یادگرفتن زبان جدید یعنی ورود به دنیای جدید

من هیچ وقت بعضی کلمات را نمی‌گویم، هیچ‌وقت. دلیلی هم ندارد تظاهر کنم آدم دیگری هستم. خوب و بد من همین هستم که هستم. اما به انگلیسی که حرف می‌زنم ناخواسته چیزهایی می‌گویم که اگر به فارسی ترجمه‌اش کنی از زبانم در نمی‌آید. در اینجا چند مثال می‌آورم که زبان انگلیسی جهان‌بینی ما را تغییر می‌دهد.

درک بهتر از هم و تعامل سازنده‌تر

این درخواست ساده را ببینید:

  • Can I have more water please?
  • (polite) May I have a glass of water?
  • (extremely polite) May I kindly ask whether it could be possible to have a glass of water?

اساسا چه لزومی دارد این همه کلمه ردیف کرد تا دو کلمه گفت: لطفا یک لیوان آب. سال دوم راهنمایی معلم زبانمان به این این جور حرف زدنمان اعتراض کرد و گفت: «قشنگ حرف بزنید! قبل از درخواست‌تان دو کلمه بگذارید .. محبت می‌کنید ..، لطفا می‌تونم ..، خیلی زحمت می‌کشید اگر ...فدای دستتون لطف می‌کنید ...» اینجا اولین باری بود که دیدم زبان جدید معلم کوچه بازاری‌مان را چطور مبادی آداب کرده است. برای کلاس‌های دیگر این طور نبود. درخواست‌ها کوتاه و صریح بود. آقا برم بیرون؟ برو! در کلاس زبان به ما این طوری یاد داده بودند که: (ببخشید) ممکنه برم بیرون؟ بله بفرمائید. خیلی ممنون.

(Pardon me) May I go out? for sure, please! Thank you so much!

در انگلیسی فقط شیوه درخواست تغییر نمی‌کند بلکه معنا هم گاهی زیروبر می‌شود. سال دوم دانشگاه، وقتی دکتر اظهری اعتراض نامه‌ام را خواند مودبانه گفت: «اعتراض (Objection) کلمه بسیار شدیدی است. خاطر استاد را می‌رنجاند. لطفا از کلمه ملایم‌تری مثل تقاضای تجدید نظر یا بازبینی (reconsideration) استفاده کنید تا آن طور که لازم است به درخواست‌تان رسیدگی شود.» این مطلب را استادم از تجربه تحصیلی‌اش در استرالیا نقل می‌کرد. در انگلیسی ۵۴ کلمه برای بیان اعتراض وجود دارد و رعایت کلمه نابجا به کل همه چیز را به هم می‌ریزد.

صبوری و پذیرش تنوع

در فرهنگ انگلیسی زمینه پرسیدن سوال و پرهیز از اظهار نظرهای شتاب‌زده و سطحی فراهم است. اصلا در بعضی موارد که رسما توصیه می‌کند اگر دیگران زیاد هم متفاوت هستند، دیگران را قبول کن!

یاد گرفتن یک زبان، یاد گرفتن فرهنگی جدید است (گویا این جمله منسوب است به حضرت محمد). زبان جدید ما را قدم به قدم به قلب باورها و رفتارهای مردمان می‌برد.

یک روز صبح در کافه‌ای در لندن به حرف‌های میز کنار گوش می‌کردم. دو مدیر از بریتانیا و هنگ‌کنگ. نیروهای درجه یک جهانی به هم معرفی می‌کردند، آینده پروژه‌ها را تخمین می‌زدند، گام‌های بعدی را می‌چیدند و سهم‌شان را هر پروژه ارزیابی می‌کردند. به جای هنگ کنگ، این گفتگو می‌توانست با هر ملیت دیگری هم انجام شود؛ انگلیسی‌ها برای تامین منافع‌شان خوب گوش می‌کنند، خوب سوال می‌پرسند، کلمات را زیرورو می‌کنند، حتی اشتباه کج فهمی و سوتفاهم را درنظر می‌گیرند و نهایتا با توجه به منافع تصمیم می‌گیرند.

قالب‌های زبانی فعالی چنین توانایی را به آن‌ها می‌دهد. هر کس دیگری هم که این زبان را یاد بگیرد تا حدودی درک و قبول تنوع به جهان‌بینی‌اش اضافه می‌شود.

سادگی عذرخواهی و تشکر کردن

برای ساده‌ترین اتفاق‌ها و براحتی افراد عذرخواهی می‌کنند. در این کار هیچ ناراحتی یا اکراهی نیست؛ بلکه هدف تسهیل تعامل و در نظر گرفتن تفاوت‌هاست. یک عذرخواهی یا تشکر ساده نه چیزی کم می‌کند نه اتفاق بزرگی است اما نشانه درک متقابل است.

  • oh sorry.
  • It is my bad.

فحش و بدوبیراه گفتن

زبان جدید یعنی راه‌های تخلیه روحی روانی جدید. هرچند در طی سالیان به فراخور موقعیت، کلمات جدید انباشته شده و گنجینه درخوری از طعنه، کنایه، متلک و ناسزا را فراهم آورده است و به هر چیزی وصله‌ای چسبانده‌ایم (مثلا جیگر، گلابی یا سیرابی)، باز هم زبان جدید گزینه‌های جدید به ما می‌دهد. قطعا شما هم تصدیق می‌کنید که shit و که‌که به یک چیز اشاره دارند با دو حس متفاوت.

دم مولانای خودمان گرم
دم مولانای خودمان گرم

زبان جدید، جهان جدید

به مرور که انگلیسی حرف می‌زنی و گوش می‌کنی، یک جاهای فارسی انگلیسی قاطی می‌شود. نه تنها خودت رعایت می‌کنی بلکه از دیگران هم انتظار داری یک حداقل‌هایی (etiquette) را رعایت کنند. در این حالت اظهار نظرها هم شکل جدیدی به خودش می‌گیرد. زبان جدید شخصیت را عوض می‌کند؛ دنیا را جدید می‌کند.






بودن در کنارتان موهبت بزرگی است. این را کسی می‌گوید که امروز تولدش است و شما خواننده‌های عزیز را در زمره داشته‌هایش حساب می‌کند. بودنتان دلگرمی است، ممنونم.

سپاسگزارم که این نوشته را خواندید. در ویرگول در مورد یادگیری زبان می‌نویسم و در اینستاگرام کوچیک کوچیک زبان تمرین می‌کنیم.