موسیقی ایرانی از ساسانیان تا اینستاگرامیان
سعی دارم از این به بعد گهگاهی مطالبی در مورد موسیقی بنویسم. چند روز پیش یه ویدیو دیدم از سخنرانی کیهان کلهر توی دانشگاه استنفرد در مورد ریشههای موسیقی ایرانی، برای شروع هم همین موضوع رو انتخاب کردم و به طبع اون سخنرانی منبع اصلی این مطالبه.
آیا موسیقی ایرانی همین سبک به اصطلاح سنتیه که خیلیا بهش ایرادایی مثل غمگین بودن میگیرن؟ پس موسیقی و رقص شاد کردی یا خراسان چیه؟
برای جواب به اینجور سوالات بد نیست ببینیم موسیقی فعلی ایران از کجا به دست ما رسیده البته منظورم از ریشه این نیست که بریم سراغ اولین سازهای بشر که احتمالا کوبهای بوده منظور همین اواخره، حدود سه چهار هزار سال پیشه!
شاید بشه گفت شروع داستان موسیقی به نوعی ساختاریافته ایرانی مربوط میشه به دوران هخامنشی و بعد از اون.
وقتی تاریخ موسیقی ایران رو بررسی میکنیم به یه سری اسمها مثل نکیسا و باربد بر میخوریم که ظاهرا از موسیقیدانای دوره ساسانیان بودن (دروغ یا راستش گردن تاریخ نویسا!) و میشه گفت هنوز رد پای موسیقی این افراد در موسیقی فعلی کشور ما وجود داره.
در اصل این آقایون و نفرات بعدی زحمت میکشیدند و بسته به شرایط و وقایع لحنها و نغماتی میساختند که تا همین الان سینه به سینه منتقل شده و در نتیجه تغییراتی هم داشته که در ادامه در مورد یک سری از این تغییرات صحبت می نویسم.
برای مثال میشه به سی لحن باربد اشاره کرد که شامل سی قطعه موسیقیه که خیلی از نوازندههای قدیم این قطعات رو یاد میگرفتن و با کمک گیری از این ترتیب بداهه نوازی میکردن حتی منظومه خسرو و شیرین نظامی بر اساس همین ساختاره.
ادوار
ادوار یک نوع ساختار بوده برای موسیقی ایران و همسایهها که بیشتر مربوط میشه به دوران بعد از ورود اسلام به ایران. توی این ساختار کوک فیثاغورثی استفاده می شده و هر نت یه اسم ابجد داشته و تو مجموعههای چهار نتی و پنجنتی و یا ترکیبش که یک اکتاو یا دور میشه به کار گرفته میشده و از روی همین دورها نغمههایی ساخته میشد که بعدها بهش مقام گفته میشد. ساختار نت نویسی هم به این صورت بود که اسم هر نت به صورت ابجد نوشته میشد و با مشخص کردن اسم دور آهنگ وزنش رو تشخیص میدادن و یا بالای هر نت وزن اون رو مینوشتند. به وزن موسیقی تو ساختار ادوار ایقاع گفته میشه که بخش اصلی اون نقره هست، نقره یه جورایی همون ضرب خودمونه.
زحمت جمعبندی بخش زیادی از ساختار ادوار هم به عهده جناب صفی الدین اورموی بوده و خیلی از موسیقیدانهای بعد از ایشون هم از این ساختار استفاده میکردند.
مقام
بالاتر به مقام اشاره کردم و در اصل میشه گفت از همون دوران ساسانی نغمههای موسیقی تحت یه سری فواصل خاص ثبت میشد که بعدها به اون مقام گفتند یعنی میشه گفت از وقتی که پرده بندی وجود داشت مقامها هم وجود داشتند.
این مقامهای موسیقی بسته به موقعیت جغرافیایی متفاوت هستن و حالا ممکنه تشابهاتی هم داشته باشن. البته جناب صفیالدین اورموی برای مقامهای ایرانی یک مقام مادر (مقام عشاق) در نظر گرفته بود و همه مقامها رو زیر مجموعه اون میدونست.
مقامهای دوازدهگانه
مقامها توی دورههای مختلف شامل دستهبندیهای مختلفی میشد که یکی از دستهبندیهای اصلی مقامهای دوازدهگانه هست که هر کدوم از اونها نوای خاص خودشو داشته که ممکنه اسمهاش براتون آشنا باشه: عشاق، نوا، بوسلیک، راست، عراق، اصفهان، زیرافکند، بزرگ، زنگوله، رهاوی، حسینی، و حجازی.
ظاهرا این دسته بندی بر اساس ملایمت هر مقام بوده.
