✦ ؋ـاطمـہ ساבات جزائرے ✦| نویسنـבه·۱۸ روز پیش«یک اتفاقِ ساده و هزار خاطرهی پیچیده»خورشید به میان آسمان رسیده بود و با تمام قدرت میتابید. پومیدور زیر سایهبان مغازهاش، روی چهارپایهی چوبی و کوتاهی نشسته بود و مگسهایی را…
✦ ؋ـاطمـہ ساבات جزائرے ✦| نویسنـבه·۲۲ روز پیش«سِکتهی ارگانیك»منیر یک روز زنگ زد و با صدایی هیجانزده گفت: «پایهای بزنیم به قلب طبیعت؟» گفتم: «خودمون تنها؟» گفت: «نه، سهیلا و محبوبم هستند» گفتم: «اوکی…
✦ ؋ـاطمـہ ساבات جزائرے ✦| نویسنـבهدرنشر یاز؛·۲۴ روز پیش«رویای تلخ»تاریکی پاورچین پاورچین از دیوار حیاط پایین آمد و روی زمین پهن شد و آهسته خزید تا پای حوض. تصویر مهتاب، نرم و آرام توی حوض میلرزید. به خیال…