مدیر محصول دیتا (همیشه در حال یادگیری) https://www.linkedin.com/in/nixon-alavinik/
مراحل طراحی محصول: ۱۱ قدم از بکلاگ محصول تا توسعه
مقدمه ی مترجم : من به عنوان یک مدیر محصول که سالها در حال طراحی و مدیریت محصولات متفاوت بودم، به شما عزیزانی که طراحی محصول را دنبال میکنید، مطالعه این مطلب رو پیشنهاد میکنم. این مطلب مسلما یک مطلب قابل دیکته شدن و کامل کامل نیست،اما یکسری دید اولیه به شما خواهد داد که میتوانید در کارتان در اوایل از آن استفاده کنید و بعدتر آن را توسعه بدید. امیدوارم از این مطلب استفاده کنید و موفقیت روز افزون شما رو شاهد باشم.
این مطلب توسط آقای Gytis Ceglys نوشته شده و توسط من ترجمه و کمی ویرایش شده است.
طراحی یک محصول، کار ساده ای نیست. در حالی که ممکن است سازمانها برای محصول یا ویژگی جدید، ایده های مختلفی را ارایه دهند، اما همه ی این ایده ها منحصر به فرد یا سودآور نیستند و توجه به این موارد در هنگام ایجاد یک محصول جدید واقعا مهم است.
مراحل طراحی محصول در شرکتهایی که بودم را در زیر شرح داده ام و امیدوارم این مطلب برای شما مفید و مورد نیاز باشد.
مرحله اول. برنامه ریزی بکلاگ محصول (Product Planning Backlog)
ما از کانسپت تم(Theme) و اپیک (Epic) در جهت طبقه بندی داستان های کاربر(User stories) زیر مجموعه ی یک برچسب (Label) استفاده میکنیم و آنها رو کنار هم و در بکلاگ برنامه ریزی محصول نگه میداریم. ما بطور کلی سه مجموعه و تم و اپیک در لیست زیر میتونیم معرفی کنیم:
۱- مشکلات بزرگ کاربران
۲- پیشنهادات و ایده ها
۳- ویژگی های اشتباه در محصول
همه ی داده ها توسط مشتریان، کارمندان، طی جلسات و رویدادها بدست آمد و و به مدیر محصول ارسال میشود. طراح محصول طبقه بندی میکنه و اینها رو در اکسل بکلاگ برنامه ریزی محصول قرار میده.
قبل از اینکه ما شروع به توسعه محصول یا فیچر کنیم، از پنج مرحله گذر میکنیم. این به پیچیدگی محصول بستگی داره و میتونه اصلاح بشه. همه ی این ۵ مرحله میتواند در ۵ تا ۱۰ روز طی بشه. این مراحل عبارتند از:
۱- تصمیم گیری
۲- تعریف MVP
۳- اعتبار سنجی مسیر
۴- پروتوتایپ MVP
۵- اعتبارسنجی MVP
توجه : در هر مرحله اگر لازم باشد بایستی به عقب برگردید و اصلاح بدید.
مرحله دوم. تصمیم گیری
در این فاز، ما یک جلسه طوفان فکری (BranStorming)با ذینعفان اصلی شرکت یا محصول برگزار میکنیم. هدف اصلی از این فعالیت، غربال کردن آنها و انتخاب سه آیتم از بکلاگ برنامه ریزی محصول به مرحله بعد است.
شنیده شدن صدای شما در جلسات همیشه راحت نیست. مشارکت خوب در جلسات یک هنره و این فقط به معنای شنیده شدن صدای شما در جلسه نیست.
