Dissolve، معمای حل نشده کیم کی‌دوک

سینمای کره‌جنوبی در بیست سال گذشته با آثار کیم کی‌دوک، به علاقه‌مندان فیلم معرفی شد و سپس فیلمسازان دیگر کره‌ای با فیلم‌هایی که در بیشتر مواقع معناگرا یا فلسفی بودند، در جشنواره‌های جهانی خودنمایی کردند. نکته‌ای که نباید از آن غافل شویم این است که با اینکه کیم کی‌دوک (김기덕) ساخت فیلم‌ را در ۳۵ سالگی‌اش آغاز کرده بود، فیلم‌های بسیاری ساخت و توانست نظر مخاطبان سینما را به خود جلب کند. این کارگردان کره‌ای در حالی که قصد داشت جدیدترین فیلم خود را به نام «باران، برف، ابر و مه» در لتونی بسازد، درگیر بیماری کرونا شد و در ۱۱ دسامبر ۲۰۲۰ (۲۱ آذر ۹۹) در ریگا، پایتخت لتونی از دنیا رفت. مرگ کیم کی‌دوک تنها ۹ روز پیش از تولد ۶۰ سالگی‌ او رخ داد. حل کردن (Dissolve) آخرین فیلم کیم کی‌دوک است که سال ۲۰۱۹ ساخته شده است.


درباره Dissolve

حل کردن (Dissolve) را با نام «دین» هم می‌شناسند. اسم کره‌ای این فیلم «딘» به معنای رییس است که شخصیت اصلی فیلم نیز به همین نام خوانده می‌شود. از طرفی، نام حقیقی بازیگر نقش اول زن نیز دینارا است و «دین» می‌تواند مخفف نام او باشد. فیلم «حل کردن» که در قزاقستان ساخته شده و بازیگرانش بومی هستند، جوهره‌ی فیلم‌های قبلی کیم‌ کی‌دوک را با خود به همراه دارد. کیم کی‌دوک در آخرین فیلم خود، اندیشه‌های جنوب‌شرق آسیایی خود را با اندیشه‌های اروپای شرقی کریستوف کیشلوفسکی در آمیخته است. از طرفی اگر از علاقه‌مندان سینمای آندری تارکوفسکی یا اینگمار برگمن باشید، متوجه شباهت آخرین فیلم کیم کی‌دوک با سینمای این دو فیلمساز می‌شوید. به طور کلی، «حل کردن» قصد دارد شعری ناتمام را بیان کند.

«حل کردن» توسط کیم‌ کی‌دوک نوشته و کارگردانی شده است. همچنین دینارا ژوماگالییوا (Dinara Zhumagaliyeva)، بازیگر نقش اصلی فیلم، تهیه‌کنندگی آن را برعهده داشته است. از بازیگران این فیلم می‌توان به سنجار مادی، آروژان مولداگالییوا و اینکار ابدراش اشاره کرد.


عصیان سنت‌های بی‌پایان

در فیلم «حل کردن»، ما با خانواده‌ای سنتی طرف هستیم که در خارج شهر زندگی می‌کنند. فضای زندگی روستایی این خانواده، تنها به شکل بیرونی خانه‌شان خودنمایی نمی‌کند و می‌توانیم از نوع چیدمان خانه، رفتار، نگاه‌ها و حتی رنگ وسایل خانه توجه به سنت‌ها را ببینیم. در این فیلم خانواده‌ای ۴ نفره را می‌بینیم که با هم بیگانه هستند و تفکرات متعصبانه‌شان باعث آزار یکدیگر می‌شود. خانه‌ کوچک آن‌ها فضایی متشنج است. اعضای خانواده این التهابات را نمی‌بینند و تمام دغدغه‌شان کنترل دختر جوانی است که در خانه با آن‌ها زندگی می‌کند. پدر سعی در بی‌تفاوتی دارد و سرش را با روزنامه‌ گرم می‌کند در حالی که مادر و برادر، هر گونه حق آزادی را از «دین» گرفته‌اند. آن‌ها تصور می‌کنند با تعصب می‌توانند دختر جوان و مجرد را تا زمان ازدواج امن نگه‌ دارند. دین با دوستش ملاقات می‌کند و خانواده او را از معاشرت با دوست خود منع می‌کنند، تنهایی «دین» بیشتر می‌شود و فرو خوردن عقده‌ها نیز ادامه می‌یابد.


آشوب درون به جنگ آرامش بیرون می‌رود

فیلم «حل کردن» درباره تضادهاست؛ پارادوکس زندگی درونی و بیرونی انسان‌ را در این فیلم می‌توانیم ببینیم. در این فیلم فلسفه اگزیستانسیالیسم به خوبی مشاهده می‌شود و کیم کی‌دوک در آخرین فیلم خود بار دیگر ارزش‌بخشی و معناآفرینی انسان به زندگی را به تصویر می‌کشد. دین آرام و مطیع، نقاشی‌هایی می‌کشد که به عصیان درونش معنا می‌بخشد. او که حق انتخاب در نوع لباس‌هایی که می‌پوشد، دوستانی که انتخاب می‌کند و ساعت رفت‌وآمدش را ندارد، در تصاویر نقاشی‌هایش فرد دیگری است.

