روزنامهنگار و پژوهشگر مطالعات فرهنگی، علاقهمند به سینما، ادبیات، عکاسی، فلسفه، جامعهشناسی و کارآفرینی
میزانسن یک سکانس از فیلم اُکجَ (okja) به کارگردانی بُنگ جونهُ
میجَ (شخصیت اصلی فیلم و دوست اُکجَ، خوکی که توسط شرکت میراندا پرورش یافته)، در اتاق هتلی در آمریکاست. میجَ ناامید لباسی را که به او داده شده را در دست گرفته و به اتاق دیگری میرود. میجَ لباسی دو تکه پوشیده است؛ لباس زیری آستین بلند و زرشکی است و لباس آستین حلقهای رویی تیره رنگ است. رنگ لباس رویی میجَ در نور اتاق سورمهای دیده میشود. وقتی میجَ وارد اتاق میشود، جی را میبیند که پشت پرده پنهان شده و با دیدن میجَ از مخفیگاهش بیرون میآید. جی فعال حقوق حیوانات است و سعی دارد دوست میجَ را نجات دهد.
جی لباس پیشخدمت هتل را پوشیده که شامل پیراهن سفید آستین بلند، جلیقهای زرشکی رنگ، کلاه گرد همرنگ جلیقه با نوارهای زرد و کراوات مشکی میشود. جی که عینک مستطیلی مشکی رنگ بزرگی صورتش را پوشانده، روبهروی میجَ میایستد و ما تصویر میجَ را در آینه میبینیم. ترکیبی که در این اتاق بسیار به چشم میخورد، ستونهای عمودی و قابهایی مستطیل شکل است. آینهای که تصویر دختر را منعکس میکند، مستطیلی است و پشت سر دختر هم کمد مستطیلی شکلی را میبینیم. لباس صورتی رنگی در دست این دختر است که سرخی لپهایش را بیشتر نشان میدهد. این لباس، بهگونهای طراحی شده تا حس لباس سنتی کرهای را القا کند، هرچند که هیچکدام از اصول طراحی هَنبُک یا همان لباس سنتی کرهای در آن رعایت نشده است. دو کلید برق در مقابل و پشت سر میجَ هستند.
میان «جی» و «میجَ» پنجرههایی بلند قرار دارد که با پردههایی به رنگ زرد پوشیده شدهاند. روی پردهها طراحیهای شرقی را میبینیم. جی، کاغذهای سفیدی را از پشت سرش بیرون میآورد. روی این کاغذها، به زبان انگلیسی و کرهای جملاتی نوشته شده است. پس از اینکه «جی» تمام کاغذها را نشان «میجَ» میدهد، به سمت پنجره میچرخد و پنجرهی کشویی را به سمت بالا میکشد و پس از آن از طریق پله فرار به سمت پایین میرود. وقتی که «جی» از پنجره بیرون میرود و از دید «میجَ» خارج میشود، دوربین پنجرهی خالی را نشان میدهد و پس از آن به سمت دختر میچرخد. اینجاست که اتاق هتل واضح میشود و میتوانیم جزییات بیشتری را در آن ببینیم.
روی دیوارهای اتاق، پشت سر میجَ تابلوهایی روی دیوار آویزان شدهاند. یکی از این تصاویر، درختی تنها را نشان میدهد و دیگری، جادهای مارپیچ است که چند درخت در ابتدا و انتهای آن وجود دارند. در گردش دوربین همچنین میتوانیم تخت و میزی که روی آن تعدادی لیوان قرار دارند را نیز ببینیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
عاشقانه پدر دختری در بالیوود
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماه پشت ابر نمیماند (نگاهی به سریال جاده؛ یک تراژدی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پروانهها میسوزند اما … (نگاه کوتاهی به سریال میدانم اما…)