مدیر محصول دیتا (همیشه در حال یادگیری) https://www.linkedin.com/in/nixon-alavinik/
۸ چیزی که در دو ماه اول به عنوان طراح UX در Google یاد گرفتم
این مقاله که تنها حدود یک ماه از انتشار آن در سایت Medium میگذرد، یکی از مقالات منحصر به فرد و جذابی از تجربه یک طراح UX در شرکت گوگل بود. تصمیم گرفتم این مقاله رو ترجمه کنم تا دیگر عزیزان نیز از آن بهره مند و کسب تجربه و تخصص کنند.
همچنین ممکن است بعضی بخشهای متن دارای چالش باشد. متاسفانه نویسنده اصلی خیلی غیر رسمی و خودمانی متن را نوشته و من هم تسلط کافی به این متن ها نداشتم و ممکن است نیازی به اصلاحاتی داشته باشد. از این رو از شما پوزش میخوام.
این مقاله با نام اصلی 8 things I learned in my first 2 months as a UX designer at Google توسط آقای Tony jin نوشته شده است.
دو ماه اولی که در گوگل بودم، حقیقا خیلی زود گذشت با کلی اطلاعات، تعداد زیادی جلسه، شروع چند پروژه جذاب و یک سفر آموزنده تحقیقاتی به ژاپن!
من سعی کردم هر آنچه که در هر هفته یاد گرفتم را منعکس کنم و فکر میکنم جالب باشه که برخی از آموزه ها را در اینجا به اشتراک بگذارم تا دیگر طراحان هم یاد بگیرند در مورد : ۱) در هنگام شروع یک موقعیت طراحی در یک شرکت بزرگی مثل گوگل، انتظار چه چیزهایی را باید داشته باشید و ۲) چه کاری رو در هنگام پیوست به تیم جدید باید انجام بدید. این مطلب همچنین یک فرصتی برای خود من هست که بشینم و واقعا به چیزهایی که یاد گرفته بودم فکر کنم و چه کاری برای بهتر شدنم در آینده انجام بدم.
من هنوز در حال یادگیری هستم و این مطلب فقط اندیشه های شخصی من بر اساس دو ماه هست. پرسشها و فیدبکها را میپذیرم و همیشه گفتگو در مورد طراحی را دوست دارم :)
کار در گوگل / شرکتی بزرگ
- طراحی =! طراحی محصول (عدم برابری)
طرز فکر طراحی در مدرسه در مقایسه با یک شرکت بزرگ متفاوته. (مدرسته به عنوان کالج یا مدرسه کسب و کار هم معنا میدهد). در مدرسه، شما فرآیند طراحی کاربر-محور را دنبال میکنید، از جمله ساخت اسکچها، وایرفریم ها، طرحهای با وفاداری بالا و پروتوتایپ های تعاملی برای تستهای مختلف. این یک روند تکرار شونده است، اما نسبتا مرتب و تمیز. تیم کوچک شما، صاحب کل محصوله و در یک مسیر تا حدودی خطی و با یک سرعت مشخص جلو میرید.
طراحی محصول در یک شرکت بزرگ، پیچیده گی هایی دارد. تقسیم کار وجود دارد که در سطح پروژه، سطح محصول و در سراسر شرکت اتفاق می افتد.
اولا برای انجام پروژه خود(آنچه به شما محول شده است)، با دیگر شرکای متقابل عملکردی (همکاران تخصص محور) از جمله مدیر محصول، مهندسان، تحقیق کننده تجربه کاربری، نویسنده تجربه کاربری، حقوقی، بازاریابی و غیره همکاری کنید. قطعا این موضوع را قبل پیوستند به گوگل میدونستم و من فکر میکنم هر طراحی میدونه که همکاری و تعامل بخشی جدایی نا پذیر از شغل ماست. اما این مستلزم چه چیزیست؟
در چنین تیمی، هر یک از شرکا مسلما موفقیت پروژه را ببینند. با این حال، همه ی آنها همزمان چندین پروژه غیر همپوشانی دارند. این بدین معنیست که به عنوان مثال شما ممکنه هیچوقت مصاحبه های عمیق با کاربر یا مطالعات کاربرد پذیری(Usability studies) انجام ندید چون پژوهشهای شما با ۸ پروژه دیگر در آمیخته شده است. یا ممکنه شما یک تجربه ی ایده آل برای کاربراتون داشته باشید، اما بدلیل اولویت و پهنای باند(شلوغی) مدیر محصول و مهندسان، مجبور به سازش هستید و بدنبال گزینه ای نه چندان ایده آل برای تست و ساخت باشید.
