چرا هانس زیمر یک آهنگساز موفق است؟

هانس زیمر یکی از بهترین آهنگسازان دوران ما محسوب می‌شود. او تا به حال جوایز ارزشمندی از جمله اسکار، گلدن گلوب و گرَمی دریافت کرده است. از کارهای شاخص او می‌توان به موسیقی متن شیر شاه، گلادیاتور، سه گانه بتمن، Inception، Interstellar، Man of Steel، Call of Duty Modern Warfare 2 و آخرین سامورایی اشاره کرد که همه ما با موسیقی آن ها خاطره داریم.

او کارش را از سنین جوانی (حدود ۲۰ سالگی) شروع کرد و به خاطر ترکیب سازبندی جالب کارهایش، سریعاً مورد توجه قرار گرفت. هانس زیمر از پیشگامان تلفیق موسیقی الکترونیک و ارکسترال محسوب می‌شود و تبحر خاصی در کار کردن با سینتی سایزر (ساز موسیقی الکترونیک) دارد.

موفقیت او صرفاً به خاطر نبوغش نیست. اگر چه هانس هیچ وقت تحصیلاتی در زمینه موسیقی نداشته، اما در کارش حرفه ای است و خوب می داند چطور یک قطعه موسیقی ناب بسازد. مایکل لِوین ۸ سال زیر دست هانس زیمر کار کرده، مقاله ای درباره دلایل موفقیت او نوشته است. من این مقاله را از زبان مایک لوین با کمی تلخیص و تصرف ترجمه کرده‌ام تا شما را بیشتر با هانس زیمر و دلایل موفقیت او آشنا کنم.


مایک لوین:

من به مدت ۸ سال برای هانس زیمر کار می‌کردم که ۵ سال آن را در استودیوی شرکت Remote Control (شرکت تهیه کننده موسیقی که هانس زیمر آن را تأسیس کرد) بودم. بعد از ترک آنجا، بسیاری از افراد به من می‌گفتند که هانس از خودش چیزی نمی‌سازد؛ به او کار می‌دهند صرفاً چون معروف است؛ او یک موسیقیدان واقعی نیست و افراد پشت صحنه تمام کارها را انجام می‌دهند.

اما هانس موفق است چون واقعاً شایستگی‌اش را دارد. به دلایلی که در ادامه، از زبان خود مایک لوین می خوانید:

۱- هانس یک خیال پرداز است.

در فیلم ها فرآیندی به نام «spotting» (به فارسی: نقطه‌گذاری/تعیین محل موسیقی) وجود دارد که در آن آهنگساز و کارگردان تصمیم می‌گیرند چه موسیقی‌ای برای کجای فیلم مناسب است. هانس بهترین نقطه‌گذاری است که تا به حال دیده‌ام. او درک فوق العاده‌ای از این دارد که چه موسیقی‌ای برای کار جواب می‌دهد.

قبل از نقطه‌گذاری، او هفته‌هایی را صرف نوشتن یک سوییت (یک فرم موسیقی) می‌کند که منبع تم اصلی موسیقی فیلم می‌شود. این کار ربط چندانی به موسیقی و موسیقیدان بودن ندارد و به ماهیت داستان و کاراکترهای فیلم مربوط می‌شود؛ این که آهنگساز چطور بتواند آن داستان و کاراکترها را به شکل موسیقی بیان کند. یک بار اِلمر برنشتاین، آهنگساز برجسته فیلم به من گفت: «راز کوچک این است که ما موسیقیدان نیستم ــ خیال پردازیم.» هانس یکی از بهترین خیال پردازان است.

راز کوچک این است که ما موسیقیدان نیستم ― خیال پردازیم. — المر برنشتاین

او همچنین بی پروا خودش را به چالش می کشد. در موسیقی «بتمن: شوالیه تاریکی»، مدت‌ها قبل از ضبط موسیقی فیلم، هانس از هِیتور پیریرا (گیتار)، مارتین تیلمن (ویلنسل) و من (ویولن و ویولن تنور) خواست که به طور جداگانه واریاسیون‌هایی را روی مجموعه شامل ۲ نت «دو» و «رِ» ضبط کنیم.

می‌توان با این دو نت قطعات متعددی را اجرا کرد. اگر با موسیقی کلاسیک آشنایی داشته باشید، این کار مثل این است که کار جان کیج را با فیلیپ گلس تلفیق کنند. ما هر کدام یک هفته را به ساختن صدها قطعه کوچک اختصاص دادیم. بعد به کارهای همدیگر گوش می‌دادیم و آن ها را دوباره به شکل دیگری بیان می‌کردیم. نتیجه نهایی، مجموعه از صداها بود که با نگرش هانس زیمر برای موسیقی متن فیلم همخوانی داشت.

هانس زیمر بی پروا خودش را به چالش می کشد.

