از خوشی‌ها و مصائب دورکاری در پاندمی

وقتی به دیوار پیوستم، شرایط دورکاری به تناسب وضعیت کووید در مملکت تمدید می‌شد. من یکی از کسانی بودم که دورکاری رو انتخاب کردند و با اینکه می‌تونستم هر از گاهی به شرکت برم (که البته چندباری هم رفتم) اغلب توی خونه مشغول کار بودم.

شنیده و خونده بودم که کمپانی‌های بزرگ دنیا هم دارند دورکاری رو امتحان می‌کنند و بعضی‌ها بعد از گذشت مدتی تصمیم گرفتند دورکاری رو برای همیشه داشته باشند، مثل توییتر. اما بعضی شرکت‌ها هم حاضر نشدند این شرایط رو برای همیشه قبول کنند و به نظرشون کارایی لازم رو نداره، مثل نتفلیکس. بعضی‌ها هم تصمیم گرفتند که انتخاب دورکاری رو برای کارمندان لحاظ کنند و به‌شکل هیبریدی کارها رو پیش ببرند، مثل شرکت ادوبی که کارکنانش می‌تونند دورکار باشند، اما باید ۵۰ درصد از زمان کارشون رو هم در شرکت بگذرونند. اینجا می‌تونید لیستی از این شرکت‌ها رو بخونید.

می‌دونستم امکان دورکاری امتیازیه که به‌واسطهٔ کار کردن در دیوار به‌دست آوردم و خیلی‌ها این شانس رو ندارند. بنابراین از همون اول شروع کردم به بررسی اینکه این شرایط چطور داره روی من، همکارام، محیط اطرافم و فرایندهای کاری‌ و ارتباطیم تأثیر می‌ذاره. فکر کردم کمترین کاری که به خاطر این امتیاز می‌تونم انجام بدم، ثبت و انتقالش به باقی آدم‌ها یا حتی شرکت‌هاست. در این جُستار سعی کردم نتایج به‌دست اومده از این یکسال و چند ماه رو به‌اشتراک بذارم.

فکر می‌کنم به فراخور ویژگی‌ها و شرایط هر کمپانی، این تصمیم (دورکار یا حضوری) می‌تونه سویه‌های متفاوت و اَشکال مختلفی داشته باشه. شرایطی که در پاندمی تجربه می‌کنیم «اجبار» به دورکاریه و شاید با ایده‌آل این موضوع در شرایط عادی متفاوت باشه. مثلاً در دورکاری غیر از شرایط پاندمی می‌شه فضای کاری رو به‌راحتی تغییر داد، جلسه‌های کم‌جمعیت رو در کافه‌ها برگزار کرد، با بقیه وقت گذروند و خلاصه در خونه حبس نشد. اما در پاندمی و در شرایطی که بخوایم در شرکت حضور داشته باشیم، باید مواردی رو رعایت کنیم. مثلاً در پیک‌ها باید با هماهنگی لیدرها و فقط برای کار ضروری بریم شرکت. چند هفته رو هم کاملاً و اجباری دورکار بودیم، بچه‌هایی که مرتب به شرکت رفت و آمد دارند باید هر ۲ هفته‌ یکبار تست بدند و مطمئن باشند که حالشون خوبه. الکل و دستمال و ماسک همه‌ جای شرکت در دسترسه و همه باید با ماسک تردد کنند و هر پروتکلی که مربوط به این بیماری منحوس باشه باید رعایت بشه. در کل برای حضور بچه‌ها شرکت سعی می‌کنه فضای امن و سالمی رو ایجاد کنه و با گذشت زمان، کم‌کم راه‌هایی رو هم برای بهینه کردن نرخ تولید زباله‌های پلاستیکی در نظر بگیره.

