وقتی بخرم می‌خونم! اینم یه راه برای تقویت زبان انگلیسی

دیروز دل به دریا زدم. رفتم جنگل هر چه پول داشتم کتاب انگلیسی خریدم. شد حدود ۳۸۰ هزار تومان!

اول سال برای پیشرفت زبان انگلیسی‌ام هدف گذاشتم؛ قبل از آن بگویم دل از فرانسه شستم. بنظرم از سی به بعد باید یک سری اهداف را تسویه کرد. پس با فرانسه خداحافظی کردم و دو دستی به انگلیسی چسبیدم. اول یک کلاس خصوصی گرفتم. با بچه‌ها تاچ‌استون کار می‌کنم. یکی دو داستان خواندم، داستان ۱۱ دقیقه و کیمیاگر هر دو از پائولو کوئلیو. ۱۱ دقیقه واقعا جذبم کرد. یک کتاب انگیزشی هم خواندم از گری جان بی‌شاپ. گاهی با متن فارسی مقابله می‌کردم. معلوم بود مترجم کار تمیزی از آب درآورده است.

امروز جرات کردم و هر چه می‌خواستم کتاب انگلیسی خریدم. من ذاتا آدم کتاب‌گریزی هستم؛ کتاب انگلیسی که دیگر صد درجه بدتر. اگر به صلیب بکشانی‌ام برام آرامش‌بخش‌تر هست تا صفحه‌ای بخوانم. اما نیت کرده‌ام امسال زبانم بهتر شود. پس دیوانگی لازم است. یک روز دیوانگی برای خرید؛ فردا دیوانگی برای خواندنشان.

کتاب‌ها پخش و پلا وسط گل‌های قالی
کتاب‌ها پخش و پلا وسط گل‌های قالی


هر کتابی که خریدم داستانی دارد.

کتاب مارک منسن را قبلا فرشته گرفت و دیگر پس نداد. اینقدر با اشتیاق و حرارت می‌خواند که مجبور شدم یکی دیگر بگیرم. امروز خودش را هم جنگل بردم تا اگر چیزی می‌خواهد بگیرد.

استیو جابز والتر آیساکسان پیشنهاد رامین بود؛ سه سال پیش قبل از این که استونی برود پیشنهاد کرد و صفحات اولش را خواندم. والتر روزنامه‌نگار است و قلم روانی دارد؛ ساختارهای زبانی و کلماتش محشر است. مضاف بر این که استیو جابز هم شخصیت جذابی است. سخنرانی استنفورد را شاید ۱۰ بار گوش کرده‌ام. روی میزم عکسی از جابز گذاشته‌ام با این جمله:

All I ask is that today, you do the best work of your entire life.

چه جمله محشری. هر روز که می‌بینم بیشتر ترغیب می‌شوم. هیجان‌انگیز نیست؟ به شخصیت استیو جابز کاری ندارم! به این که چطور پوست کارمندان و خانواده‌اش را کنده؛ من در این آدم دنبال چیز دیگری هستم. می‌فهمید که. این حس کاریزما و بینش عمیق از کجا آمده‌اند؟

میز کارم
میز کارم


اثر مرکب را به فارسی خوانده‌ام؛ به فکر این هستم که به انگلیسی هم بتوانم توضیح دهم. شاید هم در آینده به کسی هدیه دادم؛ فعلا سرمایه‌گذاری خوبی است!

کار عمیق را به فارسی خواندم؛ چکیده‌اش را هم شنیده‌ام. با این حال هنوز فکر می‌کنم چیزی کم دارد. راستی منوش زمردی در پادکست «Note to Self» با کال نیوپورت مصاحبه باکیفیتی انجام داده؛ ارزش دارد آن را هم بشنوید. خلاصه مهر این خبرنگار جوان و متفکر، آقای نیوپورت به دلم نشسته و کاری نمی‌شود کرد جز خرید کتابش!

کتاب آقای بافت را هم برای کارهای بورسی گرفتم. قبلا یک کتاب صوتی شنیده بودم هی بفهمی نفهمی خوشم آمد. حالا که تجربه دارم احتمالا بهتر با کتاب ارتباط برقرار کنم!

چند ماه پیش یکی از بچه‌ها چند تکه از کتاب در مورد عشق الن دو باتن را برایم خواند. هم نفس گرمی داشت هم محتوای کتاب گیرا بود.

یکی از دخترهای فروشنده هم با خوش‌رویی دو کتاب پیشنهاد کرد. هر دو را گرفتم. آخر شبی که فکرش را می‌کنم می‌بینم برای آن دختر کتاب خریدم تا دل خودم. حالا هر چه که باشد آن دو کتاب هم در سبدم هستند!

احساسم!

احساس می‌کنم به زودی زبانم قوی‌تر می‌شود. همین که برای هدفم پول خرج کردم یک قدم رفته‌ام جلو.

احساس ضرر نمی‌کنم چون می‌بینم قیمت کتاب راکتی بالا می‌رود. دلیل دیگر این که خودم را در موقعیت انجام شده گذاشته‌ام. حالا که خریدم (به شرط این که کسی دستبرد نزند) دیر یا زود می‌خوانم!