روزنامهنگار و پژوهشگر مطالعات فرهنگی، علاقهمند به سینما، ادبیات، عکاسی، فلسفه، جامعهشناسی و کارآفرینی
درباره فیلم آدرس نامعلوم (Address Unknown)
زنهای زیبای تنها در فیلمهای کیم کی دوک (Kim Ki-duk) خون گریه میکنند و تنهاییهایشان را در آغوش میگیرند، مثل دختری که چشمهایش را یک اشتباه از او میگیرد و با اشتباهی دیگر، بیناییاش برمیگردد. بوی سگهای سوخته شده از فیلم «آدرس نامعلوم» بلند میشود و انسانها زیر آتش نفرت خاکستر میشوند. آدرس نامعلوم سال ۲۰۰۱ اکران شده، درست همان سالی که «پسر بد» به سینماها میآید و زنهای این دو فیلم مثل همهی شخصیتهای زن در فیلمهای کیم کی دوک بیپناهند.
کی دوک قصهی شهری مرزی را در «آدرس نامعلوم» به تصویر میکشد. شهری که آمریکاییها به بهانهی صلح در آن جا خوش کردهاند و بچههایی که با رویای رفتن به آمریکا بزرگ شدهاند. این فیلم روایتیست از زنی که برای عشق زندگیاش نامه مینویسد و هیچوقت جوابی نمیگیرد. تنها پاسخی که این زن دریافت میکند، تحقیر و کتک خوردن توسط پسرش است.
سگکشی تمثیلیست از نابودی دشمنهای وحشی و خشونت مثل دیگر آثار این نویسنده و کارگردان در صف اول مفاهیم فیلم قرار دارد. رنگها در آدرس نامعلوم جان میگیرند و ما قلاب ماهیگیری بلعیده شده در فیلم «جزیره» را اینبار با چاقوی فرو رفته در چشم میبینیم. کیم کی دوک آنقدر از تجاوز حرف میزند در فیلمهایش که بعد از تماشایشان از شدت رنجی که به شخصیتهایش تحمیل شده، حالت تهوع میگیریم و دلمان میخواهد فریادهای فروخوردهی شخصیتهای این فیلمها را با اشکهایمان بیرون بریزیم.
آدرس نامعلوم مثل تمام آثار کیم کی دوک، فضایی گروتسکی دارد و همانطور که کلوزآپ در آن زیاد دیده میشود، با لانگ شات قلمرویی که فیلم در آن سپری میشود را به یادمان میآورد. خانوادههایی که جنگ آنها را تنهاتر کرده و جوانانی که هیچ اهمیتی به اتفاقات روز کشورشان نمیدهند، در این فیلم موج میزند.
کی دوک استاد شخصی کردن روایتهای جمعیست. رنج بیهویتی در آثارش به وضوح دیده میشود. پسری که از عشقبازی یک افسر آمریکایی با زنی کرهای متولد شده و همهی شهر به چشم وصلهی ناجور به او نگاه میکنند، به پسر تنهایی شبیه است که در «خانههای خالی» به حریم خصوصی دیگران تجاوز میکند تا برای ساعتی، تعلق به یک خانه را حس کند.
پینوشت: تلفظ درست اسم این کارگردان «کیم کیداک» است، اما به خاطر اینکه همهی ما در ایران عادت کردیم به او بگوییم «کیم کی دوک» من هم اینجا از همان تلفظ استفاده کردم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پروانهها میسوزند اما … (نگاه کوتاهی به سریال میدانم اما…)
مطلبی دیگر از این انتشارات
فرار از موگادیشو؛ روایتی از یک برادری نابرابر
مطلبی دیگر از این انتشارات
میزانسن یک سکانس از فیلم سابرینا اثر بیلی وایلدر