از تجربه‌های خودم

چون از شروع فرایند استخدام و از همون مصاحبه‌ها دورادور با کار و فرایند و تعداد محدودی از بچه‌ها آشنا شدم، ادامهٔ رویهٔ دورکاری رو انتخاب کردم. سرخوش بودم که لازم نیست در رفت و آمد باشم (فاصلهٔ شرکت تا خونهٔ ما یکی از بدمسیرترین راه‌های تهرانه)، هزینهٔ کرایه و غذا نخواهم داد و خب هر جای خونه که دلم بخواد و هر زمانی که بخوام کار می‌کنم. تنها چیزی که نگرانم می‌کرد ارتباط گرفتن با بقیه بود چون ماهیت کارم می‌طلبید که با همگان (لااقل در صنف خودمون) طرح آشنایی بریزم و بتونم ارتباط مؤثری با سایر اعضای تیم داشته باشم. این‌ها ایده‌های کلی من از دورکاری بود و راستش اگر کرونا رو از داستان حذف کنیم، خوشحال هم بودم.

خیلی نگذشت که متوجه شدم گزارهٔ «هر جای خونه که دلم بخواد و هر زمانی که بخوام کار می‌کنم» به‌کلی غلطه و لااقل برای من جواب نمی‌ده. دورکاری سیال و بدون مدیریت زمان، فرایندی فرسایشی، ناامیدکننده و خطرناکه. من روزها روی تخت، روی کاناپه، توی آشپزخونه و خلاصه هر جایی که می‌شد نشست و لپ‌تاپ رو بغل گرفت کار می‌کردم. بعد دیدم مثل موبایل که مدام بهم چسبیده، لپ‌تاپ هم از من جدا نمی‌شه. اضطرابِ کاذبِ «امروز که کاری نکردم» رهام نمی‌کرد و به‌خیالم به‌اندازهٔ کافی پای کار نمی‌نشستم. تهیهٔ ناهار و شام هم به این روتین اضافه شده بود و باید کارهای خونه رو هم همراه همسرم انجام می‌دادم. جای ثابتی برای جلسات نداشتم و اغلب قبل از هر جلسه استرس می‌گرفتم که امروز کجا بشینم؟

ارزیابی عملکرد‌هام نشون می‌داد که ضعفی در روند کار و نتایج دلخواهم ندارم، اما این باعث نمی‌شد دیگه اضطراب نداشته باشم.

احساس می‌کردم «باید» فضای کار رو از خونه جدا کنم و «باید» حواسم به زمان باشه. بارها می‌دیدم که ساعت ۱۰ - ۱۱ شب شده و من هنوز پشت لپ‌تاپم، بی‌اینکه بدونم چقدر از روز رو واقعاً کار کردم.

خوشبختانه من شانسش رو داشتم که بتونم فضای کارم رو به‌نحوی از محیط زندگی جدا کنم. اتاق مستقلی نداشتم، ولی به واسطهٔ اینکه همسرم هم دورکار بود، می‌تونستیم میزهای کارمون رو در بخشی از پذیرایی جا بدیم. از طرفی شرکت امکان ارسال تجهیزات دورکاری رو فراهم کرده بود و من تونستم وسایلی که نیاز دارم رو (مثل صندلی، زیرپایی، موس و کیبورد و ...) بدون هزینه داشته باشم. و چون توی خونه ۲ نفر بودیم (و یک گربه) سر و صدا مطرح نبود و تقریباً مسئلهٔ جا برام حل شده بود، گرچه هنوز برای جلسه‌های تصویری جای به‌خصوصی نداشتم و تا الان هم ندارم. بسته به شرایط خونه، جابه‌جا می‌شم.

گذاشتن یه ساعت کوچیک روی میز کارم، باعث می‌شد حواسم بیشتر به گذشت زمان باشه و مدتی هم با اپلیکیشن Forest کارهام رو مدیریت می‌کردم. کم‌کم این احساس که در طول روز «کار نمی‌کنم» در من کم و محدود شد. حالا بدون اپلیکیشن‌ها و یا ساعت رومیزی و فقط با مداد و کاغذ و مشخص کردن اولویت‌ها در روز هم می‌تونم آگاهانه زمانم رو مدیریت کنم. در واقع گذشت زمان احاطه به قلق‌های مدیریت زمان رو برام راحت‌تر کرد. به‌مرور ضعف‌هام رو متوجه شدم، سعی کردم با اضافه کردن روتین‌هایی مثل ورزش، پخت و پز در ساعات مشخص و یا استراحت‌های زمانبندی‌شده، از روزم بهینه استفاده کنم. ساعت شناور کار هم باعث می‌شد دستم بازتر باشه و خوابم رو با مدل زندگیم هماهنگ کنم. گرچه روزهایی هم این نظم به‌طور کلی از دستم در رفته، بالاخره حال آدم همیشه روبه‌راه نیست.

