بهترین آرامش تبدیل فکر به واژه است...
هرم تولید محصول و دستیابی به طراحی رابط و تجربه کاربری
بدون شک یکی از مهمترین دشواری های طراحی در شرکت ها و کشورهای جهان سوم و در حال توسعه خودِ مقوله ی طراحی است. طراحی نه فقط به نوبه خود مهمترین معیار کیفیت سنجی محصول به حساب می آید بلکه تا جاییست که می توان محصول نهایی را تقریباً غیرقابل استفاده توصیف کرد.
منظور چه نوع طراحی است؟
به بیان کلی منظور تمامی انواع طراحی است. از طراحی صنعتی (کوچک مقیاس ترین نوع طراحی) تا طراحی منطقه ای (بزرگ مقیاس ترین نوع طراحی). در اصل طراحان در تمامی رشته های این دسته بندی و دسته بندی های مابین شامل طراحی معماری، طراحی شهری، طراحی لباس و طراحی رابط و تجربه کاربری با این مسئله دست و پنجه نرم می کنند.
اما از چه معضلی صحبت میکنیم؟
منظور از معضل اساسی طراحی، خود طراحی است. دقیقا آن که طراحی در روند صحیح و اصولی خودش تا رسیدن به غایت طرح یک فرآیند پیچیده، زمانبر و فاقد نتیجه قابل مشاهده و زودبازده برای صاحب محصول است. منظور آن است که طراحی ابتدایی یک محصول هرآنچیزی که برای ارائه از دید یک مشتری یا صاحب محصول بخواهد را ارائه میدهد، پس چه نیازی است به صرف هزینه اضافی تر؟
طراحی گران است!
بدون شک به دلیل پیچیدگی های طراحی و زمانبر بودن فرآیند آن، دستمزدهای طراحان نیز اغلب در رنج بالایی قرار دارد. از سویی دیگر تقریبا به جرأت می توان گفت ابزارهای طراحی نیز در -تمامی فیلدهایش- ابزارهای گرانی به حساب می آیند. این ها کافیست تا مدیران را مجاب کند تا از هزینه های خود بکاهند و طراحی ابتدایی را به غایت فرآیند طراحی ارجح بدانند.
فرآیند تولید یک محصول اما، نه فقط شامل طراحی بلکه شامل تحلیل روند تولید محصول، تحلیل فروش، تحلیل جامعه هدف و بسیاری موارد دیگر می شود. اما چیزی که در فرآیند تولید یک محصول اهمیت دارد بدون شک خود محصول است. یعنی برای مدیران، مشتری و تیم سازنده اولین نکته دارای اهمیت، رسیدن به محصول نهایی است فارغ از طراحی و تجربه کاربری آن.
در اصل یک طراحی ابتدایی برای فروش یک محصول شرط لازم است. برای مدیران و صاحبان محصول با توجه به الویت های هزینه ای و رسیدن هرچه سریعتر به مقوله شیرین فروش و خودنمایی در بازار شرط کافی، وجود ندارد. هرچند که بحث کیفیت محصول تولید شده و اهمیت ها و ارزش های بلند مدت محصول را طراحی به دوش می کشد اما این مسئله به الویت های بعدی تبدیل می شود. در واقع ارزش افزوده طراحی در بلند مدت، برندینگ، ماندگاری محصول و تجربه کاربری جای خود را به "کارکردن محصول" می دهد.
