عاشق نواختن کلاویههای کلمات برای تبدیل کردنشون به موسیقیِ جذابِ نوشتن🎼
آغاز سفری بیانتها جهتِ ترمیم اعتماد سلب شده از خودِ درون
تا به حال براتون پیش اومده که بدون هیچ دلیل خاصی، خسته و بی انرژی روزتون رو آغاز کنید، سرکار حواستون پرت بشه و حس کنید از کسی که دوستش دارید، از لحاظ عاطفی خیلی دور شدید؟
این احساسی هست که نویسندهی کتاب 《نجات از هزارتو》 در حالی که در ظاهر شغل و رابطهی عاطفی ایدهآلش رو داشته، تجربه میکرده و در شادترین لحظاتش هم مورد هجوم احساسات متناقض قرارداشته:
من قاعدتا باید خوشحال یا حداقل راضی میبودم؛ اما این طور نبود. من همچنان غرق در افکارم میشدم، هیچ حسی نداشتم و از درون، احساس تُهی بودن میکردم.
ناگهان احساس کردم زندگیام چقدر توخالی شده است. کاملا بیانرژی بودم. آنچنان در سستی و ناامیدی فرو رفته بودم که باعث شده بود همه چیز را زیر سوال ببرم.
چیزی درون خانم نیکول لپرا فریاد میکشید تا بهش توجه بشه، مثل اغلب اوقات که ما احساساتمون رو مثل کاه روی هم انباشته میکنیم و یه جرقهی کوچک موجب مشتعل شدنش میشه و اون جرقه میتونه هر چیزی باشه... .
وقت آن رسیده بود تا با رنجی که میکشیدم، با دردهایم، با تروماهای کودکیام و درنهایت با خود واقعیام روبرو شوم.
من آن لحظه را شب تاریک وجود یا همان آخر خط مینامم. رسیدن به ته خط، مثل مردن است؛ یا برای برخی از ما، مانند نزدیک شدن به مرگ است. این مرگ است که تولد دوباره را امکان پذیر میکند؛ همان کاری که با من کرد و مصمم شدم ببینم کجای کار اشکال دارد. آن لحظهی دردناک، نوری بر من تاباند و بسیاری از جنبههای مهم وجودم را آشکار کرد. ناگهان این حس درون من شکل گرفت:
نیاز به تغییر دارم.
شیوهی رواندرمانی دکتر لپرا، روانشناسی کلنگرانه هست که علاوهبر تراپی، توجه مطلوبی به سبک زندگی افراد هم داره.
آشنایی بیشتر با خانم دکتر لپرا
به عنوان مثال خود نویسنده برای بهتر کردن حالش روی بدنش تمرکز کرده، چون بنابر علائم جسمیش، بیشترین فشار روحیش در قالب دردهای جسمی بروز پیدا میکرده.
طی این مسیر، شریک عاطفی ایشون نقش به سزای در بهبود احوالات دکتر لپرا داشتن، به طوری که صبحها از تخت بلندش میکرده، به سمت انجام حرکات هوازی و مدیتیشن سوقش میداده و... .
طبیعتا ایجاد هر نوع عادتی تا مدتها بدن رو به طرق مختلف جسمی و روحی تحت فشار قرار میده اما زمانی که موفق به ایجاد یک عادت بشید، کم کم با میل و علاقه به سمت روتین جدید حرکت میکنید.
سرانجام انجام این تمرینها، موجب کشف نگاهی جدید توسط نویسنده شد، به طوری که طبق گفتهی ایشون:
متوجه شدم که جدا شدن و عدم ارتباط بین ذهن، بدن و روان، میتواند خود را به شکل بیماری و اختلال نشان دهد. به این موضوع پیبردم که ژنتیک ما، سرنوشتمان را تعیین نمیکند و ما برای تغییر کردن، باید آگاهانه متوجه الگوهای فکری و عادتهایمان باشیم.
هر چه بیشتر یاد میگرفتم، بیشتر سعی میکردم آنچه آموخته بودم را در انتخابهای آگاهانهای که در طول روز داشتم، به کار بگیرم. به مرور زمان با آن تغییرات خو گرفتم و دچار تحول شدم.
بعد از انتشار تحربیات خودش در فضای اینستاگرام، متوجه شد افراد زیادی سراسر دنیا با این دست مسائل دست و پنجه نرم میکنن و یا بهش فائق شدن.
و در نهایت :
《چیزی شمارا به اینجا آورده است. چیزی درون شما، با اشتیاق عمیق برای درمان شدن به اینجا آمده است. اشتیاقی برای تبدیل شدن به بهترین نسخه از خودتان. این موضوعیاست که باید برای آن جشن بگیریم. همهی ما دوران کودکیای داشتهایم که واقعیت کنونی مارا ساخته است و امروز تصمیم گرفتهایم که گذشته خود را درمان کنیم تا بتوانیم آینده جدیدی برای خود رقم بزنیم. بخشی از وجود شما که میداند این موضوع حقیقت دارد، حس درونی شماست. این حس، همیشه در ما وجود داشته است؛ اما عادت کردهایم به چیزی که این حس میگوید، گوش ندهیم یا اعتماد نکنیم. بودن در اینجا، اولین قدم برای دوباره اعتماد کردن به خودمان است.》
جهت مطالعهی روشمطالعهی سری پستها و اطلاع دقیق از زمان انتشار هر فصل، کلیک کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب 《قدرت انضباط شخصی》؛ کتابی عاری از هرگونه زردی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی بهترین و منطقیترین کتابهای روانشناسی و توسعه فردی
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندَر احوالات این روزهای من