بعداً او از من خواست که هر نتی بخش ویولن و ویولا را دوبار تکرار کنم. حجم کار زیاد بود. یک ارکستر حرفه‌ای نیز همه آن‌ها را نواخت. من یک هفته با خودم فکر می‌کردم که هانس مرا به دنبال نخود سیاه فرستاده است.

وقتی با آلن میرسون، میکسر موسیقی صحبت کردم، به شوخی گفتم که چه قدر کار من مفیده بود! او گفت که در اصل بخش‌هایی که من دوباره نواختم، به قسمت‌های اصلی کار تبدیل شده‌اند به طوری که در بعضی قسمت‌ها که به صدای خاصی نیاز داشته، ارکستر را کنار گذاشته و از قطعات ضبط شده من به جای آن‌ها استفاده کرده است. هانس همه جوانب کار را در نظر گرفته بود و در نهایت صدایی تولید شد که مشابه آن را قبلاً نشنیده بودید.

۲- هانس بسیار سخت‌کوش است.

وقتی که هانس روی پروژه ای کار می‌کند، معمولاً ساعت ۱۱ قبل از ظهر به استودیو می آید و تا ساعت ۳-۴ صبح روز بعد کار می‌کند؛ هر روز هفته برای چند ماه. چون وقتی که زمان ضرب الاجل برسد، همه چیز تمام است. هَری گرگسون ویلیامز یک بار من به من گفت که از حجم ریش هانس می‌توانی بفهمی چه قدر درگیر پروژه است.

شب‌ها که او تا دیر وقت مشغول کار است، سر و صدای زیادی به پا می‌شود. ساعت کاری آن‌ها با متابولیسم من که ساعت ۶ صبح برای یوگا از خواب بیدار می‌شدم، سازگاری نداشت و نتوانستم خودم را هماهنگ کنم. بنابراین «هیچ وقت با ساعت کاری رئیستان ناهماهنگ نباشید.»

هانس به اندازه دستیارش، هَری، یا تنظیم کننده‌اش، لورن بالف، سریع نیست. هر دوی آن‌ها با سرعت فرا انسانی کار می‌کنند. یک بار هانس به من گفت که بیش از حد سریع کار می‌کنم. اول خوشحال شدم، اما فکر کنم او در اصل می خواست بگوید که من باید بیشتر به جزئیات توجه کنم؛ جزئیاتی که منشاء تمام تفاوت‌ها می‌شوند.

۳- هانس بهترین تهیه‌کننده موسیقی است.

بحث تکنیک‌های موسیقیایی نیست. هانس یک پیانیست و گیتاریست معمولی است و دانش تئوری محدودی نیز دارد. یک بار سر ساختن موسیقی The Simpsons Moive هانس مرا به خاطر گفتن «لیدیَن بِمُل ۷» (یک گام موسیقی) به جای «گام کارتونی» سرزنش کرد.

او در خواندن نت استاندارد موسیقی چندان قوی نیست. اما هیچ کسی بهتر از او نمی تواند پیانو رول را بخواند. [پیانو رول یک صفحه در نرم افزارهای آهنگسازی است که کیبورد و نت ها را به صورت گرافیکی نشان می دهد.] اصل ماجرا نیز در تهیه موسیقی همین قسمت است. او می داند چه چیزی را باید بداند تا موسیقی خوبی بسازد.

هانس یک پیانیست معمولی است — اما می‌داند چه چیزی را باید بداند.

گاهی اوقات استفاده از نوازندگان خوب، گاهی اوقات استفاده از صداهای مناسب و گاهی فضا یا مهندسی درست هستند که تأثیرگذار واقع می‌شوند. به هر حال آنچه که شنیده می‌شود، نتیجه نهایی کار است و در مورد هانس، همیشه بی‌نظیر است.

۴- هانس با بهترین افراد کار می‌کند.

کافیست نگاهی به لیست افرادی که برای هانس کار کرده‌اند بیندازید:

جان پاول، هری گرگسون ویلیامز، هیتور پیریرا، هنری جکمن، استیو یابلونسکی، لورن بالف، ترور موریس، رامین جوادی، جف رونا و بسیاری از افراد نخبه دیگر.

آلن میرسون، میکسر او؛ و باب بادامی و کن کارمان ویرایشگران موسیقی او. نوازنده‌های فوق العاده پرکاشن، ستنام رامگوترا و ریلند الیسون؛ هاوارد اسکار و مِل وسون، طراحان صدا و استیو کوفسکی، شریک تجاری او و بسیاری افراد دیگر که همگی از بهترین‌ها هستند، با هانس زیمر کار می‌کنند.

افرادی که برای هانس کار می‌کنند یک طرف، و افرادی که هانس برای آن‌ها کار می کند طرف دیگر:

کریس نولان، جیم بروکس، ران هاوارد، جفری کاتسنبرگ و ... افرادی هستند که هانس برای آن‌ها موسیقی ساخته است. او توانسته با چنین افرادی کار کند چون به تعهداتش پایبند بوده است.

