رشته من طراحی صنعتی نیست... !

موضوعی که می‌خوام در موردش بنویسم، موضوعی است که در صحبت‌ با دوستان و همکارانی که طراحی صنعتی خوندن و دارن در این زمینه به صورت حرفه‌ای کار می‌کنن بارها مطرح شده و دغدغه مشترکه و اون چیزی نیست جز کج فهمی‌هایی که در مورد کاربری دیزاین و طراحی صنعتی در جامعه ما اتفاق افتاده . البته ناگفته نماند که افراد جامعه در این کج فهمی بی‌تقصیرن و ما (دیزاینرها) در باز تعریف کاربردهای این رشته کوتاهی کردیم و البته ترجمه نامناسب طراحی صنعتی به جای industrial design نیز به این کج فهمی دامن زده.

داستان از این قرارست که ما اگر در شرکتی کار می‌کنیم که بیزینس آن در حوزه گردشگری یا مثلا بانکداری است؛ اکثر افراد خارج از جامعه دیزاین فکر می‌کنند که ما در رشته خودمان کار نمی‌کنیم و با تعجب می‌پرسند پس شما کار مرتبط با رشته‌تان انجام نمی دهید؟! اما اگر در شرکت‌های دکوراسیون داخلی یا طراحی محصولات آشپزخانه مشغول باشیم به سرعت میپندارند که شغلی مرتبط با رشته تحصیلی‌مان انتخاب کرده ای

داستان از چه قرار است؟

واقعیت این است که درست است که آشکارترین خروجی‌هایی که از بسیاری از طراحان دیده می‌شود خروجی‌هایی ملموس از جنس محصولات طراحی شده مانند میز و صندلی و مبل و اکسسوری‌هاست اما این‌ها صرفا یکی از گرایش‌های دیزاین است و شاید یک دیزاینر در تمام عمر خود هرگز یک میز یا صندلی طراحی نکند اما هر روز کار طراحی انجام دهد. گرایشی که خروجی آن میز و مبل و اکسسوری است در دنیا به طراحی محصول Product design معروف است. اما سالیان سال است که در کنار طراحی محصول، گرایش دیگری به نام طراحی سرویس یا Service design نیز مطرح شده که لزوما خروجی آن محصول فیزیکی مشخصی نیست. زمانی که از یک service designer انتظار طراحی یک خودرو را داریم به همان اندازه نامرتبط است که از یک مهندس شیمی انتظار نقشه کشی یک پل را داریم. همان طور که همه مهندس‌ها یک سری اصول اولیه مشترک از علم ریاضی و فیزیک را می خوانند و سپس با توجه به تخصص خود درس‌های تخصصی می گذارنند و شغل‌های مختلف انتخاب می‌کنند؛ همه طراحان نیز یک سری دروس اولیه مشترک می‌خوانند و سپس بسته به تخصص‌های مختلف خود دروس و علوم دیگری را پیش می‌گیرند. (درست مثل ریاضیات پایه و علوم مهندسی و نقشه‌کشی فنی و... که همه در ترم‌های اول می‌گذراندیم: چون خودم لیسانسم مهندسی بوده در جریانش هستم ;) )

