فرآیند‌های تفکر طراحی چیست؟

در مطلب قبلی با جایگاه تفکر طراحی در کسب و کار آشنا شدیم.مدل‌های تفکر طراحی مختلفی توسط دانشگاه‌ها و مراکز علمی و آژانس‌های طراحی و تفکر طراحی ارائه شده است، در این مطلب با فرآیند‌های تفکر طراحی (Design Thinking) آشنا خواهیم شد. این مطلب تنها آشنایی اولیه با مدلی از این فرآیند‌هاست و در پست‌های بعدی در زمینه تفکر طراحی به نحوه اجرا و بکار گیری فرآیند‌های تفکر طراحی در کسب و کار و پروژه‌ها بیشتر آشنا خواهیم شد.

مرحله اول: پیدا کردن مشکل واقعی

فرآیند تفکر طراحی مجموعه از فعالیت‌های است که به سرعت شما را از مرحله تعریف مشکل به سمت مراحل برنامه‌ریزی اجرایی می‌برد. فرآیند تفکر طراحی با تحقیقات از افراد شروع می‌شود تا بفهمید که مشکلات واقعی مشتریان شما چیست؟ که همان اهمیت دادن به مشتری و در اصطلاحات تفکر ناب، همان خارج شدن از ساختمان و پشت میز است. Get out of the building ، درست است که مشتریان نمی‌توانند طراحی را برای شما انجام دهند، اما می‌توانند مشکلاتی را که دارند به شما نشان دهند. احتمالا تشخیص و حل این مشکلات برای خود مشتریان نیز جذاب است در واقع مشتریان نیازهایشان را به صورت ارزش کسب و کار برای شما ترجمه و تفسیر خواهند کرد.

یادتان باشد شما جای کاربر نیستید! مشاهده مشتری و کاربر واقعی در هنگام انجام فعالیت‌هایشان و صحبت کردن با آنها درباره‌ی تجربه‌شان، دیدگاه و تصویری به شما می‌دهد که امکان بدست آوردن آن از طریق نشستن دور میز گرد کنفرانس و نگاه کردن به آمار و نتایج پرسشنامه‌ها وجود ندارد. خوب از خودتان می‌پرسید چرا؟ وقتی که بینش بدست آمده در مورد مشکل از طریق مشاهده مشتری باشد، شما می‌توانید نیاز‌ها و مشکلات را در لیستی از اهدافی که محصول جدید باید بدست بیاورد الویت‌بندی کنید.

حتی در این مرحله ابتدای نیز می‌توانید تعدادی متریک تعیین کنید که بتوانید با آنها زمان رسیدن به اهداف را مشخص کنید. بسیاری از پروژ‌های توسعه محصول در عین حال که می‌دانیم اندازه گیری نشده‌اند و حتی در حال شکست هستند بازهم ریلیز می‌شوند. در واقع استفاده از اهداف قابل اندازه‌گیری (اهمیت به کمیت و بررسی مسیر حرکت پروژه) کمک می‌کند تا از تحویل داده شدن منفعت واقعی کسب و کار اطمینان حاصل شود. همچنین می‌توانید در طول فرآیند تکرار شونده‌ی تفکر طراحی نیز میزان رسیدن به اهداف را اندازه‌گیری کنید.

مرحله دوم: ایده پردازی

به جای چسبیدن و ساختن اولین راه حلی که به ذهن می‌رسد، تفکر طراحی تیم‌ها را تشویق می‌کند تا گزینه‌های مختلف را بر اساس ایده‌های افراد مختلف بررسی و کاوش کنند. علاوه بر این، ممکن است این ایده‌های ترکیب شده راه حل نهایی بهتری را به نسبت زمانی که هر یک از افراد در حال حل مشکل توسط خودشان به تنهایی هستند داشته باشند. ایده پردازی (ideation) به اشکال مختلفی قابل اجراست، اما همانند هر یک از فازها در فرآیند تفکر طراحی، تمامی روش‌های اجرای ایده‌پردازی باید شامل تمام رشته‌های مختلف در تیم باشد. اینکه هر یک از افراد از قبل تجربه ایجاد مشخصات و نیازمندی‌های یک پروژه را نداشته‌اند، به معنی ایده نداشتن آنها نیست.