با مستند کردن کارهای صنف در Slite و برگزاری جلسات هفتگی‌ ِهماهنگی، تقریباً همه در جریان کارهای همدیگه هستیم و اگر در مورد کاری سوال داشته باشیم یا کنجکاو باشیم، به سندش مراجعه می‌کنیم. از طرفی با مهاجرت از اسکچ به فیگما، من هم برای هماهنگی با بچه‌ها و بررسی نوشته‌های اپلیکیشن در دسترس‌ترم. قبلاً کل کمپانی برای ارتباط تیمی و فراتیمی در اسلک بودند، اما به‌تازگی همه به زوهو کلیک کوچ کردیم که این مورد خودش ارتباط با هم‌تیمی‌ها رو سخت‌تر کرده، چه کاری و چه گپ و گفت دوستانه. برای ارتباط نزدیک‌تر با آدم‌ها و شناخت بیشتر در شرایطی که می‌شده تیم‌سازی رفتیم و در شرایطی که نمی‌شده دورهمی‌های مجازی و بازی آنلاین رو راه انداختیم. با گذشت زمان به یکسری از مسائل عادت کردیم و بعضی چیزها هنوز برامون چالش‌برانگیزه.

می‌دونم که تجربهٔ خودم از دورکاری محدوده، من درگیری‌هایی که به‌راحتی برای خانواده‌های پرجمعیت‌تر به‌واسطهٔ مسئولیت‌های دیگه‌شون پیش میاد رو نداشتم، فرزند یا فرد دیگری نبوده که بخوام ازش مراقبت کنم، نیاز نبوده برای تجهیزاتم هزینه کنم، آرامشی نسبی‌ برای انجام دادن کارها داشتم و حریم خصوصیم رعایت می‌شده و از همه مهم‌تر فشار مالی به‌معنایی که عدهٔ دیگری تجربه می‌کنند رو زیست نکردم. در ادامه سعی کردم این دید رو وسیع‌تر کنم، یا لااقل این فاکتورها رو پیش چشم بیارم.

هدف اصلی من در این جُستار طرح این سواله که چطور می‌تونیم اسباب دورکاری رو برای همه و با در نظر گرفتن شرایط خاص خودشون ایجاد یا راحت‌تر کنیم؟

از تجربه‌های دیگران

برای اینکه بتونم این تجربه رو کامل‌تر توصیف کنم و صرفاً از منظر خودم ننویسمش، پرسشنامه‌ای رو طراحی کردم و برای همکارام در صنف فرستادم. چون قبلاً با هم‌صنفی‌ها دربارهٔ موضوع «دورکاری» صحبت کرده بودیم، سعی کردم سوالاتی رو مطرح کنم که جواب اون‌ها خارج از فضای کاری خودمون، برای دیگران هم مفید باشه. سوال‌ها این‌ها بودند:

بهترین آوردهٔ دورکاری تا الان برات چی بوده؟ (فقط ۱ مورد رو نام ببر و اگر دوست داشتی توضیح بده)

چالشی‌ترین موضوع دورکاری تا الان برات چی بوده؟ (فقط ۱ مورد رو نام ببر و اگر دوست داشتی توضیح بده)

گذشت زمان باعث بهبود یا رفع شدن شرایط چالشی دورکاری شده؟ اگر بله، چطور؟ و اگر نه، چرا؟

اگر از تجربه‌‌ٔ خودت بخوای یه مورد رو برای کمک کردن به شرایط دیگران توی این موقعیت بگی اون چیه؟

چه ابزارهایی در کل استفاده کردی؟ چه برای نظم شخصی و چه برای تعامل با همکاران.

فکر می‌کنی سازمان‌ها باید به سمت دورکار شدن حرکت کنند؟ در کل این رو ایدهٔ خوبی می‌بینی؟

سازمان‌ها چطور می‌تونند این شرایط رو بهتر کنند و دیوار چطور این کار رو انجام داده؟ (دربارهٔ شخص تو و توی تیم‌تون)

در ادامه‌ خلاصهٔ جواب‌ها رو در هر پاراگراف توضیح دادم.

