بهعنوان یک تولیدکننده محتوا، توانایی توضیح درباره شغلم رو ندارم
پلنگ سیاه غرش می کند؛ نقد فیلم پلنگ سیاه
منتقدان مطرح سینما پیش از اکران آثار موردانتظار بهصورت اختصاصی آن را دیده و درباره آن نقدی مینویسند که تاثیر بسیاری روی ذهنیت مخاطبی که فیلم را هنوز ندیده، می گذارد. شاید این تاثیر در برخی موارد منفی باشد اما در اکثر اوقات میتواند مخاطب را به سینما بکشاند. فیلم «پلنگ سیاه» از آن دست فیلمهایی است که استقبال منتقدان باعث شد تا جمعیت کثیری روانه سینماها شوند و به تماشای این فیلم ابرقهرمانی بپردازند. آن هیاهو و آشوبی که برای این فیلم بوجود آوردند انتظارات مردم را بالا برد و بسیاری بر این باور بودند که با یک شاهکار روبرو هستند. «پلنگ سیاه» شاهکار سینما و یا شاهکار ژانر ابرقهرمانی نیست اما از اصول و چهارچوب خاصی برخوردار است که بسیاری از فیلم های مارول آن را نداشته اند و همین باعث میشود تا این فیلم چند قدم جلوتر از دیگر آثار ابرقهرمانی باشد. در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) شخصیت «پلنگ سیاه» را دیدیم و شاهد مرگ پدرش، تیچاکا بودیم. حال فرزندش باید تاج و تخت را بدست بگیرد و از مردم کشورش واکاندا محافظت کند. واکاندا با وجود پیشرفته بودنش در زمینه تکنولوژی آداب و رسوم گذشتهاش را فراموش نکرده است و آن سنتهای قدیمی را حفظ کرده است. میتوان گفت که این فیلم چالش های رهبری تیچالا یا همان «پلنگ سیاه» را بهتصویر میکشد.
وی از همان ابتدای حکومت خود درگیر مشکلات بسیاری است که تا به امروز با آنها مواجه نشده است. او مجبور است به کره جنوبی سفر کند تا معاملهای را به هم بزند و باید در مبارزاتی شرکت کند که میتواند منجر به مرگ او شود. مارول همچنان سعی کرده تا آن طنز هر چند کوچک اما کاربردیاش را در آثارش حفظ کند چراکه شاهد صحنه های کمدی شاید کم اما مناسب در «پلنگ سیاه» بودیم. همانطور که میدانید موسیقی متن در اثرگذاری یک فیلم تاثیر بسزایی دارد. «پلنگ سیاه» نشان داد که ترکیب کردن موسیقی مدرن در کنار موسیقی کلاسیک آفریقایی میتواند چقدر در موفقیتش تاثیر بگذارد. در عین حال، این فیلم نتواسته آن هیجانی که باید را به مخاطب منتقل کند. صحنه های اکشن این فیلم آنطور که باید پخته نیست و میتوان گقت با استانداردهای مارول تطابق ندارد. اینها باعث کمکیفیت بودن «پلنگ سیاه» نمیشود چراکه تمرکز این فیلم روی چیزی بوده که کمتر اثر مارولی سعی داشته روی آن تمرکز کند. این فیلم توجه بیشتری به روابط شخصیت ها داشته است و تنواسته کارکترهای خود را به خوبی بهتصویر بکشد طوری که تماشاچی با آن ارتباط برقرار کرده و میتواند آن را لمس کند. اریک کیلمانگر، شخصیت منفی این فیلم که در کودکی پدرش را از دست داده است نیز با دیگر شخصیت های منفی مارول تفاوت دارد.
اریک سعی دارد تا به تمام سیاهپوستانی که همچون وی سختی کشیدهاند، کمک کند. در جهت مخالف او چیتالا قرار دارد که سعی دارد تنها از مردم واکاندا محافظت کند. این تضاد زیبایی است که رایان کوگلر سعی داشته به نحو احسنت آن را به نمایش بگذارد و کاری کند تا در آخر چیتالا با اریک همعقیده باشد. با وجود این تضاد اما ارزش های هردو قابل احترام است و مخاطب حق را به هر دوی آنها میدهد. از طرفی «پلنگ سیاه» از نظر جلوههای ویژه ضعیف عمل کرده است. بودجه ۲۰۰ میلیون دلاری که مارول خرج این فیلم کرده باعث نشده تا سکانس های اکشن این فیلم بهتر به نظر برسند. اگر «پلنگ سیاه» را با دیگر آثار مارول همچون دو فیلم «نگهبانان کهکشان» مقایسه کنیم، تفاوت های زیادی در بخش جلوههای ویژه میبینیم. برخی بر این باورند که «پلنگ سیاه» بهترین اثر استودیو مارول است؛ شاید اینگونه باشد. این فیلم مورد استقبال منتقدان قرار گرفته اما از طرفی با نقدهای سینما دوستان نیز مواجه شده است. «پلنگ سیاه» شاید بهترین اثر مارول نباشد اما حماسهای بزرگ در ژانر ابرقهرمانی است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی برخی از ترسناک ترین فیلم های تاریخ
مطلبی دیگر در همین موضوع
انتهای دنیای لعنتی!
بر اساس علایق شما
از آشنایی در ویرگول تا محضر مارشمالو🥳