این همچنین در مورد شواهد و ارزش و تاثیرگذاری است. بقول دکتر تریسی آدامز، صاحب ThriveOn
برای تشکیل یک جلسه سازنده، ما از فرآیند های زیر استفاده میکنیم :
- هر یک از اعضای اصلی این جلسه، سه کارت از بکلاگ برنامه ریزی محصول بر میدارد. بر روی اون یادداشت مینویسد و به دیوار میچسباند. (۵ دقیقه)
- گروه بندی یادداشت های تکراری (۲ دقیقه)
- هر عضو به هشت سوال بصورت کتبی پاسخ میدهد.پاسخها باید مختصر و مرتبط با پوینت باشد. هشت پرسش رو در زیر مینویسیم(۱۰ دقیقه):
سوالات مرتبط با دیدگاه کاربر:
- چه کسی این مشکلات را دارد؟ (متنی)
- چه مشکلی رو حل میکنیم؟(متنی)
- چه چیزی رو بدست میاریم؟ (متنی)
سوالات مرتبط از دیدگاه بیزینس و کسب و کار:
- آیا این با استراتژی و اهداف تعریف شده سازمان مطابقت دارد (بله/خیر)
- مناسب بود بازار محصول (بله/خیر)
- چیزهای منحصر به فردی که بفروش میرسد (لیست)
- پیاده سازی تجاری سازی برای بیزینس (متنی)
- درآمد بیزینس (متنی)
۴. افراد پاسخها رو بخونند. (۱۵ دقیقه)
۵. رای گیر پس بعد از اتمام خواندن پاسخ ها (۱۰ دقیقه)
۶. در نهایت بر اساس رای ها، سه کارت به مرحله بعدی منتقل میشود
مرحله سوم . تعریف MVP
هدف MVP، سنجش فرضیه محصول، تست فرضیه های مرتبط با نیازهای بازار، اصلاح چشم انداز محصول و اولویت بندی کردن آنچه باید در آینده برای توسعه روی آن سرمایه گذاری کرد، میباشد. همچنین MVP ها یک رویکرد بسیار قدرتمند برای یافتن تناسب و اندازه بازار هستند.
اشتباه تصور نکنید که منظور از Minimum یعنی ساده و راحت. تعیین حداقل ویژگی در MVP کار سختی است اما پرسیدن سوالات درست در بخش از فرآیند مهم هست.
جهت تعریف MVP درست، ما این سوالات رو میپرسیم:
- نگهداری حداقل عملکرد با کیفیت بالا
- ورود هر چه سریعتر به بازار
- گرایش داشتن به سمت بازارهای بزرگ
- بخاطر داشتن یک مدل کسب درآمد
- با یک برنامه و استراتژی بازاریابی که تعداد زیادی کاربر را میشود جذب کرد آشنا بشید
ما باید هدف از محصول رو تدوین کنیم، این کمک میکنه به ما تا محدوده حداقلی از MVP تعریف شده را شناسایی کنیم. ما بر روی ویژگی های منحصر به فرد محصول متمرکز شده ایم.
مرحله چهارم . سنجش مسیر
ما کانسپت MVP را به ۱۰ الی ۱۵ شرکت کننده (افراد عادی) ارایه کردیم. سریعترین راه امکان تماس تلفنی مستقیم است. در مورد فیچر جدید یا محصول به افراد توضیح بدید. حال بایستی یکسری سوالات از کاربر انجام شود:
- این محصول برای شما مفید هست؟
- این محصول حل میکنه مشکل شما رو؟
- آیا مایلید X دلار برای آن پرداخت کنید؟
مرحله پنجم. پروتوتایپ MVP
جهت دریافت فیدبکهای سازنده ی بیشتر از کاربران، ما شروع به ساخت پروتوتایپ - وایر فریم کردیم. ما بر اساس مستندات در مرحله سوم، وایر فریم های با راستی آزمایی بالا میسازیم. هدف از ساخت وایر فریم ها:
- با نشان دادن مسیری بین صفحات، معماری اطلاعات (IA) را به طراحی بصری متصل کنید
- روش های سازگار برای نمایش انواع خاصی از اطلاعات در طراحی کاربری را روشن سازید
- عملکرد مورد نظر در اینتفریس را تعیین کنید
- اولویت بندی مطالب را از طریق تعیین میزان فضای اختصاص دادن به یک آیتم مشخص و مکان مورد نظر را در آن قرار دهید.
پیشنهاد مترجم : در این رابطه بهتر است دیگر مقالات مرتبط با ساخت پروتوتایپ ها را نیز بخوانید چراکه این بخش از مطلب بسیار خرد و ناقص هست.
