یاد گرفتن زبان را به کارهای روزمره‌ات لینک کن!

یک آدم معمولی در طول روز متوسط نیم گالن مایعات می‌خورد. حدودا دو نوشابه خانواده. یک نفس خوردن این حجم قطعا دردسر زیادی دارد و هر آدم عاقلی را بیچاره می‌کند. بدن روش متفاوتی دارد؛ در طول روز ریز ریز از این طرف آن طرف مایعات می‌خورد و جوری که متوجه نمی‌شوید نیم گالن پر می‌شود!

روزانه سه و نیم لیتر مایعات

تفاوت تحلیل مغز و بدن قشنگ نیست؟ در حالی که مغز به حجم فکر می‌کند بدن عملگرا و در لحظه است. یک جوری لابلای کارها آب می‌خورید که متوجه نمی‌شوید. پس از هیچکسی نمی‌شنوید که می‌خواهد روزانه نیم گالن آب بخورد اما «سرم خیلی شلوغه» «وقتم پره، بذار یه وقت بهتر نیم لیتر آب می‌خورم» «واقعا می‌خوام سه لیتر آب بخورم اما امروز زمان ندارم بذار فردا آب می‌خورم.». «واقعا آب می‌خوام اما بذار بازنشست بشم بعد!» منطق آب خوردن این جوری نیست!


عمو رسول خدا بیامرز می‌گفت «من تشنه شناسم. هر کس تشنه بود خودش می‌ره سمت شیر آب! اگر نرفت تشنه نیست.» خلاصه آب خوردن هم اراده می‌خواهد. ?

مثل آب خوردن زبان یاد بگیر

یک روش یاد گرفتن زبان مثل آب خوردن است. زبان را به کارهای کوچکی که در طول روز مداوم انجام می‌دهی بگذاری. به خودت قول بده مثلا شب‌ها که مسواک می‌زنی نیم صفحه زبان بخوانی. یا تا رسیدن به محل کار در پاشنه اتوبوس سخنرانی گوش کنی. یا صبح‌ها اول وقت صحبت‌های انگیزشی برای خودت بنویسی.

اگر این‌ها جزئی از عادت‌های روزانه دربیاید دیگر فکر نمی‌کنی. ناخودآگاه عمل می‌کنی. ناخودآگاه که باشد خیلی از نیروی فکری و ذهنیت را ذخیره می‌کنی.


می‌خواستم عکسی پیدا کنم از مسافری که با هدفون در اتوبوس است. به این عکس رسیدم. بنظرم قشنگ و کمی عجیب آمد. این خانم نشان داده هر کاری امکان‌پذیر است؛ پس شما هم می‌توانید در اتوبوس کمی زبان تمرین کنید!
می‌خواستم عکسی پیدا کنم از مسافری که با هدفون در اتوبوس است. به این عکس رسیدم. بنظرم قشنگ و کمی عجیب آمد. این خانم نشان داده هر کاری امکان‌پذیر است؛ پس شما هم می‌توانید در اتوبوس کمی زبان تمرین کنید!

منبع

شش ساعتِ نفس‌گیر یا شش تا یک ساعت هیجان‌انگیز

قرار نیست آخر هفته شش ساعت خودت را با زبان خفه کنی. مثل این است ۶ روز آب نخوری و یک مرتبه بخواهی ۲۰ لیتر آب بخوری! قبل از این که سیراب بشی به فنا رفتی. واقعا این افراط و تفریط لازم است؟

همین زمان‌های معمولی لابلای روز را جمع بزنی می‌شود یک ساعت. یک ربع قبل خواب کتاب خواندن، صبح یک ربع نوشتن، نیم ساعت هم شنیدن فیلم و اخبار. یک ساعت متنوع و هیجان‌انگیز!

این زمان‌های فنقلی راحت‌تر لابلای روزهای شلوغ پیدا می‌شوند!

همین جرعه‌های کوچک یادگیری در طول زمان معجزه می‌کند. بعد از مدتی، مثلا یک دو سال شب‌ها کلمه حفظ نمی‌کنی که زبان یاد بگیری بلکه به حدی رشد کردی که می‌توانی فیلم ببینی و لذتش را ببری. کتاب بخوانی و درک بهتری داشته باشی.

تمرین ریز ریز راندمان بهتری دارد

این روش یاد گرفتن زبان تاثیر به مراتب بهتری از یک جا یاد گرفتن دارد. در این روش ذهن فرصت پیدا می‌کند با کلمات بازی کند، بیشتر درگیر (engage) می‌شود، نقش کلمات را در زندگی بهتر پیدا می‌کند، این جوری زبان را به ذهن‌تات تزریق نمی‌کنید بلکه قلپ قلپ سر می‌کشید.

به نمودار فراموشی نگاه کنید. حدود ۹۰ درصد مطالب بعد از شش روز کامل فراموش شده‌اند. پس اگر هر شش روز یکبار زبان تمرین کنی مغز زور زیادی می‌زند تا مطالب را بازیابی کند. هر چه بازه‌های زمانی تکرار و تمرین کوتاه‌تر شود یادآوری سریع‌تر و راحت‌تر است.

یاد گرفتن زبان سفر درازمدت هست. انتخاب روش اشتباه آدم را خسته می‌کند؛ زده می‌شوی. برای انتخاب روش خوب وقت بگذار، ارزش دارد!

به کارهای روزمره یک لایه معنا بده!

لینک کردن زبان به کارهای معمولی روزانه حس بهتری به کارها می‌دهد. مثلا وقت مسواک چند دقیقه تمرین گرامری هم حل کنی هم به سلامت جسم بها داده‌ای هم به تقویت ذهن! بعد از یکسال هم دندان‌های سالم‌تری داری هم زبانی درازتر. ?