از آورده‌ها

کنترل و مدیریت «زمان» بیشترین موردی بود که همکارای من بهش اشاره کردند، اینکه می‌تونند زمان رفت و آمدشون رو ذخیره کنند و برای کارهای دیگه‌ای ازش استفاده کنند. برای معاشرت با نزدیکانشون یا کارهایی که به خاطر همین زمان‌های از دست رفته نتونستند تا قبل از این به روتین زندگی‌شون اضافه کنند، مثل ورزش کردن.

برای من هم این موضوع خیلی معناداره و علاوه بر وقت بیشتری که گیرم اومد، تونستم هزینه‌ای رو هم که برای رفت و آمد می‌کردم، برای کار دیگه‌ای خرج کنم.

از طرفی «آزادی عمل» در زمان کار هم مورد دیگه‌ای بود که آدم‌ها بهش اشاره کردند، مثل اینکه موقع کار می‌تونند با صدای بلند موزیک گوش بدند، برای پوشش محدودیتی ندارند و آرامش بیشتری رو در دورکاری تجربه می‌کنند.

از چالش‌ها

اغلب آدم‌ها «تعامل» موردنظرشون رو با آدم‌های دیگه از دست دادند، گفت‌و‌گوهای کوتاه و بداهه در محل کار رو ندارند و باید براش برنامه بریزند که خب دیگه بداهه نیستند و نیاز به زمان و انرژی گذاشتن دارند. دانش یا هم‌افزایی‌ای که در همین گفت و گوها ممکن بود منتقل بشه از دست رفته، صمیمیتی آنچنان شکل نمی‌گیره و روابط در سطح همکاری می‌مونه. در این شرایط که مسبب اصلیش بیشتر پاندمیه تا دورکاری، ارتباط برقرار کردن سخت و سخت‌تر به نظر میاد. به‌خصوص اینکه حالا ابزارها نقش مهم‌تری رو ایفا می‌کنند و مهمه از برنامه‌هایی استفاده کنیم که این مشکلات رو تسهیل می‌کنند و خودشون باعث مشکلات تازه‌ای نمی‌شند.

مورد دیگه‌ای که ازش نام برده شده اینه که «تمرکز روی کار» و «تعیین مرز مشخص بین کار و زندگی» سخته، بهم خوردن این «تعادل» روی جنبه‌های مختلفی از جمله روحیهٔ آدم‌ها تأثیر می‌ذاره. همچنین مشکلات اینترنت که همیشه گریبان‌گیرمون بوده کارها رو سخت و روند اون‌ها رو کند یا پیش‌بینی‌ناپذیر می‌کنه، همچنین اضافه کنید رفتن وقت و بی‌وقت برق رو.

البته دورکاری فرصتی رو هم فراهم کرده که به فردیت افراد توجه کنیم و نیازها و خصوصیات فردی‌شون رو بیشتر مطالعه کنیم و بیشتر در معرضشون قرار بگیریم. برای مثال برای یکی از همکارام مهم‌ترین چالش اینه که با روشن کردن ویدیو در طول جلسات راحت نیست.

نقش گذشت زمان در دورکاری

با گذشت زمان بعضی‌ها تونستند زمانشون رو بهتر مدیریت کنند، حالا یا با استفاده از ابزارهای مختص این کار یا با آزمون و خطا کردن و بعضی‌ها به خاطر مسائلی مثل اینکه فضای کار و زندگی‌شون یکیه، هنوز با این موضوع مشکل دارند.

اغلب به این رویه عادت کردند، اما از نظرشون زمان صرفاً باعث شده یکسری کارها رو به‌ روش خودشون بهینه‌تر انجام بدند و چالش‌های اصلی مثل مشکلات اینترنت، فضا و تعامل تغییری نکرده.

یکی از همکارام به موردی اشاره کرد که به نظرم واقعاً جالب بود، اینکه دورکاری (و مستند کردن کارها) باعث شده بیشتر احساس کنه در جریان کارهای تیم قرار می‌گیره و از همه چیز مطلعه.

