رهایی از مرض بیش فکری!

بیش فکری چیه دوستان؟؟

یعنی به جای تمرکز بر راه حل های یک مسئله، مدام ابعاد و زوایای پیدا و پنهان صورت مسئله را نشخوار ذهنی کنیم!

چرا ما گرایش به بیش فکری داریم؟؟

چون تحلیل کردن یک موضوع حتی اگه اون یکی از بزرگترین دغدغه های حال حاضر ما باشه، راحت تر از اقدام کردن به نظر میرسه! (چرا گفتم به نظر میرسه؟؟ چون ذهن ما خیلی جاها مثل همین مورد مارو بازی میده که بعدا در موردش بحث خواهم کرد)

چرا این مرض کشنده است؟؟

چون بیش فکری مارو فلج میکنه! چون مدام به استرس و اضطراب ما اضافه میکنه! چون به جای مواجه شدن با واقعیات زندگی با غول های توهمات و افکارمون باید مواجه بشیم!!

نتیجه اش چی میشه؟؟

نمیتونیم دست به اقدام بزنیم!! و از استرس زیاد و شکست هایی خواهیم خورد، خرد میشیم!

بیاید یکم خودمونی تر با هم حرف بزنیم!!

بچه های کوچیک دیدید؟ موقعی که میخوان کم کم شروع به راه رفتن کنن، کدومشون میان تو ذهنشون اون کار رو تحلیل کنن؟؟! کدوم بچه ای میگه خب اگه من راه بیفتم شاید قدم سوم بیفتم و دست و پام درد بگیره؟؟ کدومشون تو ذهنش میگه، ببین پسر تو اصلا میتونی راه بری؟؟ تا حالا که نشده، پس ازین به بعدم شاید نشه؟؟ اصلا بیخیالش! همین جا نشستیم و دردسرش هم کمتره!!

شاید موهبت بزرگیه که بچه ها قوه تفکر و تحلیل وقایع رو همسان با بزرگتران خود، دارا نیستن! وگرنه حتم دارم هیچ بچه ای شروع به راه رفتن در زندگی نمیکرد!!

خوب یا بد، خوشبختانه یا متاسفانه با بزرگتر شدن بچه ها و رسیدن به سنین بزرگسالی روز به روز بر این تحلیل ها و نشخوارهای ذهنی اضافه میشه!! که دوستان یکی از عوامل مهم عدم موفقیت ما همینه!! خیلی از ایده های بزرگ، خیلی از استعدادهای ناب، خیلی از فرصت های موفقیت، همه و همه میسوزن فقط و فقط به خاطر اینکه ذهن فریبکار ما برای آسایش خودش، مارو ازین کار منصرف کرده!! چرا اینطور شده؟؟؟ چون خودمون با بیش فکری خیلی بهش پر و بال دادیم!!!

حالا میگی آقا مهدی راهکارت چیه؟؟

اول اینکه از حالا ازت میخوام با خودت متعهد بشی، اگر کاری باید انجام بشه و سود و منفعتش مشخصه بدون هیچ درنگی بزنی به دل اون کار! بدون هیچ درنگی!! همینقدر که ما بزرگترا نسبت به بچه ها در مورد لزوم انجام یک کار تفکر میکنیم کفایت میکنه!! به هیچ عنوان به ذهنتون پر و بال اضافه (همون بیش فکری خودمون)، ندید که یحتمل ازون کار منصرفتون میکنه!! چون ذهن تمایل و گرایش شدیدی به آسایش و عدم خروج از حاشیه امنیت خودش داره!

قدم دیگه، ذهنتون را با نوشتن خالی کنید!! یک برگه کاغذ بردارید و هر افکار مزاحمی رو که در سر دارید، روش بنویسید!! بعدم یک فندک زیرش بگیرید و خلاص!!

اگه احساس میکنید گرفتار کمال گرایی شدید، پیشنهاد میکنم، برای رهایی ، عامدا کارهاتون با حساسیت کمتری انجام بدید و فقط بخواید تمومش کنید! باور کنید خیلی وقتا ما کارها رو سخت تر از چیزی که واقعا هست، تصور میکنیم!!!

سرتون رو با انجام دادن کار گرم کنید! کسی که شروع به انجام کار میکنه فرصتی برای تفکر های فلج کننده نداره!!

با دیگران در مورد اون موضوع حرف بزنید!! تا میتونید مشاوره بگیرید!! کسی که حرف نمیزنه، ناچارا تو ذهنش تحلیل های صد من یه غاز انجام میده!!


بحث پایانی:

چیزی که این وسط برای من آزار دهنده است این که بیش فکری مرضیه که بیشتر افراد باهوش، متفکر و بعضا درون گراها دچارش میشن!! افکار نابی که با یه فریب ذهنی به ثمر نمیشینن!!

هروقت احساس کردید گرفتار این مرض شدید، خودتون در جایگاه به بچه ببینید، فقط بلند شید و حرکت کنید!! باور کنید واسه موفقیت جز بلند شدن نیاز به هیچ فکر و تحلیل آزار دهنده ای نیست!!

بدرود