موسیقی دستگاهی
به مرور زمان از دل موسیقی مقامی ساختار جدیدی شامل دستگاهها و ردیف شکل گرفت. ساختاری که این روزها بیشتر کاربر داره البته نه به این معنی که موسیقی مقامی کاربردی نداره.ظاهرا دلیل اصلی این تغییر ساختار هم آموزش آسونتر موسیقی بوده. افراد زیادی برای اینکه ردیفها به دست ما برسن زحمت کشیدن که میرزا عبدالله یکی از تاثیرگذارترین افراد تو این زمینه بوده. موسیقی دستگاهی ایرانی اجزایی هم داره:
گوشه
توی این دوره از موسیقی یه سری نغمه به نسبت ثابت وجود داره که بهش گوشه میگن و نوازندهها با استفاده از این قطعات و نغمهها موسیقیشون رو شکل میدن خود گوشهها هم فرمهای مخصوصی دارند و معمولا برای جملهبندی از یه چارچوب مشخصی استفاده میکنن.
دستگاه
از کنار هم اومدن چند تا گوشه مرتبط یه دستگاه شکل می گیره. با تعریف فعلی موسیقی ایرانی میشه گفت ما ۷ دستگاه اصلی داریم شامل شور، سهگاه، چهارگاه،همایون، ماهور، نوا، راستپنجگاه
البته جدا از تعریف دستگاه آواز هم داریم که به نوعی زیر مجموعه یه دستگاه میشه و یه جورایی آوازها شبیه یه دستگاه فرعی هستن اما خوب بعضی از این آوازها انقدر کامل هستن که به تنهایی میتونن توی جایگاه دستگاه جا بگیرن مثل آواز دشتی، ابوعطا و بیات ترک.
ردیف
ردیف در اصل یک سری قطعه نمونه از گوشههای هر دستگاه موسیقی ایرانیه که نوازنده تلاش میکنه با تمرین و حفظ کردن روی اونها تسلط پیدا کنه.
در حال حاضر اگر شما بخواید نوازندگی یه ساز ایرانی یاد بگیرید بعد از اینکه مقدمات نوازندگی رو یاد گرفتید میرید سراغ یکی از همین ردیفها و یکیش رو انتخاب میکنید و سالها تمرین میکنید تا تبدیل شید به نوازنده موسیقی ایرانی البته روی یه سری از سازها مثل تنبور و دوتار ساختار همچنان به صورت مقامی آموزش داده میشه.
همونطور که میبینید موسیقی ایرانی توی سال ها و قرن ها تغییراتی داشته، گاهی کلا کنار گذاشته میشده گاهی هم شامل پیشرفتهای خوبی میشده. این روزها هم که موسیقی دستگاهی تغییر جدیای نداشته و یا با چارچوب قدیمی خودش اجرا میشه یا فقط توی سبکهای مردمی و پاپ، یه تیکههایی از موسیقی ایرانی قرض گرفته میشه و استفاده میشه که خیلی از این کپیها بدون دانش و سواد موسیقی هست و با تنظیمهای پر زرق و برق باعث شده گوش مخاطب هم بهش عادت کنه (به اساتید بر نخوره، تعریفمون از سواد موسیقی فرق داره!).
شاید بشه یکی از مقصرین این وضعیت رو کامپیوتر و نرمافزار دونست! افراد علاقهمند به موسیقی با حداقل سواد موسیقی با کمک نرمافزار شروع میکنن به سرهم کردن موسیقیها و یه خروجی میگیرن البته این خودش جای بحث داره که آیا این خودش بخشی از تحولات موسیقی این کشور در راه پیشفرته یا یه مشکله؟
اگر مشکله چرا این همه مخاطب برای اینجور موسیقیها وجود داره؟ شایدم به خاطر این باشه که موسیقی بهتری نداریم و گوش مردممون عادت کرده به این جور به اصطلاح موسیقیها؟
سوال بعدی اینه که آیا لازمه اتفاقات جدید و جدی برای موسیقی ایرانی بیوفته یا تعصب روی موسیقی دستگاهی خوبه تا باعث بشه بدون تغییر به نسل بعدی منتقل شه؟
و اگر باید تغییر ایجاد بشه؟ چه بلایی سر این موسیقی باید بیاد؟ تغییر کلی دستگاه، تلفیق با سایر موسیقیها و استفاده از فاکتورهای سایر کشورها؟ یا بهتره بگیم هر چه پیش آید خوش آید؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
♣ «کوئین» : این نمایشِ دیرپای...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تراژدی یک فیل پرجنبوجوش!
مطلبی دیگر از این انتشارات
این چیزیه که میخواستیم؟!