۲- مدیریت محصول را از کجا آغاز کنیم؟

از مشتری.

همیشه از مشتری شروع کنید. البته مشتری آن کسی نیست که شما تصور می‌کنید. مشتری‌ها اشخاص واقعی هستند که شخصیت، سبک زندگی، درآمد، نزدیکان، گذشته و آرزوهای خود را دارند و خیلی ساده‌لوحانه است که فکر کنید می‌توانید بدون تعامل با افراد و فقط با خیالبافی همه‌ی این‌ها را بشناسید.

بنابراین نقطه‌ی شروع این است که از دفترتان بیرون بروید و سعی کنید بفهمید مشتری چه کمبودها و خواسته‌هایی دارد و شما چه طور می‌توانید راهی پیش پای او بگذارید، چون اگر مشتری محصول شما را نخواهد، هیچ چیزی نمی‌تواند نجاتتان بدهد (شاید به جز کلاهبرداری).

بعد از این بایستی برگردید داخل سازمان و با همکاری تیم فنی، تحلیل‌گران مالی و کسب‌وکار برآورد کنید که چه چیزی را با چه شرایط و چه منابعی می‌توانید تولید کنید و به بازار برسانید. جریان مالی را تخمین بزنید و ببینید آیا ارائه محصول مورد نظرتان صرفه‌ی اقتصادی دارد یا نه.

در این مرحله باید حوصله به خرج دهید و بارها و بارها محصول را اصلاح کنید و تغییر بدهید تا مطمئن شوید که تولید و ارائه‌ی آن عملی و مقرون به صرفه است. هر بار تغییراتی می‌دهید، باز باید به مشتریان مراجعه کنید و ببینید آیا کماکان محصول برایشان مطلوب است یا نه. ممکن است در حین این رفت و برگشت‌ها حتی به این نتیجه برسید که مشتری شما کس دیگری است؛ این اشکالی ندارد، ولی حتما باید کسانی وجود داشته باشند که حاضر باشند برای محصول شما پول بدهند و آن را استفاده کنند و این افراد محور طراحی محصول شما قرار می‌گیرند.

این موضوعات در نمودار بالا که از نمودارهای کلاسیک مدیریت محصول است، خلاصه شده. مدیریت محصول سه رکن اصلی دارد:

  • مشتری/کسب و کار/تکنولوژی یا
  • آن چه مطلوب است/ آن چه اقتصادی است/ آن چه شدنی است یا
  • تجربه کاربری/سودآوری/تحقق‌پذیری
هر عبارتی که به کار برود، مهم نیست: فقط یادتان باشد که باید همیشه هر سه جبهه را حفظ کنید: خواست مشتری، سودآوری سازمان و امکان تولید و ارائه محصول. هر کدام از این سه تا که از ذهنیت و رفتار شما غایب باشد، منجر می‌شود محصولتان دیر یا زود شکست بخورد.

البته حواستان باشد که این‌ها شرط‌های لازم است و نه کافی. مثلا در شرایط فعلی اگر یک سرویس شرط‌بندی فوتبال راه بیاندازید، هم خواهان دارد، هم سودآور است و هم تکنولوژی آن در دسترس است. اما دیر یا زود قانون سراغتان می‌آید و خلاص.

پس از الان تمرین کنید تا این سه رکن ملکه ذهنتان شود و مثل یک راننده ماهر که حواسش هم به جلو هست، هم عقب و بغل، حواستان به ابعاد مختلف محصولتان باشد.


تمرین ۱- محصولی را تصور کنید که یکی از ارکان لازم محصول موفق را نداشته باشد و فکر کنید چه طور ممکن است شکست بخورد. این کار را برای هر یک از ارکان سه‌گانه انجام دهید.
تمرین ۲- یکی از محصولات موفق دور و برتان را انتخاب کنید و آن‌ را از منظر مطلوبیت برای مشتری، تکنولوژی مورد استفاده و سودآوری بررسی کنید.


مطلب قبلی: ۱- وقتی از مدیر محصول حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم؟

مطلب بعدی: ۳- برای توسعه محصول با چه کسانی و چه طور تعامل کنیم؟