درس اصلی مشترک طراحان

همه ما طراحان با اسکچ شروع می‌کنیم و شاید در جامعه اگر کسی را در حال اسکچ زدن دیده می‌شود او را طراح می دانند، اما شاید بسیار بسیار مهم‌تر از اسکچ درس دیگری است که فصل مشترک همه طراحان و دیزاینرها در دنیاست و هر کس از این درس استفاده می‌کند می‌تواند ادعا کند که کار دیزاین انجام می‌دهد یا نمی‌دهد. در واقع خط‌کشی که مشخص‌کننده کار دیزاین است چیزی نیست جز تفکر دیزاین یا تفکر طراحانه. عبارتی که احتمالا بارها به گوشتان خورده و توضیحات و تفاسیر زیادی از آن شنیده اید. اگر هم نه با یک سرچ ساده می‌توانید با این مفهوم بیشتر آشنا شوید. به زبان ساده تفکر دیزاین[1] یعنی تفکر حل مساله یا problem solving ...یعنی از اصول اولیه دیزاین این است که یاد می‌گیریم چطور یک مشکل را کشف کنیم یا یک نیاز را شناسایی کنیم و سپس مجددا با راه‌ها و تکنیک‌های مختلف راه‌حل‌های خلاقانه برای حل آن مشکل ارائه دهیم و سپس راه‌حل ها را یکی یکی تست کرده و راه‌حل بهینه را پیشنهاد دهیم. شاید بتوان گفت بزرگترین توانمندی که یک دیزاینر در طی سال‌های تحصیل و کار یاد می‌گیرد فقط و فقط همین توانمندی است و با یادگیری این توانمندی گرایش خود را که می‎تواند طراحی محصول از نوع محصولات خانگی، بسته‌بندی یا خودرو و.... باشد یا از جنس طراحی سرویس و طراحی تعاملی و تجربه کاربری [2]و ... انتخاب کند و این فرآیند را با ابزارها و متدهای خاص هرکدام از این گرایش‌ها جلو ببرد.




دنیای دیزاین خیلی گرایش‌های مختلفی داره و هیچ‌کدوم برتری‌ای ندارن ولی دونستن این که خیلی از طراحان در گرایش‌هایی کار می‌کنن که جامعه نمی‌دونه اینا از گزایش‌های دیزاینه (مثل لوازم پزشکی) کمک می‌کنه تا کم‌کم جایگاه واقعی خودش رو پیدا کنه و به بهتر شدن محصولات و سرویس‌ها و فرآیندهایی که تو زندگی‌ روزمره‌مون درگیرش هستمی کمک کنه...

می خواستم یک مطلب بسیار کوتاه برای شفاف کردن کاربری‌های دیزاین بنویسم و سعمی در صاف کردن این کج فهمی داشته باشم اما فکر می‌کنم زیادی طولانی شد. امیدوارم این توضیحات مشخص کند که اگر این‌بار یک نفر را دیدیم که ادعا می‌کرد که کار دیزاین انجام می‌دهد و در یک بانک کار می‌کند بتوانیم راحتتر جنس کاری را که انجام می‌دهد متوجه شویم. متاسفانه در کشور ما هم‌چنان تنها رشته دانشگاهی که در حوزه دیزاین است رشته طراحی صنعتی است که فقط یکی از گرایش‌های industrial design است و بسیاری از طراحان با علاقه‌مندی به گرایش‌های دیگر در این رشته درس می‌خوانند و صرفا از اصول آن استفاده می‌کنند و در گرایش‌های دیگر کار حرفه‌ای انجام می‌دهند. شاید مثل چشم پزشکی که چون راهی جز گذراندن دوره پزشکی عمومی ندارد تا بتواند مسیر تخصص خود را جلوبرد...

ناگفته نماند که تاریخ رشته industrial design نیز طراحی محصول برای تولید انبوه و صنعتی بوده اما سال‌هاست که به طراحی برای زندگی در دنیای صنعتی تغییر رویکرد داده و دنیای وسیع‌تر و گرایش‌های بیشتری را شامل می‌شود. این مورد را هم در ذهن داشته باشید که بسیاری از افرادی که در حوزه استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای آنلاین مشغول هستند از عبارت طراحی محصول به عنوان طراحی محصول دیجیتال ( وبسایت یا اپلیکیش و...) استفاده می‌کنند.

[1] اگر دوست داشتین در مورد design thinking بیشتر بدونین سایت IDEO رو از دست ندین. کتاب‌های Design by Change و Creative که Confidence با نام خودباوری در خلاقیت هم ترجمه شده هم رفرنس‌های خوبی هستند.

[2] اگر دوست داشتین ازتحقیقات و فعالیت‌های به روزی که در این حوزه‌ها انجام میشه باخبر بشین حتما سری به سایت شرکت تحقیقاتی https://www.nngroup.com بزنین...