به تماشای من تویی. شهرساز، تحیلگر داده، عاشق سفال و گیاهان
یادگیری زبان برای هر کسی در هر جایی
گهگاه دوستانی با من در مورد یادگیری زبان حرف میزنند و از من مشورت میگیرند. لابلای حرفهایشان بهانههای ریز و درشتی است که مانع پیشرفتشان هست. در اینجا چند بهانه معمول را همراه پیشنهاد عملی خودم شرح میدهم. همه افرادی که نام میبرم، به جز عمویم، مدرک دانشگاهی دارند.
بهانههایی برای یاد نگرفتن
پرده اول: روی شرایط موجود تمرکز کن!
مدتی قبل دوستم از گنبد(کاووس) برای یادگیری زبان تماس گرفت. هاجر میگفت پس از چند ماه زبان از میزان پیشرفت خود راضی نیست. توضیح داد چرا فکر میکند شیوه کار معلمشان قدیمی و ناکارآمد است. کمی از جو کلاس گله کرد که همه در یک سطح نیستند و بعضی کلاس را پایین میکشند. دلش میخواست کاری کند اما «آموزشگاههای زبان در گنبد کم هستند و باید با همین شرایط ساخت.»
پرده دوم: نقش بازی کن!
عموی من از زبان خوشش میآید. هر بار که مرا میبیند ابراز تمایل میکند که دلش میخواهد مثل خارجیها زبان حرف بزند. چند وقت پیش پول قابل توجهی به بدست آورد. در اولین قدم یک بنز خرید! سپس با همه بنگاههایی که بنز کار میکردند رابطه برقرار کرد؛ تعمیرگاهها و بنزبازهای شهر را شناخت و خلاصه ته توی بنز را درآورد. بعد از مدتی هم بنز را فروخت تا ماشین بهتری بگیرد. عموجان قطعا آدم باهوشی است اما هدفش یادگیری زبان نبوده و نیست؛ فقط نقش علاقهمندان را بازی میکند. یاد گرفتن زبان از خرید بنز که سختتر نیست اما او هیچ چشمانداز یا هدفی در اینباره ندارد، هیچ! عاشقتم عموجان! تو بهترین بازیگر دنیایی!
یادگیری زبان داستان خوش آمدن و تمایل نیست؛ داستان اراده و نتیجه است.
پرده سوم: وقت و آمادگی لازم ندارم. از شنبه
معصومه دلش میخواهد برای امتحان آیلتس آماده شود اما فعلا وقت و آمادگی کافی ندارد. آمادگی برای آیلتس روزانه حدود ۵ ساعت برای حداقل ۵-۶ ماه وقت میخواهد، در غیر این صورت نتیجه مطلوب بدست نمیآید. «این زمان برای کسی که زیر صفر است کافی است؟» متاسفم برای آموزش و پرورش که اعتماد بنفس را از بین میبرد. یک ساعت با معصومه حرف زدم. در پس ذهنش فکر میکند زبان یاد گرفتن سخت است، خیلی سخت. حرفهای معصومه از آموزش رسمی زبان در ایران میآید. این که چطور سالها عمر و وقت را تلف میکنند و هیچ یاد نمیدهند به طور ضمنی به مخاطب القا میکند که «تو یاد نمیگیری» یا «زبان سخت است. خیلی سخت».
اسلحه مخربی که آموزش و پرورش به ما میدهد را باید کنار گذاشت. اگر فکر کنید به اندازه کافی خوب نیستید، یا کفایت لازم برای کارهای مهم و سخت را ندارید، حتی زحمت تلاش کردن را هم به خودتان نمیدهید.
پرده چهارم: توکل به خدا میروم جلو
احمد سرباز است. میگوید حالا دست و بالش زیاد باز نیست اما مصمم است زبان یاد بگیرد. میخواهد فیلمهای خارجی را کامل بفهمد. «اگر بتوانم کلاس ثبت نام میکنم و روزانه در مسیر رفت و برگشت زبان گوش میکنم. حتما یاد میگیرم» علاوه بر پول، احمد هدف روشنی برای زبان ندارد. او نمیداند چقدر وقت میگذارد و دقیقا قرار است به کجا برسد. علاوه بر این، فهمیدن کامل همه فیلمهای خارجی اصلا هدف خوبی نیست.