دوما، بجای طراحی یک محصول کامل نو، تقریبا همیشه روی چند ویژگی از یک محصول بزرگ کار خواهید کرد. همزمان، دیگر طراحان در حال کار بر روی ویژگی های دیگر محصول شما هستند و ممکنه همپوشانی بین پروژه هایی که کار میکنید بوجود آید. برای مثال شما ممکنه در حال آماده سازی آموزشی برای یک ویژگی مهم باشید، در حالی که هم تیمی های شما در حال جستجو و کاوش یک Onboarding tutorual برای کل اپلیکیشن هست. اگر شما هر رویکرد آموزشی رو در روشهای مختلف رادیکالی(غیر متعارف) داشته باشید، کاربران شما گیج شده و مهندسان شما نیاز به دوباره کاری هایی خواهند داشت. در این حالت شما به این نیاز خواهید داشت که به مسیرهایی که میتونه در پیشرفت کار همپوشانی داشته باشید فکر کنید و با دیگران تعامل داشته باشید و در مورد نحوه دستیابی به مشکلات متفاوت را ترجیح دهید آنچنان که تغییراتی که بوجود آوردید، تناسب با تصویر بزرگتری از محصول داشته باشد.
در نهایت در یک شرکت بزرگی مثل گوگل، اجزا و الگوهایی که در محصولی که شما روی آن کار میکنید، با دیگر محصولات،بخوبی مشترک میشوند. برای مثال اگر به اپلیکیشنهایی که زیر مجموعه گوگل پلی هستند نگاهی بندازید، به این نکته که صفحه ی جزییات و گردش پرداخت ها با گوگل پلی استور شبیه و مشترک هستند. همه ی اپلیکیشن هایی که تحت نظر گوگل پلی هستند، با دیگر اپلیکیشن هایی که در محیط محصول گوگل هستند، اشتراکاتی نظر نوار بالا و صفحه ی پروفایل دارند که توسط یک تیم اختصاصی مدیریت میشود. آنها تقریبا از دستور العمل های طراحی خوب متریال پیروی میکنند. اشتراک اقلام(کامپوننت ها)، ثبات را تضمین میکنند و کارهای تکراری را از بین میبرد اما این همچنین یکسری وابستگی های زیادی رو ایجاد میکنه نظیر:
- زمانی که نیازهای تیمهای مختلف، متفاوت میشود، به مقدار زیادی بحث و گفتگو و تاییدیه هایی نیاز هست تا در مورد شرایط سفارشی سازی صفحه/کامپوننت برای نیازهاشون به نتیجه رسید.
- تیم های مختلف، زمان بندی و اولویت بندی های متفاوتی دارند. زمانی که تیم مسیولیتی برای پیاده سازی کامپوننت مشترک دارد که با دیگر اولویت بندی ها مغایرت دارد، همه ی تیمهایی که به این کامپوننت نیاز دارند بایستی صبر کنند.
این تقسیم کار برای نحوه کار برای نحوه عملکرد یک شرکت بزرگ برای ایجاد و ارایه تجربیات مداوم و در عین حال متنوع برای کاربران خود، اساسیست. این نگرانی ها، الزاما بخشی از فرآیند های طراحی کاربر-محوری که در مدرسه یاد گرفتیم نیستند، اما آنها برای درکی از موفقیت طراحان محصول، ضروری هستند.
بنابر این برای نجات در این زمینه چه باید کرد؟
۲. گفتگو، گفتگو، گفتگو
این بخش ضروری از راهکاری برای ۳ مشکل بالا که توضیح داده بودم هست. (سه مشکل ... به سه بار گفتن گفتگو دقت کنید). صحبت کردن با همکاران سطح اول جهت دانستن انتظارات آنها برای پروژه،اولویتهای آنها و تایم لاین ها تا بتوانید روند همکاری و تعامل برای همه را راحت و آسان سازید. صحبت با دیگر طراحان در تیم تان که بدانید هر شخص روی چه پروژه ای کار میکنه و اگر کارتان با هم، همپوشانی دارد، برنامه ریزی برای کار بر روی مشکلات انجام دهید. اگر فکر میکنید چیزی که در حال جستجو و اکتشاف آن هستید ممکن است بر محصولات آنها نیز تاثیر بگذرد، خیلی سریع با دیگر تیمهای محصول گفتگو و تعامل کنید. قبل از اینکه هفته ها در حال کار روی چیزی باشید و بفهمید بدلیل محدودیت های تیم، دیگر کار نخواهد کرد یا شخص دیگری آن را انجام داده، ابتدا گفتگو کنید.