۵- هانس یک افسونگر است.

اولین بار که جِفری کاتسنبرگ قطعه‌ای عاشقانه از هانس را برای انیمیشن Megamind شنید، گفت: «احساسی مثل بودن در فرانس ریویرا در سال 1968 می‌دهد.» او تعریف نمی‌کرد و کاملاً درست می گفت. در حقیقت، هانس به درستی آن داستان عشقی را درک کرده بود. اما هانس به اعلام رضایت کارگردان بسنده نکرد و گفت: «بگذار کمی بیشتر روی آن کار کنم.»

هانس در طول دو هفته بعد، نسخه‌های بهبود یافته قطعه را یکی پس از دیگری برای جفری پخش می‌کرد. البته ساختار اصلی آهنگ را حفظ کرده بود. دو هفته بعد، جفری آن آهنگ را روی صحنه دیگری گذاشت که ما برای موسیقی آن کلی زحمت کشیده بودیم و گفت: «خب، حداقل یک تم عاشقانه فوق‌العاده داریم!» ما فقط با تعجب به همدیگر نگاه می‌کردیم. هانس با موسیقی‌اش کارگردان را حسابی تحت تأثیر قرار داده بود.

او به ظاهر کار هم اهمیت می‌دهد چون در کسب و کار ما، اهمیت زیادی دارد. اتاق کنترل بزرگ او به جای این که شبیه یک استودیوی خشک و خالی با در و دیوار چوبی باشد، با پارچه‌ها و مبل‌های مزین به مخمل زرشکی آراسته شده و یک دیوار کامل به سینتی سایزرهای آنالوگ کمیاب اختصاص دارد.

موقع شام که می‌شود، از مهمان‌هایش به خوبی پذیرایی می‌کند و به آن‌ها هدایای مناسبی می‌دهد. یکی از مشتریان او به من گفت: «هانس کاری می‌کند که فکر کنید یک سرآشپز حرفه‌ای شما را به آشپزخانه‌اش دعوت کرده است.»

البته خیلی از ما نمی‌توانیم مثل هانس زیمر چنین کارهای پرهزینه ای انجام دهیم اما می توانیم برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران از همان چیزهایی که داریم، بهتر استفاده کنیم.

۶- هانس متعهد است.

هانس گاهی برای پروژه‌های عظیمی استخدام می‌شود. دلیل این که او یک ارتش از افراد حرفه‌ای دارد این است که بتواند به تقاضای کارگردانان و استودیوها پاسخ بدهد. مثلاً در میانه ساختن انیمیشن رنگو (Rango)، نظر کارگردان عوض شد و ما مجبور شدیم کار را از سر بگیریم. بدون داشتن یک تیم قوی، از پس این کار بر نمی‌آمدیم.

کافیست نگاهی به گذشته بیندازیم؛ هاوارد شور در پروژه کینگ کونگ، مارک شایمن در پروژه Team America، موریس ژار در رودخانه وحشی، گابریل یارد در تروی یا حتی برنارد هرمن در Torn Curtain، اخراج شدند. چرا؟ چون تیم کارگردانی به این نتیجه رسید که این آهنگسازان نمی‌توانند از پس پروژه بر بیایند. در بیش از ۱۵۰ پروژه موسیقی فیلم، چنین اتفاقی برای هانس رخ نداده است.

هانس کاملاً آگاهی دارد که قدرت در دست کیست و چه کسی تصمیم گیرنده واقعی است.

ضمناً او کاملاً آگاهی دارد که قدرت در دست کیست و چه کسی تصمیم‌گیرنده واقعی است. من به این دلیل اخراج شدم ― یا دقیق‌تر، بعد از اتمام پروژه، دیگر استخدام نشدم ― که زمان کافی برای پی‌بردن به خواسته تهیه‌کننده ― تصمیم‌گیرنده اصلی ― صرف نکردم.

هانس به جای ترحم و دلسوزی به من گفت که در یک وظیفه اساسی کوتاهی کرده‌ام: تشخیص این که چه کسی رئیس من بود. او درست می گفت، و بعد از آن دیگر این اشتباه را تکرار نکردم.


هانس زیمر فوق‌العاده باهوش، با استعداد، با فضیلت و سخت‌کوش است. حقیقت تلخ این است که به جز چند مورد استثنا، افرادی که در صنعت فیلم موفق‌اند، شایستگی اش را دارند؛ آن را به دست آورده‌اند. بله، شانس هم آن‌ها را یاری کرده اما بالاخره شانس در خانه همه را می‌زند. مهم این است که وقتی فرصت شما رسید، چطور از آن استفاده کنید. اگر می خواهید مانند الگوهایتان به موفقیت برسید، باید هوشمندانه عمل کنید؛ کاردان و مصمم باشید. همانطور که هانس هست.

منبع: دیجیاتو به قلم عماد ساعدی