پرده پنجم: ترس، این ترس لعنتی
تله دیگری که گاها ما اسیرش میشویم ترسیدن است. مائده از اشتباه کردن میترسد. «دلم نمیخواهد بقیه به من بخندند؛ نمیتوانم قبول کنم که اشتباه میکنم و دیگران متفاوت رفتار کنند. مسخره کردن برایم گران تمام میشود.»
خوب حالا باید چه کار کرد؟
یک روش خوب یادگیری زبان
به جز نقش بازی کردن، از همه موارد بالا میشود گذشت. برای یادگیری زبان نیاز نیست خودتان را با اطرافیانتان بسنجید و محدودیتها را ذکر کنید. داستان چیز دیگری است! بهانهها را دور بریزید. حالا با یک رایانه دسترسی به خیلی منابع آسان شده است. به نظرم عامل اصلی در یادگیری عزم و اراده خودتان هست و آن تصویر که از میخواهید به آن برسید.
اول: تصویرسازی
وقتی ذهن به سمت یادگیری زبان حرکت میکند که در تصویر روشنی از چشمانداز و اهداف داشته باشد. برای این کار هر ماه یک عکس را در دفتر یادگیری زبانم میچسبانم. به لحظات فکر میکنم که چطور با دیگران معاشرت دارم و زبان چه سودی به برایم آورده بود. به دوستان، اطرافیان، لحظات سخت، آن وقتی که عزا ماتم گرفتم و وقتهایی که لذت بردم. به خوردنیها، جاهای دیدنی، موزه، کار و درآمد. هر چه روشنتر بهتر.
این بخش به من امید میدهد. انگیزه این که چرا این کار را میکنم و قرار است به چه برسم، یک چیزی شبیه قطبنما یا فانوسدریایی.
دوم: مشخص کردن برنامه
این برنامه شامل چهار قسمت است: (reading)، (listening)، (speaking) و (writing). دو تای اول مهارتهای غیرفعال و دو تای بعدی مهارتهای فعال هستند. هر کدام حداقل یک ساعت. در ابتدا سخت نگیرید. کم کم همه چیز جور میشود. مواد را هم متناسب با سطحتان انتخاب کنید.
هر روز حداقل نیمساعت کتاب بخوانید. نیمساعت از افکار و خاطراتتان بنویسید. بعد از شش ماه تغییر را حس میکنید.
سوم: کار کردن و یادداشتبرداری
چیزهای که یاد میگیرید را به طور مرتب یادداشت کنید. حداقل دو دفتر لازم است؛ یک دفتر که کارها را مرتب کند و مسیر را روشن کند. دفتر دیگری برای یادداشتها و اشکال. برای یادداشت، فرمتهایی زیر خوب هستند.
درصدد هستم این دفتر را کاملش کنم که اگر خواستید با هزینه مناسبی تهیه کنید. شبیه دفتر یادداشتنویسی روزانه (روزانه نویسی) (journaling) است. منتها اختصاصیشده برای یادگیری زبان.
تنوع دادن و مکملهای خوب
برای زبانهای غیرانگلیسی، دولینگو و پریمسلر نقطه شروع فوقالعادهای هستند. همراه کلاس زبان، یک سکوی پرتاب خوب هستند. پادکست، فیلم و سریال همگی فوقالعادهاند و خوشبختانه بسیار در دسترس!
ایدهآلگرا نباشید؛ همین امروز شروع کنید
امیدوارم از این مطلب استفاده کنید. فارغ از این که کجا هستید، چکار میکنید یا چه شرایط مالی هستید، یادگیری منظم زبان تاثیر زیادی در پیشرفتتان دارد. عامل اصلی اراده است. تصاویری که از دفتر یادگیری زبان گذاشتم، یادگیری را منظم میکند. نهایتا این که یک مربی خوب میتواند یادگیریتان را تسریع کند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دارم کمک میکنم انسان را به ماه بفرستیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
هم زندگی کن هم زبان و آیلتس پیش ببر!
مطلبی دیگر از این انتشارات
این ملالت لعنتی چقدر مفید است! + تمرین آیلتس