نود و نه دلیل برای یاد نگرفتن زبان جدید

برخلاف آنچه که عموما تبلیغ می‌کنند، یادگیری زبان دوم بی‌فایده و یک اتلاف وقت واقعی است. بعد از خطابه‌های مفصلی که در مورد نتایج شگرف یادگیری زبان گفته‌اند، بنظرم لازم است از زاویه‌ای متفاوت به موضوع نگاه کنیم.

یادگرفتن زبان نمی‌گذارد ما حرفه‌ای شویم.

یادگرفتن زبان جدید سخت است، بسیار سخت. اصطلاحات، کلمات، تلفظ‌ها، مثل‌ها، متلک‌ها و بدتر از همه دستور زبان! باید ساعت‌ها وقت گذاشت تا به موضوع مسلط شد. باید دید در برابر زمان، سرمایه و انرژی که می‌گذارید چیز قانع‌کننده‌ای دریافت می‌کنید. خوب اگر این زمان را در کار و حرفه‌مان بگذاریم قطعا رشد بهتری می‌کنیم. بعد می‌شود با افتخار مترجم گرفت اگر قرار باشد ارتباط بین‌المللی شروع شود.

به پیشرفتم کمک نمی‌کند. من ترجیح می‌دهم منابع دست اول حرفه‌ای خودم را بخوانم و در همایش‌ها و کارگاه‌ها شرکت کنم تا وقتم را صرف یادگیری زبان جدید کنم. یادگرفتن زبان جدید هیچ انتهایی ندارد.

قطعا شما هم تصدیق می‌کنید ریزه‌کاری‌های زبانی تا چه حد می‌تواند گمراه‌کننده و حساس باشد پس یک مترجم کاربلد و ظریف معجزه می‌کند. بهتر است مدیرعامل وارد این کارهای روزمره جزئی نشود تا وقت بیشتری برای تمرکز روی کارهای اصلی پیدا کند. مثلا اوباما یا ترامپ را در نظر بگیرید. آن‌ها فقط به یک زبان صحبت می‌کنند: انگلیسی با لهجه آمریکایی! یا تا حالا شنیده‌اید رئیس جمهور ایران غیرفارسی حرف بزند؟ مشخصا نه.

یادگیری مادرزادی زبان

در مورد نقش زبان در تعاملات بین‌الملل هم زیاده‌روی کرده‌اند. حدود ۴۰ درصد جهان فقط یک زبان صحبت می‌کنند، ۴۳ درصد دوزبان و ۱۳ درصد سه زبان. ۴۰ درصد مردم جهان با خوشحالی یک زبان صحبت می‌کنند. عمده این دوزبانه‌ها بدون هیچ تلاشی زبان یاد گرفته‌اند؛ مثلا همین آذری‌های خودمان که ترکی و فارسی را خودکار یاد می‌گیرند. کردها کردی، فارسی و احتمالا عربی. بعضی خوزستانی‌ها عربی و فارسی. و اصفهان تهران و فارس فقط فارسی. در هر حال می‌بینید خبری از انگلیسی نیست. از حدود ۸ میلیارد نفر فقط حدود ۱.۵ میلیارد انگلیسی صحبت می‌کنند.

انگلیسی آنقدرها هم که گفته‌اند فراگیر نیست. مثلا در ایتالیا، لهستان، کشورهای اروپای شرقی، چین با آن همه بزرگی‌اش یا آلمان با آن همه یال و کوپالش چندان انگلیسی رو تحویل نمی‌گیرند. فرانسوی‌ها هم که آقندر مغرور هستند که حتی اگر انگلیسی بدانند جوابتان را نمی‌دهند. حتی برای آمریکا، عمده مردم اسپانیایی بلد هستند. به نظرم یادگیری زبان دوم به مقصد سفر بستگی دارد.

انگلیسی سفر

بعضی می‌گویند یادگیری زبان در سفر لازم است. خوب این چه ارتباطی به خانواده‌های ایرانی دارد که هر جا می‌روند ایرانی به اندازه کافی هست. مثلا همین آذربایجان، گرجستان یا تایلند که در تصرف خودمان هست. دم هم‌وطنان‌مان گرم اینقدر با مردم بومی فارسی حرف زده‌اند که آن‌ها دست و پاشکسته چیزهایی یاد گرفته‌اند. نهایتا با زبان ایما و اشاره کار راه می‌افتد. اگر واقعا کار به جای باریک کشید به لطف نرم‌افزارهای مترجم می‌شود سریع مساله را حل کرد.

مساله خانواده ایرانی برای سفر زبان نیست، پول است. یک سفر ساده به مثلا به مسکو و سن‌پترزبورگ شاید هفت میلیون برای هر نفر آب می‌خورد. حقوق چند روز یک کویتی، چند هفته یک اروپایی و چندین ماه یک ایرانی. خوب با این اوصاف چه چیزی اولویت دارد: بدست آوردن پول یا یادگیری زبان؟

بهترین زمان یادگیری کودکی است

بدون شک کودکی بهترین زمان یادگیری زبان است. در بزرگسالی یاد گرفتن زبان سخت می‌شود. بسیار از خانواده‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که اگر به جای یادگیری زبان، فضا را برای بچه‌هایشان باز کنند نتیجه بهتری می‌گیرند.

ختم کلام

من به این نتیجه رسیده ام که زندگی کوتاه است و نباید لحظه‌ای را به بطالت هدر دهیم. یادگیری زبان فرایندی طولانی و جدی است. یادگیری زبان، اول از همه احساس نیاز است و امری خودش‌جوش و درونی. یادگیری زبان قبل از همه چیز نیاز به یک خودشناسی دارد، بدانی دقیقا چه می‌خواهی و چطور می‌شود به آن رسید. در غیر این صورت وقت تلف کردن است. هزار بار بخوانی در نیمه هزار بار رها کنی یعنی هیچی.

«آب کم جو تشنگی آور بدست .. تا بجوشد آبت از بالا و پست» مولانا

فقط می‌خواهم بگویم هنر می‌کنید یک دلیل قرص و محکم به من بدهید، خودم راه یاد گرفتنش را پیدا می‌کنم، ولو در بدترین شرایط. اگر لازم باشد توی دستشویی هم کلمه می‌چسبانم، دورو بر روشویی کلمه می‌چسبانم، وقت مسواک زدن کلمه می‌خوانم. شما به فکر آن یک دلیل باش!

به قول نیچه «کسی که چرایی داشته باشد با هر چگونگی خواهد ساخت.»