بدست آوردن یک تصویر و درک جامع تر بر اساس ایده‌ تمام اعضای تیم، منجر به راه‌حل‌های خلاقانه تر خواهد شد. این بخش خلاقانه چیزی است که نشان دهنده ارزش برخی از آژانس‌های تفکر طراحی است. اغلب این آژانس‌های تفکر طراحی، از تیم شما دعوت خواهند کرد که به اشکال مختلف بخشی از این فرآیند خلاق را شکل بدهید. چه باور کنید و چه باور نکنید، اغلب ایده‌های شما در همین فرآیندها هستند که آژانس‌های تفکر طراحی به عنوان mockup به شما تحویل می‌دهند! فراموش نکنید تیم شما می‌تواند خلاق باشد. اگر هنوز این خلاقیت را تجربه نکرده اید، دلایل مختلفی می‌تواند وجود داشته باشد شاید اینکه هنوز نقطه شروع مناسب را پیدا نکردید و یا در معرض و ارتباط نزدیک با مشکل و نیاز مشتری نبوده‌اید و یا حتی محیط مناسب برای بررسی ایده‌های طراحی برای نشان دادن خلاقیت خود را نداشته‌اید.

فرآیند تفکر طراحی، خلاقیت را همراه خود به ارمغان می‌آورد. حتی منطقی ترین، عملی و خشک ترین افراد هم می‌توانند ایده‌های طراحی فوق‌العاده‌ای را خلق کنند. حتی اگر این ایده‌ها در نهایت استفاده هم نشوند، در فرآیند خلاقیت ایده سایر افراد موثر است و منجر به ساختن ایده‌های بزرگتر و حس مالکیت مشترک راه‌حل در بین افراد تیم می‌شود.

مرحله سوم: ساخت نمونه اولیه (prototyping)

ممکنه فکر کنیم که طراحی‌ ما عالی شده! اما از کجا باید مطمئن شویم؟ ساخت نمونه اولیه کاغذی و تست‌های قابلیت استفاده راه‌های بسیار سریع و ارزان برای فهمیدن این موضوع است که آیا همه جوانب را پوشش داده‌ایم یا خیر؟ یک پروتوتایپ می‌تواند در یک روز ساخته شود و روز بعد تست کاربردپذیری آن توسط مشتری یا مشتریان صورت بگیرد، با این تست می‌توانیم ببینیم مشتری چگونه با پروتوتایپ کار می‌کند. با ساخت نمونه اولیه، مشتریان کانسپت محصول را درک می‌کنند و همچنین برای تیم توسعه مشخص می‌شود انجام چه تغییراتی قبل از آماده شدن محصول برای شروع توسعه نیاز است.

در حقیقت، اگر شما ظاهر پروتوتایپ را به حالت اسکچ اولیه و ساده نگه دارید، بازخورد‌های صادقانه تر و دقیق تری از مصرف کنندگان دریافت خواهید کرد چون مشتریان متوجه خواهند شد که شما هنوز برای ایجاد تغییرات آماده هستید. در ابتدا بازخورد آن‌ها می‌تواند بی رحمانه باشد، اما بهتر است که بازخورد آنها را همین الان بشنوید تا بعد از اینکه هفته‌ها یا ماه‌ها را را صرف ایجاد backend  و  رابطه کاربری کنید و متوجه شوید باید همه چیز را دوباره از اول بسازید. ساخته نمونه اولیه کاغذی بسیار ارزان‌تر از دوباره‌کاری است. شک نکنید می‌توانید از تعامل مشتری با همین نمونه‌‌های اولیه ساده چیزهای زیادی را یاد بگیرید.