توصیه‌هایی برای تو

مهم‌ترین و جدی‌ترین توصیه‌ٔ همکارای من «مدیریت زمان» و «حفظ نظم کار و زندگی» در شرایط دورکاریه، بعد از اون داشتن سرگرمی یا ورزش کردن در شرایط پاندمی.

در واقع وقتی مجبوریم توی خونه باشیم و معاشرین‌مون رو از دست دادیم و باید کار کنیم، با فعالیت‌های روزانه می‌تونیم این مرزها رو مشخص‌تر کنیم. اگر شرایطی برای پیاده‌روی دارید، پیاده‌روی کنید. اگر می‌تونید آنلاین و دورادور با گروهی از آدم‌ها ورزش کنید، یا صرفاً معاشرت کنید.

«جدا کردن اتاق خواب از اتاق کار»، یا حداقل کار نکردن در اتاقی که اونجا استراحت می‌کنید. اگر سهم شما از خونه فقط ۱ اتاقه، حتی الامکان توی تختخواب کار نکنید. خلاصه حرف اصلی اینه که مرز ملموسی برای شروع و پایان کار داشته باشید، ممکنه این مرز برای شما کاملاً متفاوت با چیزی باشه که ما تجربه کرده‌ایم.

«برای تعامل با آدم‌های دیگه برنامه‌ریزی کنید»، اوایل کمی سخته، اما ارتباط و همدلی‌تون رو با بقیه حفظ کنید و براش انرژی بذارید. مثل حرف زدن با پدر مادر در اسکایپ، یا دورهمی با دوستان در واتس‌اپ.

(همچنین در نظر بگیرید که لزوماً این راه‌حل مناسبی برای افراد درونگرا نیست)

یکی دیگه از توصیه‌ها این بود که در جلسات کاری‌ای که می‌تونید، ویدیوتون رو روشن کنید.

اگر شما هم در دورکاری تجربهٔ مفیدی داشتید که من اینجا ننوشتمش، حتماً برام کامنت بذارید.

از ابزارها

همکارای من از گوگل میت (Google Meet)، دیسکورد (Discord)، اسکایپ (Skype)، زوم (Zoom) و زوهو کلیک (Zoho Cliq) برای ارتباط داشتن با بقیه استفاده می‌کنند.

در کارهای تیمی ابزارهایی مثل میرو (Miro)، کلیک‌آپ (Clickup)، واتس‌اپ (WhatsApp)، تلگرام (Telegram) و حتی تلفن (در نبود برق!) براشون کاربرد داشته و برای برنامه‌ریزی‌های شخصی گوگل کلندر(Google Calendar)، گوگل کیپ (Google Keep)، فورست (Forest) و تودوایست (Todoist) و روش سنتی مداد-کاغذ رو استفاده کردند.


دورکاری؛ آری یا نه

اغلب نظرات این بود که بله، خوبه ولی شرایط باید دقیق سنجیده بشه و ساختار درستی براش تعیین بشه. از طرفی بعضی‌ها «اجبار» به دورکاری رو نمود تبعیض می‌دونن، چون واضحه که همه نمی‌تونن فضای کاری رو از خونه جدا کنن یا ممکنه مسئولیت مراقبت از کسی رو داشته باشن و همزمان کار کردن در فضای مشترک با دیگران سخته.

حالت بهینه می‌تونه «هیبرید» باشه که اغلب بهش اشاره کردند، ترکیبی از دورکاری و حضوری، یا اختیار برای انتخاب کردن.

در اون صورت باز هم مسئلهٔ برابری امکانات و شرایط مطرحه، یعنی کسانی که دورکاری رو انتخاب می‌کنند، نباید احساس طردشدگی داشته باشند و کسانی که حضوری کار می‌کنند، نباید از مزایای دورکاری بی‌بهره باشند.

بعضی‌ها هم موقتاً با این شرایط موافق‌اند و در کل دورکاری رو ایدهٔ خوبی نمی‌دونند.

