دانشجوی تاریخ . farnazshabrooz@gmail.com ENTP_A
یک آرزو ،یک 180!
اگه قراره کسی این پستو مطالعه کنه بهتره بشنوه تا بخونه:)
از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون
یک مورچه نیشم زده و با ی حالت پوکر فیس همونطور که انگشتمو دارم فشار میدم جایی که گاز گرفته ، به دیوار روبرو خیره شدم:/
و حال نوشتن متن فایل رو هم ازم گرفته..
(بلاخره کل متن رو قرار دادم )
پ ن: دوستان اندکی صبور باشید ویرگول قراره فایلمو بذاره هرچی سعی میکنم آپلود نمیشه.دقیقا چرا این ویرگول مارو آپدیت کردن؟
خراب تر شد بهتر نشد!?.
این دفعه قراره درمورد رسیدن به یکی از آرزو هام حرف بزنم
این آرزوم چی بود؟
180رفتن!
این آرزویی بودش که از بچگی دوست داشتم انجامش بدم
ولی خب ،خیلی خاک خورد
گذشت گذشت گذشت
تا پارسال من بعد حدود 12,13سال
یادی ازش کردم و گفتم الان دیگه وقتشه!
اون تایم هایی که مابین درس خوندن برا دومین کنکورم گذاشته بودم اینو تمرین میکردم و سعی میکردم هر روز خودمو به آرزوم یک قدم نزدیک تر کنم.
هرچند که خب یکم کش اومد
و من بعد 9ماه یعنی ده روز پیش تونستم بهش برسم
شاید یکم عجیب باشه
و بگید خیلی لفتش دادم ولی خب مثل همه آدم ها... مثل شما ها, منم دغدغه های مخصوص به خودمو داشتم.
ی زمانایی واقعا حالشو نداشتم،خسته بودم،مشکل پیش میومد ،مراسم داشتیم و هرچیزی که فکرشو کنید...
اما مستمر انجامش دادم!
و خودتونم میدونید که مستمر انجام دادن اینطوری نیست که حالتون خوب باشه و کار رو به بهترین شکل انجام بدید ،نه برعکس!
اینطوریه که اگه حالت بده باز ادامه بدی ،
نمیتونی کامل انجام بدی ولی سعی میکنی حداقل 50٪کار رو پیش ببری،
یا نه دیگه اگه واقعاً حالت خرابه به قدری که باید اون روز ازش بگذری ، یکم استراحت میکنی و دوباره میری و ادامه اش میدی...
من هم همین کارو کردم تا وقتی به چشمای خودم تو آینه زل میزنم ،سرافکنده نباشم جلو خودم و نگم که تلاش خودمو نکردم.
در نهایت خوشحالم که بلاخره تونستم به این آرزوم هم برسم .
دومین آرزو/
تیر ماهِ/
یک هزار و چهارصد و دو
مطلبی دیگر از این انتشارات
مکبری من در مسجد + ویس
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک مرداد دیگر هم مرد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک آرزو،یک هنر!