!

عشق فقط مال خدا باشه اما مهربونی و نوع دوستی و وفاداری و... رو که نمیشه از بین برد میشه؟؟حالا وقتی عشق نیست اما اینا هست میشه از سر وظیفه نه از عمق وجود.

من برم میاد یه کاری فقط از سر وظیفه انجام بشه!!

شاید بشه از یه زاویه ی دیگه هم بهش نگاه کرد مثلا بگیم خدا معشوقه و گفته این کارارو بکن حالا به عشق معشوق کار می کنیم نه از سر وظیفه!

اما واقعا هر عشقی بده؟ حتی یه کوچولو؟حق ندارم عاشق کسی بشم؟حتی فکر کرئن بهش هم دنیارو خاکستری میکنه...


1402.8.8

میدونم همتون با چشمانی اشک آلوده منتظر امروز بودید.امروز روزیه که یکی از بزرگترین انسان های تاریخ متولد شد.

حدس بزنید چه کسی.

سقراط؟نه بابا خیلی مشهور تر از اون...

انیشتین؟نه برو بالاتر...

ترامپ؟آخه چرا باید ولادت ترامپو بهتون تبریک بگم؟:/

کی بود اون آخرا درست گفت آفرین حدیث علاقه بندJ یه دست براش بزنید.

همونطور که همتون مدت ها روز شماری می کردید بلاخره روز های انتظار فرا رسید ایشان متولد شدند.

روایت داریم با ولادت ایشان یک لحظه برق های بیمارستان رفت و برخی مورخان اذعان می کنند که پرستار از شدت افتخار به دنیا آوردن چنین موجود بی همتایی در همان لحظه ی نخست ولادت دار فانی را وداع گفت.

خلاصه که ولادت این فرشته ی زمینی را به همه ی شما بزرگواران شامل ایرانیان،گواتمالاییان،مسلمانان،یهودیان مسیحیان و سایر ادیان و ملیت ها تبریک و تهنیت عرض می کنم به امید جشن تولد 313 همین سالگی این بزرگوار.

خب خارج از شوخی از همه ی کسانی که این پست رو می خونن و شناختی از من دارن می خوام یه هدیه بهم بدنJ هدیه ای که می خوام ازتون بگیرم دو تا ویژگیه،بهم بگین بهترین و بدترین چیزی که توی من دیدید چی بوده؟؟(بدترین اولویتش بیشتر از بهترینه)


خدارو شکر این نوگل خندان امروز متولد شد

خداروشکر بابام داره از کربلا صحیح و سالم بر میگرده

خداروشکر زندگی پیش میره

خدارو شکر که خواهر دارم

خدایا شکرت که خواهرمو شفا میدی: )

خداروشکر امسال کنکور دارم نه سال دیگه:/

خداروشکر هنوز معلوم نیست کنکور دانشگاه فرهنگیان قراره چی بشه

خداروشکر که لایحه ها زود تصویب میشن دیر اجرا میشن وقتی اجرا میشنم کسی نمیفهمه