?... نویسنده ☜ مینویسم تا زنده بمانم ? . •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •.پیج من روبیکا?? https://rubika.ir/fateme_sadat_jazaeri .•. •. •.• کانال من در ایتا??@saraye_dastan
داستانای من و ?مامانیم❤(قسمت پنجم)
دیروز داشتم یه مجله میخوندم که توش یه سوال پرسیده بود:
«وقتی ناراحت میشی، مضطرب میشی یا ناامید و افسرده و یا حتا خشمگین و عصبی، اولین کسی که دوست داری بری پیشش و صادقانه دلتو پیشش خالی کنی کیه؟ اصلن همچین کسی رو داری؟»
وقتی به این سوال فکر کردم، بدون معطلی کلمهی «مامان مهناز» اومد تو ذهنم.
یادم اومد هروقت احساسای منفی میاد سراغم یا از دنیا و مافیهاش خسته میشم ذهنم فقط یه راه حل بهم پیشنهاد میده: «گوشی رو بردار و زنگ بزن به مامانی»
گاهی وقتا حتا دلیل به هم ریختگیمو بهش نمیگم ولی همینکه صداشو میشنوم، همینکه حس میکنم یکی هست که همیشه هست و تنهام نمیذاره، آرامش میگیرم.
میدونی؟
اگه بهم بگن یه جمله بگو که یه تصویر از مامانیت به ما بده، بی درنگ این جمله رو میگم:
✔ مامانیم همیشه امن ترین آدم زندگیمه
میگم امنترین آدم زندگیم، چون هیچوقت تو هیچ لحظهای از زندگیم تنهام نذاشته، همیشه کنارم بوده و هیچوقت محبت و حمایتشو ازم دریغ نکرده.
میگم امنترین چون همـــــــیشه وقتی بهش نیاز داشتم در دسترسم بوده، حامی و پناهم بوده. هیچوقت یادم نمیاد به وجودش نیاز داشته باشم و به هر دلیلی نباشه.
نه اینکه فکر کنی همیشه گوش به فرمان و آماده به خدمتم بودههاااا ! نــــــــه
خیلی وقتا حمایتاش در حد گفتگوهای همدلانه، از راه درک کردن، شنیدن، فهمیدن، یاد دادن... بوده
میدونی؟
حتا اگه نبودم بازم بود... (میدونم جملهی سنگینی بود ولی این عمق تعریفه مامانیمه)
میگم امنترین چون همیشه قابل پیش بینی بوده برام.
میدونستم اگه هر رفتاری رو انجام بدم و یا توی هر شرایطی، برخورد مامانیم چه جوریه.
ثبات رفتاری مامانیم امنیت عجیبی بهم میداده.
همیشه خط قرمزاش معلوم بوده، میدونستم اگه پا روشون بذارم، مامانی چه واکنشی نشون میده.
میدونی؟
خلاصش اینکه هرلحظه و هر دقیقه استرس اینو نداشتم که «نکنه اینکارو کنم و مامانی ناراحت بشه!»
میگم امن ترین چون هیچوقت طردم نکرده. حتا وقتی خیـــــــلی ناراحتش کردم.
میگم امنترین چون همیشه دوستم داشته...
میگم امنترین چون هیچوقت بهم حس بد بودن نداده. حتا وقتی بدترین کارای عمرمو کردم.
میگم امنترین چون هیچوقت منو فدای بقیه نکرده.
فلانی بدش نیاد، فلانی فکر بد نکنه، فلانی... فلانی.... فلانی....
آخخخخخخ از این فلانیها که چقدر کشندست
مگه نه؟
باور کن میتونم تا فردا از دلایل امن بودن مامانیم برات بنویسم.
خلاصش اینکه یه خودکار قرمز برداشتم و توی مجله بالای اون سؤال با خط درشت نوشتم:
مامانیم همـــــــــیشه امنترین و امیـــــنترین آدم زندگیم بوده و هست.!
?به قلم:
••✧-❥فاطمه سادات جزائری❥-✧••
مطلبی دیگر از این انتشارات
رهایی از مرض بیش فکری!
مطلبی دیگر از این انتشارات
"حد فاصل فهمیدن و نفهـــمیدن"
مطلبی دیگر از این انتشارات
تهش قراره چی بشه؟!