من پیشنهاد نمیکنم که بر روی وایر فریم های رنگی با مشتریان کار کنید - آنها به رنگها متمایل میشوند و دچار تردید میشوند و دیگر نمیتوانند روی جنبه های عملکردی که میخواهید در مورد آن صحبت و بحث کنید، تمرکز کنند.
بهترین روش برای دستیابی به بهترین وایرفریم، استفاده از تست A/B هست.
مرحله ششم . سنجش MVP
جهت تعیین کردن دامنه دقیقتر، ما شروع به جمع آوری فیدبک از یوزرهامون میکنیم. تعداد مشارکت کنندگان در این بخش بین ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر هستند.
چگونگی فرآیند به نظر میرسه اینطور باشند:
- ایجاد یک پرسشنامه
- ارسال نظرسنجی
- جمع آوری داده
- تحلیل داده
بعد از تحلیل نتایج، این کمک میکنه به ما تا دامنه رو تعیین کنیم و شروع کنیم فاز طراحی UI را.
برای طراحی یک محصول موفق باید یک فرایند بهبود مستمر رو اتخاذ کنید.
مرحله هفتم. طراحی UI و سفر کاربر(User journey)
در این مرحله ما مطمین میشویم که المانهای در اینترفیس، دسترسی پذیری ساده دارد، قابل فهم هست و این اقدامات را سرعت ببخشید. در این مرحله ما همچنین در مورد تکمیل سفر کاربر فکر میکنیم
مرحله هشتم. فید بک
ما شروع به جمع آوری فید بک کاربران کردیم. این میتونه بصورت داخل سازمانی انجام شود. این باید به امضای صاحب بیزینس و دیگر ذینفعان برسه.
مرحله نهم. پروتوتایپ تعاملی
ما متصل میکنیم همه ی طراحی ها رو به قالب های تعاملی. ما المان ها رو کلیک خور کرده و سفر کاربر رو میسازیم.
مرحله دهم. تست کاربر
ما شروع به ارزیابی یک محصول طبیعی یا فیچری که در حال استفاده است میکنیم. از کاربر میخواهیم تا با محصول ما مثل همیشه و عادی کار کند و ما رصد میکنیم که در کجا با مشکلات روبرو میشوند و سردرگمی را تجربه میکنند. اگر تعداد بیشتری از کاربران با مشکلات مشابه ای روبرو شدند، توصیه هایی برای حل این موارد در قالب متفاوت ارایه شود. مزایای تجاری تست های کاربرد پذیری را میتوان در پایان پروژه دید:
- احتمال استفاده و تکرار استفاده را بیشتر میکند
- خطر عدم موفقیت محصول را به حداقل میرساند
- کاربران بیشتر به اهداف خود در استفاده از محصول میرسند و در نهایت بیزینس از این مورد، نفع میکند
مرحله یازدهم . توسعه
زمانی که ده مرحله ی قبلی رو کامل کردیم و به تایید ذینفعان رساندیم، کار اصلی توسعه و برنامه نویسی شروع میشود.
چرا ما باید از این فرآیند استفاده کنیم؟
- حل خیلی سریع مشکلات طراحی
- اعتبارسنجی کاربر (سنجش کاربر)
- به شما امکان میدهد زودتر شکست بخورید(قبل از اینکه توسعه سنگین شروع کنید، بفهمید این کار خوب هست یا خیر.)
- منظر طراحی به چابک
- ابزار همکاری
از این که این مطلب رو کامل مطالعه کردید خوشحالم. در صورتی که تمایل دارید با دیگر مقالات من در مورد طراحی محصول، مدیریت محصول، طراحی UI/UX ، هک رشد و ... آشنا بشید، پروفایل من رو مشاهده و آن را فالو کنید تا آخرین مطالب من را نیز بخوانید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
۸ چیزی که در دو ماه اول به عنوان طراح UX در Google یاد گرفتم-ادامه
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازتعریف تجربه مشتری (4)
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیزاینشناسی | ۳ | دیزاین ماژولار و دیزاین کلنگر