به تماشای من تویی. شهرساز، تحیلگر داده، عاشق سفال و گیاهان
چند پیشنهاد برای بهتر شدن زبان
به تجربه دیدهام بچهها تا وقتی منطق زبان رو درک نکنند به اشتباه ادامه میدهند. چه در Writing چه در Speaking. طبیعی هم هست. ذهن همان اطلاعات و عادتها را بازیابی میکنه و در زبان خودش رو نشان میده. اما این روند یک جایی باید شکسته بشه.
بخاطر آموزش اشتباه بعضی از اشتباهات در زبانآموزان نهادینه شده است. چطور میشود اینها را اصلاح کرد؟
این دو مهارت (Writing Speaking) فعالند. اشتباهات عمدتا در این دو خودشان را نشان میدهند.
شناسایی اشتباه
دقیقا باید اشتباه رو شناسایی کرد و منطق زبانیش رو برای زبانآموز توضیح داد. حالا این منطق میتونه باقاعده یا بیقاعده باشه که در زبان زیاد اتفاق میافته. توی فارسی هم ما چیز بیقاعده زیاد داریم. مثلا:
- من ناگهان به دیوار خوردم. (خوردن مثل کیک Eat؟)
- خواهرم عطر زد. من هم عینکم را زدم بریم بیرون. (زدن یعنی کتک زدن؟ توی انگلیسی برای عطر و عینک پوشیدن بکار میبرند. بنظرم منطقیتر از ما هست ?)
گاهی اشتباه گرامری هست. مثلا برای ما ایرانیها عموما استفاده از حرف the گیج کننده است. یا در مورد phrasal verbs یا prepositions. بعضی وقتها هم از لهجه غافل میشیم. مثلا:
- در آمریکایی میگند: on/over/during the weekend
- توی بریتیش میشه: at the weekend.
لهجههای آمریکایی و بریتیش خیلی ظریف با هم فرق دارند. مثلا به املای این کلمات نگاه کنید:
Cetre, favourite, colour, cosy, cinema, --> Br.
Center, favorite, color, cozy, movie theater --> Am.
برای اصلاح اشتباه چند پیشنهاد دارم: داستان، ظرایف زبانی، بازی، نگاه تحلیلی و قلمبهای حفظ کردن.
سه تا نفس عمیق؛ بریم.
کلمات داستان دارند؛ کلمات سابقهدارند.
داستان تفاوت املای کلمات به چند دهه قبل برمیگرده. در آمریکا جنبش ادبی راه افتاد تا تفاوت بین تلفظ و املا را کم کنند. نتیجه این که املای کلمات آمریکایی سادهتر شد. اما بریتیشها که سنتیترند به هیچ عنوان زیربار چنین اصلاحاتی نمیروند. در ایران هم چنین جنبشهای اصلاحی داریم. برای نمونه اصلا رو اصلن مینویسند یا خوشبختانه را خوشبختانه.
داستان دیگر در مورد جنسیتهاست. در اواسط قرن بیستم جنبشهای فمینیستی برای برابری حقوق زن و مرد به راه افتادند. نتیجه این که امروز کلمه doctress کلا از ادبیات انگلیسی ناپدید شده یا معنای کاملا متفاوتی دارد. مریام وبستر میگه:
doctress : a woman in some cultures who is believed to have magic powers and to be able to cure illness.
اما این اختلاف هنوز در خیلی از واژهها هست. نمونه بازرش:
actor actress, tiger tigress, host hostess.
هر چقدر داستان و سابقه کلمات رو بدونید، بهتر ازشون استفاده میکنید.
هنر ظریف دیدن زبان
زبان یک نگاه جدید به ما نشان میده که در فارسی نداریم یا اصلا به همان چیزی که داریم میتونیم یه نگاه جدید داشته باشیم. مثلا این جمله استیو جابز قوت قلب من هست. (سه تا phrase)
All I ask is that today you do the best work of your entire life.
یا چیزی که از زندگی یاد گرفتم این هست که «ما چیزهای کوچک را save میکنیم تا بتونیم کارهای بزرگ انجام بدیم.» save فعل خاصی هست. هم معنی نجات میده هم پسانداز کردن. توی فارسی میگیم: «ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود.» من با اون جمله فارسی انگلیسی بهتر ارتباط میگیرم. (یاد گرفتن معانی save)
با save میشه یه جمله کلیدی و راهبردی ساخت: save your minutes. کلمه minute هم دقیقه معنی میده. هم چیزهای ظریف. ریزترین چیزهای زندگیت رو پسانداز کن. یه جور atomic habits بساز.
بازی کن!
یکی از اصول یادگیری خلاقیت بخرج دادن است؛ من اینجا یک نمونه از بازیهای گرامری را میگویم: جملهسازی.
اول گرامر مورد نظر را توضیح میدهم. چند نمونه جمله روی تخته مینویسم. مثلا اینها:
- I usually have my breakfast at 7:30 on Mondays.
- I sometimes hang out with my friends on weekends.
- I rarely go out with my relatives on weekdays.
- I always play with my cat on Fridays.
پس هدف گرامری یاد گرفتن simple present و قیدهاست. اولین جمله را یکی از بچهها میگوید و بدین ترتیب میچرخد تا داستان شکل بگیرد. حین بازی کلمههای جدید هم پیش میآیند که جذابتر هم میشوند.
