مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
عشق دو ماهی از نگاه «سید بَرِت» و «شهیار قنبری»
نام «سید برت» (Syd Barrett) را غالباً همهی کسانی که به نوعی موسیقیِ معاصرِ غرب را میشناسند، به ویژه آنهایی که با موسیقی «راک» سر و کار دارند شنیدهاند. خالق و بنیانگذارِ اَبَرگروه «پینک فلوید»؛ نابغهی بیست و چند سالهای که تنها طی چهار پنج سال، بیاغراق، تاریخ موسیقی را وارد مسیر جدیدی کرد و خود از این میانه پر کشید و رفت... و هرچند مرگ فیزیکی او تا شصت سالگی (2006) به تعویق افتاد اما آن جوانِ خوشتیپ و خوشلباسِ گیتار به دست که با ایدههای جنونآمیزش، نُتها را در تابلوهایی بدیع نقاشی میکرد، در همان سالهای آغازینِ دههی هفتاد میلادی دیگر در این سیاره حضور نداشت.
«تِراپین» یکی از آخرین کارهای اوست و زمانی که دست به برگردانِ ترانهی نامتعارفش بردم، یاد ترانهی زیبای «دو ماهی» از شهریارِ ترانهی فارسی؛ «شهیار قنبری» افتادم و بد ندیدم که هر دوی این ترانهها را با هم بخوانیم و بشنویم:
Terrapin
پلی کنید!
https://www.youtube.com/watch?v=VaGRtH7h4oA
من خیلی دوستت دارم...
آره، تو رو میگم!
ستارهها بالای سرت
چه آبیان و چه برقی دارن!
آی عزیزم... به تو که فکر میکنم
موهای تنم سیخ میشن!
یادته نمیدیدمت و
چقدر دوست داشتم ببینمت؟
حالا دیگه بالای سرت شنا میکنم،
آره همین بالا شناورم!
آی عشقم... به تو که فکر میکنم
موهای تنم سیخ میشن!
با بالههای برق برقی،
شناکنان،
میریم بالا...
میاییم پایین
زیر گِردالهها،
توی اون تاریکی،
... دلقکه رو بپّـا!!
میدونی،
آفتاب واسمون خوبه
آخه ما ماهی هستیم و
کارمون اینه!
این ور و اون ور،
ول چرخیدن و ول چرخیدن
کارمون همینه!
آی عزیزم... به تو که فکر میکنم
موهای تنم سیخ میشن!
یه عالمه دوستت دارم،
خودِ خودتو میگم!
ستارهها بالای سرت،
میبینی، چه آبیان و چه برقی دارن!؟
آی عزیز دلم...
به تو که فکر میکنم
موهای تنم سیخ میشن!
شعر، تنظیم، و اجرا: سید بَرِت - 1969
برگردان: فرهاد ارکانی 1396
قصهی دو ماهی
پلی کنید!
https://www.youtube.com/watch?v=06v1xR2oN3g
ما دو تا ماهی بودیم
توی دریای کبود
خالی از اشکای شور
از غم بود و نبود
پولکامون رنگارنگ
روزامون خوبو قشنگ
آسمونمون یکی
خونمون یه قلوه سنگ
خنده مون موجارو تا ابرا میبرد
وقتی دلگیر بودم اون غصه می خورد
تورای ماهیگیرا وا نمیشد
عاشقی تو دریا تنها نمی شد
خوابمون مثل صدف
پر مروارید نور
پر شد این قصه ما
توی دریاهای دور
خوابمون مثل صدف
پر مروارید نور
پر شد این قصه ما
توی دریاهای دور
همیشه توک میزدیم
به حبابای درشت
تا که مرغ ماهی خوار
اومد و جفتمو کشت
دلش آتیش بگیره
دل اون خونهخراب
دیگه نوبتِ منه
سایه اش افتاده رو آب
بعد ما نوبت جفتای دیگست
روز مرگِ زشتِ دلهای دیگست
ای خدا کاری نکن یادش بره
که یه ماهی این پایین منتظره
نمی خوام تنها باشم
ماهیِ دریا باشم
دوست دارم که بعد از این
توی قصه ها باشم...
ترانهسرا: شهیار قنبری - 1971
آهنگساز: بابک افشار
صدا: گوگوش
تنظیم کننده: واروژان
مطلبی دیگر از این انتشارات
عاشقانهی «اون دور دورها...» (برگردان فارسی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
موسیقی ایرانی از ساسانیان تا اینستاگرامیان
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا حسین علیزاده از عجایب موسیقی ایرانیست؟