به تماشای من تویی. شهرساز، تحیلگر داده، عاشق سفال و گیاهان
فرانسه یاد بگیریم بس که شبیه فارسی است
حیف نیست فرانسه از سر اتفاق اینقدر شبیه فارسی باشد و شما خبر نداشته باشید؟ برایتان تعریف میکنم، شاید عاشقش شدید!
فرانسه حرف میزنم پس هستم
ورود کلمههای فرانسه به دوره قاجار برمیگردد. قاجارهای آن زمان اروپا را با فرانسه میشاختند، سیاست فرهنگی ناپلئون هم با آغوش باز ازشان استقبال میکرد. نتیجه این دل و قلوه دادن و گرفتن شد تولد این کلمهها در فارسی: دوش، کامیون، مزون، بالکن، کاپیتان، بوفه، کافه، کراوات، شیک، شانس، شارژ، کاریکاتور. همین سیاست را بگیر بیا جلو از امیر کبیر و ناصر الدین شاه تا محمدعلی فروغی، محمدرضا پهلوی، امیرعباس هویدا، شاپور بختیار و عباس میرفندرسکی، همگی فرانسه بلد بودند.
در مجموعه مهمونی ایرج طهماسب، کته خانم به فرانسوی مسلط هستند :)
هنرمندان و علما هم با فرانسه ارتباط خوبی داشتند. از آن طرف سورآلیسم، پانتومیم، تئاتر، باله و ازین طرف متر، کیلو، متراژ، تناژ، سونداژ. کلمههای فرانسوی احساسات جدید هم برای جامعه به ارمغان آوردند، مثلا نوستالژی، بورژووازی، کلاس، ویترین، دکور، شیک! ما در فارسی طاقچه، گنجه و پستو داشتیم اما ویترین، دکور و کمد برای نمایش و ارتباط هستند. قشنگ بود اما شیک نبود!
از تک کلمه بگذریم به سمت کلمات بزرگتر!
سیبزمینی و بقیه کلمههای ترکیبی
باور میکنید که سیبزمینی در دوران قاجار وارد ایران شد؛ یعنی تا قبل از آن آبگوشت سیبزمینی نداشته! معنی سیبزمینی دقیقا ترجمه تحتاللفظی سیب و زمین هست. (Pomme de terre).
زیر پرچم خدمت کردن هم رگ و ریشه فرانسوی دارد که معنی تحتالفظی Sous les drapeaux هست.
Service militaire (سروِیس میلیتِر) - خدمت نظام وظیفه.
از ماشین بخار "machine à vapeur" و تلفن همراه "téléphone portable" بگذریم برسیم به bonne humeur
من این عبارت فرانسوی را خیلی خیلی دوست دارم: bonne humeur توی فارسی میشود خوش اخلاق، خوش برخورد. توی انگلیسی همین جوری میگویند friendly. اما فارسی و فرانسه با اختلاف خیلی زیاد بهتر مفهوم را میرسانند.
شنا کردن، توجه کردن، آشپزی کردن، کردن، کردن، کردن
علاقه به فعل «کردن» در فارسی و فرانسه بینظیر است! فرانسویها هم مثل ما شنا را میکنند! اما انگیسیها فقط یک کلمه دارند: Swim
در انگلیسی میگوید Cook که با فرانسه و فارسی متفاوت است. ما آشپزی میکنیم. (Faire la cuisine)
انگلیسیها ورزش را بازی میکنند، Play sport، ما و فرانسویها ورزش میکنیم. Faire du sport
انگلیسیها دقت به خرج میدهم Pay attention، ما دقت میکنیم. Faire attention (دقت کردن)
این هم لیست دیگری از انواع کردنها:
- faire l'amour (معاشقه)
- Faire la paix (صلح کردن)
- Faire de la natation (شنا کردن)
- Faire une promenade (پیادهروی کردن)
- Faire un voyage (سفر کردن) انگلیسیها میگویند travel به همین سادگی
- Faire des courses (خرید کردن)
- Faire des économies (پسانداز کردن)
- Faire la vaisselle (ظرفشویی کردن)
- Faire des progrès (پیشرفت کردن)
- Faire confiance (اعتماد کردن)
- Faire la fête (جشن گرفتن) انگلیسیها میگوید throw a party مهمانی انداختن
- Faire une erreur (اشتباه کردن) انگلیسیها میگویند make a mistake
- Faire des efforts (تلاش کردن)
- Faire des rêves (رویا دیدن) برای رویا دیدن بهتر از کردن هست. فرانسویهای بیذوق
- Faire des excuses (عذرخواهی کردن)
- Faire une blague (شوخی کردن)
- Faire des compliments (تعریف کردن)
چند فعل با گرفتن مثال بزنم:
Prendre une décision (تصمیم گرفتن) در انگلیسی میشود make a decision
Prendre feu (آتش گرفتن)
این همسانیهای زبانی یادگیری را سادهتر میکنند.