این گفته ها آسانتر از آنچه که انجام شدند هست و من هنوز در حال یافت روشهای بهتری در جهت تعامل موثر با هر کس هستم. من دوست دارم از تجربه و بینشتون در این موارد هم بشنوم. پس کامنت بزارید!!!
۳. در جلسات، شفاف و کوتاه باشید(مختصر صحبت کنید)
هر پروژه ای در شرکتهای بزرگ معمولا ذینفعان زیادی را درگیر خود میکند. بدلیل شلوغی برنامه ی افراد، سخت هست که افراد را در یک اتاق داشته باشیم یا حتی ۳۰ دقیقه زمان پیدا کنیم تا همه با هم باشند. بنابراین بسیار مهم هست که در طول جلساتی که آنها هم هستند، خیلی شفاف و واضح و حول هدف اصلی جلسه برگزار شود.
ذینفعان ما معمولا از تخصص های مختلفی هستند (مهندسان، مدیر محصول، UX ، مارکتینگ و غیره) و پروژه ی مشابه را از زوایای مختلفی بررسی میکنند. چالش در برقراری ارتباط با افرادی با بک گراندها (تخصص های) مختلف در پروژه این است ما تمایل داریم همیشه چیزها را تصور کنیم و فرضایتی در ذهن خودمون بسازیم.
تصور کنید که از ۵ کارگردان خواسته شده که بخشی های مختلف یک کتاب مشخص را بخوانند و از روی آن یک فیلم بسازند. احتمالا ۵ فیلم کاملا متفاوت با دیدگاه ها و سبک و بازیگران مختلف که بسختی کنار هم قرار گرفته اند روبرو خواهید شد.
این همان کاریست که ما که به عنوان انسان انجام میدهیم. بر اساس آن چه در طول جلسه میشنویم و آنچه اهمیت میدهیم آنچه از قبل میدانیم، نسخه های واقعی خود را در ذهن میسازیم. ما از همان اصطلاحات استفاده میکنیم و فرض میکنیم که هر کس دیگری هم دقیقا منظور ما رو متوجه خواهد شد، اما در واقعیت، تفسیر متفاوت، ممکن است مکالمه رو کلا گمراه کند.
هرگز فرض نکنید که دیگران دقیقا به مواردی که اشاره میکنید، آگاهی دارند. آنها نمیدانند.
به همین دلیل ارتباط و مکالمه شفاف و روشن و مختصر بسیار مهم است. وقتی شما یک جلسه را برنامه ریزی میکنید، با یک دستور کار روشن و مشخص شروع کنید. انتظارات خود را برای آنچه در این جلسه صحبت خواهید کرد و آنچه نیز صحبت نخواهید کرد اعلام کنید. وقتی به ایده هاتون اشاره میکنید، اونها رو تصویر سازی کنید و تجسمات را درست و شفاف و روشن نشان دهید. هیچوفت فکر نکنید که دیگران دقیقا آنچه شما اشاره میکنید را متوجه میشوند. اصلا!
مختصر بودن به معنای هدف مند بودن در جهت مشخص است. از آنجا که داشتن ذینفعان مختلف در یک اتاق دشوار است، احتمالا باید بحثهایی که نیاز به حضور آنها در اتاق نیست را کنار بگذارید. شما همچنین باید چگونگی قرارگیری مشکل در چارچوب را در نظر بگیرید و فقط مقدار درستی از جزییات را ارایه کنید، تا همه مشکل را درک کنند، و در جزییات جزیی که مربوط به بحث اصلی نیست، گرفتار نخواهید شد.
ادامه مطلب :
همچنین با فالو کردن من، میتوانید از آخرین مطالب بروز شده مرتبط با طراحی و مدیریت محصول و چابکی آگاه شوید.
چابک و موفق باشید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازتعریف تجربه مشتری (4)
مطلبی دیگر از این انتشارات
طراحی انسان محور قسمت 2 ( مغز شگفت انگیز ما )
مطلبی دیگر از این انتشارات
navigation VS. in-site search