چرا این موارد را به جهان سوم و یا در حال توسعه بودن ربط می دهیم؟
سوالی که تا الان باید برایتان بوجود آمده باشد این است که چرا میگوییم جهان سوم!؟ فارغ از مفهوم و بحث در خصوص جهان چندمی بودن و درست یا غلط بودن آن منظورمان در اینجا الویت هاست. الویت برای یک صاحب محصول در کشور در حال توسعه فروش هرچه سریعتر محصولش و خودنمایی در بازار و به طور کلی گرفتن بازار در دست است؛ که اولین بودن در بسیاری موارد در بازار غیررقابتی بر بهترین بودن پیشی میگیرد. در کشورهای توسعه یافته اما، مقوله رقابت کمی کفه ترازو را به سمت دیگری سنگین می کند. در آنجا طراحی بهتر محصول مشابه (با فرض درست کار کردن هر دو به دلیل رقابت سنگین در بازدهی داشتن محصول)، می تواند به طور کلی آن محصول را برنده رقابت کند. چرا که مصرف کننده، دو محصول فوق العاده ای در اختیار دارد که به خوبی کار میکند و پاسخگوی نیازش است پس در این حالت برای کاربر و مصرف کننده راحتی اهمیت میابد. در اینجا کاربر به زیبایی بصری بیشتر توجه میکند و حتی حاضر است برای محصول زیباتر بیشتر هزینه کند. در نتیجه صاحب محصول هرآنچه یک طراح بخواهد از جمله زمان کامل برای طی کردن فرآیند طراحی تا غایت طرح، را به تیم طراحی اش بدهد. بله درست خواندید تیم طراحی! اینجا دیگر آنقدر رقابت اهمیت یافته است که حتی تیمی از طراحان را داریم، تا نه فقط در زمان کمتر بلکه با کیفیت بیشتر محصول نهایی را در دست داشته باشیم. از سویی دیگر ذکر این نکته لازم به نظر می رسد که در اینجا نه تنها رقابت باعث رخ دادن این شرایط شده است، بلکه به تکامل رسیدن یک محصول به نوبه خود (و حتی بدون هیچ رقیبی) عامل به حساب می آید و جالب آنکه کاربر و مصرف کننده نیز که نیاز اولیه اش برای کار کردن محصول ارضا شده است؛ چیزی فراتر از یک محصولی که صرفا کار کند می خواهد.
هرم مازلو چیست؟
روانشناسان به خوبی مازلو را میشناسند. هرچند که تئوری مازلو آنقدر شهرت یافت که کمتر کسی پیدا می شود که درباره هرم مازلو نشنیده باشد. به هر روی در اینجا اشاره ای کوتاه به آن کافی به نظر می رسد.
نظریه آبراهام مازلو، آنقدر پیشرو به نظر می رسید (وهنوز هم!) که توانست به خوبی باب های جدیدی میان علم روانشناسی و شخصیت انسان باز کند. شاید تا قبل از او جمله" استعدادهای من شکوفا نشده اند" فقط می توانست چند دقیقه ای و یا حتی بیشتر خنده و قهقه به لبان شنوده بیاورد. امروزه اما، به خوبی می تواند این را یکی از مشکلات اساسی هر انسانی یافت و غایتی دانست که هر انسانی در تلاش برای رسیدن به آن است. (هرچند که این جمله هنوز نیز می تواند قهقه بر لبان جامعه کثیری از انسان ها بیاورد که بدون شک پاسخ علت آن در خود هرم مازلو نهفته است)
برویم به سراغ اصل مطلب، هرم مازلو از پنج طبقه تشکیل شده است که هر طبقه بیانگر دسته ای از نیازهای انسان می شود، از پایه شامل نیازهای فیزیولوژیکی و ابتدایی تا نوک هرم به عنوان غایت هر انسانی نیاز به خودشکوفایی. خودشکوفایی حتی واژه ی غریبی هم دارد! اصلا منظور از آن چیست؟ برای فهمیدن آن لازم است تا نیازهای مراتب پایینتر را بهتر بشناسیم. قبل از نوک هرم نیاز به عزت نفس قبل از آن نیازهای فرد در جامعه، عشق و دوستی، قبل از آن نیاز به احساس امنیت و ایمنی داشتن و در نهایت نیازهای ابتدایی خوراک و پوشاک و سرپناه قرار دارد. الان به سادگی می توان درک کرد که نوک هرم نیازی است فراتر از تمامی نیازهای مقاطع پایین تر یعنی چیزی فراتر از نیازهایی که به تصور فردی که در مقطع پایین قرار دارد، حتی خطور نمیکند. پرداختن بیشتر به این مبحث از حوصله و تخصص این متن خارج است هرچند ک هاکنون سوالات ضد و نقیضی زیادی برایتان در این رابطه ممکن است شکل گرفته باشد و حتی راجب مخالفان این تئوری نیز لازم است اطلاعاتی را دریابید لذا می توانید از منابع و کتب بیشمار موجود در این زمینه و یا دوست روانشناس خود کمک بگیرید.