داستان که شکل گرفت از یکی از بچهها بخواهید از دید مامانبزرگ داستان را تعریف کند! یا میتوانید یکی بابابزرگ شود، یکی دیگه مامانبزرگ. ترکیبی داستان را تعریف کنند.
داستان که جاافتاد زمان رو به گذشته (Simple past) برمیگردونیم! هرچقدر بچهها خطا کنند بهتر است چون بهتر حساب کار دستشان میآید. کنار بایست تا بقیه همدیگر را تصحیح کنند؛ این یکی از بهترین تمرینهایی گرامریست!
شما هم اشتباه کنید تا آنها اصلاح کنند. این جوری گوشها تیزتر میشود.
تحلیلی (Analytical Analysis) بنویس و بخوان
نمونههای خوب را ببین؛ چرا آنها بهترند؟ یک مثال از Writing بیاورم.
وقتی صفتها را کار میکنم از بچهها میخواهم در مورد پارتنر ایدهآلشان بنویسند. قد، هیکل، اخلاق، روحیه، و به طور کلی هر چیزی که نظرشان را جلب میکند. بچههای مهندسی عموما یک سری صفت کنار هم میچینند. نوشتن سختشان است! این تکه نوشته را ببینید:
He must be handsome, manly , romantic, brilliant, and honest and only loves me past, present and future. He is my dream man whom I want to marry.
این مدل نوشتهها نمره خوب نمیآورند.
نویسندههای خوب ریز و درشت را تعریف میکنند. مفاهیم را باز میکنند؛ معیارها را میشکافند. انتظاراتشان را روشن میکنند. رفتارها را حلاجی میکنند. خاطره تعریف میکنند. این جور نوشتهها لذتبخشند چون عمق بیشتری دارند.
در مرحله بعد نوشته را با هم تحلیل میکنیم. اشکالات خودشان را نشان میدهند. سفیدخوانی میکنیم. یعنی چیزهایی را هم که ننوشته با هم چک میکنیم. در این مرحله یک نمونه خوب واقعا طلاست. ذهن دانشجو با دقت بیشتری نوشتههای دیگران را وارسی میکند چون خودش یکبار انجام داده!
این نمونه را وارسی کنید:
There are many things I look for in a relationship and in a partner, loyalty and respect being at the top. A relationship is based completely on loyalty and the trust that you must have in your partner. I would never want my partner to make me feel like I was a second choice or not good enough for them, just as much as I would not want my partner to feel that way. Loyalty is about support and allegiance, my partner needs to support my decisions and my goals one-hundred percent.
Respect is to admire your partner’s abilities and achievements and to never put them down. A relationship is two sided and must stay balanced for it to be healthy and functioning. I plan on working at a job I love and being very successful when I grow up, I hope the same for my husband. If my husband were more successful than me it wouldn’t bother me in the slightest and if it were the opposite I would not want a partner that felt threatened or second best.
در جمله اول معیارهای رابطه مطلوبش را توضیح داده. در بندهای بعدی با صبر و دقت شرحشان داده است. اول وفاداری، بعد احترام. مورد بعدی، در صدر بودن (being at the top).
I could not be with someone that didn’t aspire to achieve great things in life. Maintaining a healthy lifestyle is also very important that is why I want a partner that motivates me to stay fit and to eat healthy. I do not want a husband that is lazy and content with whatever is given to him. We will strive together to be active and be able to live a long and happy life.
در ادامه توضیح میدهد چرا هماهنگ بودن مهم است؛ چقدر سه مورد بالا مهم هستند؟
Being fit is important to me because I love to travel and to explore and go on adventures, I need a partner that also enjoys these things. Wanting to travel to many different countries and explore new things is something my ideal partner would definitely need to be interested in. I want kids and my partner must too. Couples often get into serious relationships without knowing what the other person might want in the future. My ideal partner would want to live the same life that I do.
فارغ از محتوا، ساختار نوشته بالا ایدههای زیادی برای بهتر نوشتن به ما میدهد.
یک منبع خیلی خوب تحلیلی خواندن کتابهای Inside Reading هستند.
برای هر درس حداقل دو ساعت زمان میگذاریم. محتوا و نگارش را حسابی چک میکنیم. خود کتاب هم تمرینهای خوبی دارد.
قلمبه حفظ کن
اصطلاحا در انگلیسی میگند take it for granted. یعنی همین جوری که هست قبولش کن. فکر کن همیشه همین جوری بوده و خواهد بود. این منطق اتفاقا خیلی هم خوب جواب میده. مثلا
I am interested in sport.
I can get along well with my sister
جمله رو که حفظ کنی به راحتی جاهای دیگه کپیبرداری میکنی.
جمعبندی
جمعبندی سریعی بکنم. زبان عمدتا یه چیز منطقی هست. تا وقتی به منطقش پی نبردید اشتباهات در نوشتار و گفتار خودشون رو نشون میدن. پی بردن به این اشتباهات یک فرصت بزرگ هست تا منطقشون را کشف و اصلاحشون کنید.
من اینجا چند پیشنهاد دادم. قطعا شما روشهای خوبی برای کشف منطقها دارید. بنویسید؛ همه با هم یاد میگیریم. ??
برای مشاوره یا کلاس تماس بگیرید. در خدمتم. ۰۹۱۳۲۲۸۴۵۰۲
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادگیری زبان برای هر کسی در هر جایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کارزندگی: پادکستی برای توسعه فردی و شغلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموزش رسمی زبان در ایران