در ادامه شما از دیدن ایده‌هایی که کار می‌کند و اصلاحاتی که با آن ایده‌هایتان بهتر کار می‌کند اعتماد به نفس بدست می‌آورید و این اعتماد به نفس باعث حرکت رو به جلوی‌ شما می‌شود و این اطمینان را به شما می‌دهد که در مسیر درست قرار دارید تا چیزی را تحویل دهید که مشتریان می‌خواهند و به آن نیاز دارند. این تست قابلیت  استفاده تنها اولین مورد از روش‌های مختلف بررسی مشتریان و سایر فعالیت‌های جمع‌آوری متریک است که هدف آن حصول اطمینان از حرکت در مسیر صحیح در طول فرآیند توسعه است.

مرحله چهارم: برنامه‌ریزی اجرایی

بعد از استفاده از چرخه ساخت، آزمایش و یادگیری نمونه اولیه کاغذی می‌توانید برای ساخت یک برنامه سطح بالا برای توسعه محصول خود اقدام کنید. برنامه‌ای که ایجاد می‌کنید، افزایشی است. با استفاده از این  برنامه، مزیت‌های اصلی کسب‌وکار در مراحل اولیه فرآیند به کسب و کار تحویل داده می‌شود و کارکرد‌ها به ترتیب اهمیت، قطعه به قطعه و ویژگی به ویژگی بعد از هر ریلیز جدید، اضافه می‌شوند. این نوع برنامه‌ ریزی به شما اجازه می‌دهد چندین نقطه را امتحان کنید و مطمئن شوید آیا در مسیر رسیدن به اهداف خود هستید یا خیر؟ و اینکه آیا واقعا چیزی را تحویل می‌دهید که مردم از آن استفاده کنند؟ از آنجا که کل تیم با افراد مختلف از رشته‌های مختلف درگیر تهیه این برنامه بودند، پس به احتمال زیاد این خواسته قابل‌دستیابی است.

بخش فن‌آوری اطلاعات می‌تواند مشخص کند که کدام بخش‌های کار ساده هستند و  چه بخش‌هایی ممکن است به تحقیقات و یا سرمایه‌گذاری اضافی نیاز داشته باشد. بخش تحقیقات و بازاریابی می‌توانند بگویند که چه چیزهایی احتمالا برای مشتریان جذاب هستند و آن‌ها را تشویق به استفاده از این محصول می‌کنند. بخش عملیات می‌تواند اطمینان دهند که سیستم ها در حال مصرف درست منابع باشد و طراحان می‌توانند یک الگو و زمینه طراحی را برای محصول با  یک درک خوبی از چیزهایی که بعدا مورد نیاز خواهند بود ایجاد کنند.

بله هیچ برنامه‌ریزی صد در صد ثابت و پایدار نیست و زیبایی فرآیند تفکر طراحی این است که شما ورودی طراحی مشتری-محور (customer-centric) و بازخورد اولیه از پروتوتایپ خود را دارید و می‌توانید با اطمینان بیشتری در مورد پذیرش راه حل خود اطمینان حاصل کنید. تحویل دادن ویژگی‌ها به صورت مکرر (frequent deliverables ) و فرصت‌هایی برای اندازه‌گیری پیشرفت در مقایسه با اهداف اولیه به شما امکان اصلاحات را از طریق فرآیند توسعه و اجرا می‌دهد.

واقعا چه تعدادی از پروژه‌ها را دیده‌اید که بر اساس اهداف بیان شده ابتدایی خود پیش رفته اند و پایان یافته‌اند؟ در تفکر طراحی به دلیل اهداف کاربر محور (user-centric) و بر پایه شناسایی نیازهای و مشکلات کاربران و مشتریان، احتمال رسیدن به اهداف مشخص شده ابتدای پروژه با استفاده از فرآیند اصلاح و اجرای تغییرات مورد نیاز در هر مرحله بیشتر خواهد بود.

تفکر طراحی و روش‌های توسعه سریع محصول مانند چابک اشتراکات بسیاری دارند و در مطلبی جدا، ارتباط سه مفهوم چابک، ناب و تفکر طراحی را توضیح خواهم داد.