هرم تولید محصول
شاید این اولین باری است که این نام به چشمتان خورده است. اما باتوجه به مقدمه ذکر شده در این متن و توضیحات هرم مازلو و یک نتیجه گیری ساده به سادگی می توان دریافت که چرا غایت طراحی محصول در نوک هرم مازلو قرار می گیرد. اگر تولید اولیه محصول برای آنکه فقط کار کند را در مقطع هرم قرار دهیم. رفع نواقص محصول در نتیجه کار در شرایط مختلف توسط مصرف کننده و رفع باگ ها، امنیت کاربر حین استفاده از محصول، پشتیبانی مناسب از محصول و در نهایت طراحی نهایی محصول (شامل برطرف سازی تمامی نیازهای کاربر برای ارائه بهترین تجربه کاربری، از جمله راحتی استفاده، زیبایی بصری و غیره) از مقاطع هرم تولید محصول خواهند بود. لازم آنکه شاید بپرسید مگر میشود محصولی بدون امنیت، پشتیبانی و یا طراحی؟ در اینجا ذکر این نکته که تمامی موارد گفته شده در مقاطع بالاتر صرفا به غایت آن مقوله اشاره دارد و وجود تمامی آنها در پایین ترین سطح در مقطع هرم برای همان "تولید اولیه محصولی که کارکند" لازم است، اما کافی نیست! در اصل مقاطع بالای هرم شرط کافی هستند.
حال به خوبی می توان توجیه کرد که چرا میگوییم در شرکت های جهان سومی مقوله طراحی محصول اولویت پایینی میابد. چراکه کارکردن محصول یعنی مقطع هرم هنوز به طور تمام و کمال برآورده نشده است.
این را به خوبی می توان تعمیم داد از مقایسه ی بسته بندی یک محصول شرکت جهان سومی با یک محصول شرکتی که رویای جهانی در سر دارد تا طراحی یک نرم افزار یا اپلیکیشن یا طراحی یک فضای شهری، یا هر محصولی دیگر که طراحی ارگونومیک آن بهبود تجربه کاربری را در پی خواهد داشت.
از سوی دیگر با کنار هم قراردادن این دو هرم می توان باز پاسخده بودن هرم طراحی و تولید محصول را دریافت. اگر هرم مازلو طیف کاربران و مصرف کنندگان را دربر بگیرد و هرم طراحی محصول مرتبه محصول تولید شده را نشان دهد. می توان فهمید که کاربری که خود در مرتبه ای فراتر از رفع نیازهایش و در آستانه ی خودشکوفایی است چیزی بیشتر از صرفا" رفع نیازهای ابتداییش توسط محصول را میخواهد. او در جستجوی محصولی هم مرتبه با خود است. درنتیجه محصولی با مرتبه پایینتر نمی تواند آن فرد را راضی کند. از سویی تولیدکنندگان خود نیز در سطح بالای هرم مازلو قرار دارند، آن ها چیزی بیشتر از تولید محصول صرفا برای کسب درآمد (رفع نیاز ابتدایی انسان) می خواهند آن ها در پی تولید یک محصول کامل و بدون نقص از هر جهت هستند در نتیجه عرضه ی محصولی که فقط کار را راه بیندازد هدف تولیدکنندگان به نظر نمی رسد.
این متن به دنبال معرفی اهمیت طراحی محصول و علل بی اهمیتی آن در برخی شرکت ها و کشورهای جهان سومی بود. بدون شک این مبحث فراتر از موارد ذکر شده به نظر می رسد چه بسا مخالفان و موافقان زیادی را نیز در پی دارد. نظر شما چیست؟
این متن تماماً توسط نویسنده تهیه و منتشر گردیده است لذا هرگونه استفاده و کپی از آن بایستی با هماهنگی
و ذکر نام نویسنده باشد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
اثر زیبایی بر کاربردپذیری — Aesthetic Usability Effect
مطلبی دیگر از این انتشارات
دربارهی «تفکر-طراحی*»: داستان یک رویکرد- قسمت اول
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنگ واقع گرایایی و طراحی چارت