راه‌حل برای شرکت‌ها و کارهایی که دیوار برای تسهیل دورکاری انجام داده

کارهایی که دیوار در دورکاری انجام داده

ما در دیوار می‌تونیم برای تجهیزات دورکاری تا سقف مشخصی وام بگیریم و یا از شرکت بخوایم وسایل مورد نیازمون رو ارسال کنه. مثل میز و صندلی و مانیتور و غیره. سوای این مورد یکی دیگه از همکارام به مسئله‌ی «فرهنگ‌سازی» اشاره کرده، چون در دیوار نیاز نیست برای شروع کار و پایان کار ساعت بزنیم و همینکه با آدم‌هایی که کارهاشون بسته به ماست، هماهنگ کنیم و مواقع نیاز در دسترس باشیم و خلاصه‌ کاری رو زمین نذاریم، کفایته. در واقع کارها براساس اعتماد متقابل پیش می‌ره و به‌اصطلاح «مانیتور کردن» در کار نیست.

(البته فی‌ نفسه می‌تونه بدی‌هایی هم داشته باشه و شاید با اندازه‌گیری عملکرد و بازده آدم‌ها در دورکاری و حضوری بشه مقایسهٔ درست‌تری داشت)

این برای همه‌ی ما ارزشمنده و نه تنها بهمون احساس آرامش می‌ده که باعث می‌شه دلسوزانه‌تر کارها رو پیش ببریم.

از جمله کارهای دیگه اینه که دیوار زمینه‌ای رو فراهم کرده تا برای کارهای اداری مجبور نباشیم به شرکت مراجعه کنیم، مثل ثبت درخواست‌ها، امور مالی، بیمه و قرارداد.

راه‌حل‌هایی برای شرکت‌ها

مجموع نظراتی که همکارام در پرسشنامه نوشتند رو تیتروار اینجا می‌نویسم:

  • فرستادن بسته‌های هیجان‌انگیز برای کارمندان
  • فراهم کردن فضا برای افرادی که توی خونه امکان دورکاری ندارند
    مثل کاری که شرکت دراپ‌باکس برای کارکنانش انجام داده. کمک‌هزینه برای گرفتن خونه‌ای با ۱ اتاق اضافه تا فضای اختصاصی کار کردن برای کارکنان فراهم باشه. (شاید این کمی دور و ایده‌آل به نظر برسه، اما خب اینم یه راهشه)‌
  • فیدبک گرفتن مستمر از کارکنان و سوال پرسیدن دربارهٔ احوال، چالش‌ها و عملکردشون
  • صرف وقت برای تعریف دقیق «کار» و تعریف و اندازه‌گیری شاخص‌هایی که دورکاری بر کار اثر می‌ذاره
  • سنجیدن مزایا و معایب دورکاری برای شخص، نقش، تیم و کل شرکت و گرفتن تصمیم‌های بهتر
  • زیر سؤال بردن فرض‌های اساسی (مثلاً نیاز به دفتر فیزیکی با تعداد مشخصی میز)
  • مطالعه روی مفاهیم فرهنگی مثل اعتماد و اثرش بر دورکاری و کار
  • فراهم کردن ابزارها (سخت‌افزار و نرم‌افزار)
  • تأمین وسایل برای افرادی که از شهرهای دیگه برای شرکت کار می‌کنند
  • ایجاد شرایط برابر برای دورکاری و حضور در شرکت

از برایند جواب‌ها اینطور به نظر میاد که هنوز نتونستیم برای چالش مهم «تعامل» راه‌حل بهینه‌ای به‌جز ارتباطات مجازی پیدا کنیم، البته داریم سعی می‌کنیم با مشارکت عده‌ای از بچه‌ها بیشتر روی این موضوع تمرکز کنیم و با دیدن ابعاد مختلفش به راهکار مناسبی برسیم.

امیدوارم به‌زودی با تسریع واکسیناسیون و تموم شدن دوران کرونایی بتونیم اجبار رو از پشت دورکاری برداریم و ایده‌آل‌تر بهش بپردازیم، همچنین سراغ شرکت‌هایی که دورکاری رو انتخاب نکردند (یا نمی‌تونستند که انتخاب کنند) بریم و دلایل اون‌ها رو هم بشنویم.

نظرات و تجربیاتتون رو برای ما بنویسید.