قسمت بعدی شباهت در مورد موصوف و صفت است.
میدان خوشگل شهرداری رشت
انگلیسیهای رشتی و فرانسویهای ایرانی
انگلیسیها مثل رشتیهای اول صفت بعد موصوف را میگویند. میگویند: گل پسر، قرمز گل، زیبا پسر.
برعکس، فرانسه مثل اصفهانیها، صفت معمولاً پس از موصوف قرار میگیرد: کتاب قرمز، پسر زیبا
le livre rouge (کتاب قرمز)
un garçon beau (پسر زیبا)
هم فرانسه هم فارسی جای صفت خیلی هم حساب کتاب ندارد مثل جیگر طلا، خوشگل خانم، یک جاهایی قاطی دارند!
بعضی وقتها صفات در فرانسوی قبل از موصوف میآیند:
un grand homme (مرد بزرگ)
une belle femme (زن زیبا)
من هرگز نمیروم!
یک چیزی ما ایرانیها با انگلیسی مشکل داریم منفی نکردن فعل بعد از Never هست. اگر انگلیسیها درست هستند پس چرا فرانسه منفی میکند؟ مثل خود ما میگویند: من هرگز غذا نمیخورم.
مثال: Je ne fumerai jamais. (من هرگز سیگار نخواهم کشید.)
مثال: Il n'est venu aucune fois à mes fêtes. (او هیچ وقت به جشنهای من نیامده است.)
مثال: Il n'est pas venu pas une seule fois à mes fêtes. (او حتی یکبار هم به جشنهای من نیامد)
خلاصه، انگلیسی مرکز عالم نیست. ما و فرانسه شباهتهای عجیبی داریم.
من همین چیزها به نظرم رسید. شما چیزی دارید بگوئید.
با هم فرانسه یاد بگیریم :)
اگر اهل زبانید بیائید دولینگو با هم تمرین میکنیم. بفرمائید پروفایل من:
https://www.duolingo.com/profile/HassanSheikh7
یکم غر بزنم :)
اول، مذکر مونث بین ما و فرانسویها جدایی میاندازه! بدتر از اون صفتها از جنسیت موصوف تبعیت میکنند!
un étudiant intelligent (یک دانشجوی مرد باهوش)
une étudiante intelligente (یک دانشجوی زن باهوش)
un acteur talentueux (یک بازیگر مرد با استعداد)
une actrice talentueuse (یک بازیگر زن با استعداد)
دوم، گذشته کردن فعلها هم یکم عجیب هست! بنظرم فارسی و انگلیسی خیلی خیلی بهترند!
حالا باز اینها زیاد سخت نیست. فعلهای انعکاسی را کجای دلم بگذارم :)
این فعلهای انعکاسی چیه در فرانسوی. دهن آدم صاف میشود. نه در فارسی هست نه در انگلیسی، اینها را فرانسویها از کجاشون آوردن؟ :))
جالب اینجاست در کل زبانهای هند-اروپایی هستند! خوشبختانه خدا را شکر در فارسی و انگلیسی اثری ازشان نیست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
منابع لازم برای یادگیری زبان دوم یا سوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نود و نه دلیل برای یاد نگرفتن زبان جدید
مطلبی دیگر از این انتشارات
متن انگلیسی: Decoding Gen Z – Digital Natives