به خنده ام نگاه نکن.

ماسک امروز خنده نام دارد.
ماسک امروز خنده نام دارد.

امروز با خودش قرار گذاشته بود که لبخند را انتخاب کند، آخر هر بار با این چهره، دیگران به آسانی با او گرم می گرفتن.

از پشت دیوار ماندن بدش می آمد، از ماندن در سایه بیزار بود، دوست داشت همان گونه که هست، رفتار کند.

اینکه قطره های اشک را در چهره ی خندانش میدید تعجبی نمیکرد، او به خنده های اشک‌آلود عادت کرده بود. به شکستن تبسم در آن واحد، به شنیدن نصیحت هایی که بیشتر مخرب هستند تا آرامش بخش و راهنما کننده.

آری این منم؛ حتما باید داد بزنم تا صدایم را بشنوید یعنی در این دنیا کسی نیست که بخواهد مرا کمک کند، بدون آنکه بچرخد و نگاهی به اطراف کند و بگوید این منم که به او کمک کردم.

شاید برای چهره ی او آیینه بهترین دوست باشد.

https://vrgl.ir/tDAkv
https://vrgl.ir/nV2LQ
https://vrgl.ir/EtdX8