دین با ترس اعضای خانواده و طوفان‌های بسیاری که در درونش رخ می‌دهد، در داخل لپ‌تاپ نقاشی می‌کشد. پس از مدتی «دین» از شیشه کافه به بیرون نگاه می‌کند و اتفاقات نو به جریان می‌افتند. این شیشه یادآور فیلم زمان از همین کارگردان هم هست، اولین تقابل زن و مرد در فیلم زمان هم پس از تماشای اتفاق به ظاهر ساده‌ای بود که در بیرون کافه افتاد. این بار شخصیت اصلی که سعی دارد از منطقه امن خود بیرون نرود، زنی را می‌بیند که نسخه متضاد خود است. زنی شبیه دین با کردار و نوع پوشش کاملا متفاوت. به نظر می‌رسد دین بدون انگیزه خاصی زن را تعقیب می‌کند، اما او به دنبال حل معمای تفاوت‌هاست. کشف خود در دیگری بالاترین انگیزه دین است.


زن بی‌پروا با اعتمادبه‌نفس به دیدار مردی رفته و پس از قبول یک گوشواره طلا به عنوان هدیه، رابطه‌ای را به خاطر پول انجام می‌دهد. دین همواره زن را تعقیب می‌کند و حتی از پشت شیشه‌ی اتاق هتل، رابطه زن و مرد را تماشا می‌کند. بیننده هوشمند حتما با خود می‌پرسد چطور دین توانسته به بالکن آن اتاق برود و از پشت پنجره به این زن و مرد خیره شود؟ ولی کارگردان قصد ندارد به این زودی افکارش را لو دهد.

زندگی دوگانه دین

در فیلم زندگی دوگانه ورونیک، اثر روان‌شناختی کریستوف کیشلوفسکی، دو زن وجود دارند که گویی در دنیاهای موازی زندگی می‌کنند. کیم‌ کی‌دوک نیز از فرمول کیشلوفسکی برای شخصیت‌پردازی دین و زن مشابه او استفاده می‌کند. در این اثر هم مانند زندگی دوگانه ورونیک، موضوع ژویی‌سانس یا لذت زنانه مطرح است. با این همه، دین و هم‌شکلش هم‌زبان هستند و در یک جامعه بزرگ شده‌اند. اینکه در کل فیلم ما این دو زن را در یک قاب واحد نمی‌بینیم کنجکاوی‌مان را بر می‌انگیزاند ولی آیا کافی است؟

دین با وجود ناآرامی‌های خانوادگی، چک شدن موبایل و مراقبت‌های بیش از اندازه برادرش سکوت می‌کند؛ اما زن دیگر تاب این ناملایمات را ندارد. زن دیگر پیشنهاد می‌کند همچون شاهزاده و گدا نقش‌هایشان را با یکدیگر عوض کنند. با تعویض لباس، زن دیگر به جای دین عصیان و آشفتگی‌اش را به رخ خانواده می‌کشد. خانواده‌ای که گرچه در تابلوی روی دیوار زیر یک چتر ایستاده‌اند، از یکدیگر فاصله دارند. آن تابلو غم‌بار با چهره ترسناک برادر و غمی که در چشم‌های دین وجود دارد، توسل به زور و همبستگی نداشتن خانواده است.


پس از آن که دختر بی‌پروا به دین کمک می‌کند، از او می‌خواهد با مردی که پیش از آن ملاقات کرده، قرار بگذارد. رابطه پیچیده‌ای که بین دین و مرد به وجود می‌آید مسیر تحول شخصیتی دین را هموار می‌کند.

دختر بی‌پروا، تنها به دنبال پول، طلا و جواهرات است، اما دین چیزهای دیگری می‌خواهد. در اولین قرار وقتی دین با مرد به خرید می‌رود، توجهش به چاقوهای مختلف جلب می‌شود و این نشان از بی‌قراری، احساس عدم امنیت و به دنبال یافتن راهی برای محافظت از خود بودن است. «دین» بارها از ترسناک بودن روابط به دختر بی‌پروا می‌گوید و تاکید بر باکرگی هم همین ترس را نشان می‌دهد.

هر بار که مرد با دین قرار می‌گذارد، داستان‌هایی برای او تعریف می‌کند. داستان‌هایی مانند ماجرای تابلوی شام آخر و در نهایت همه‌ چیز به رابطه ختم می‌شود. رابطه‌ای که دین هر بار به شکلی از آن فرار می‌کند و زن بی‌پروا جایش را می‌گیرد. در هر قرار بخشی از پازل معنابخشی به زندگی توسط دین تکمیل می‌شود.

دین با زن دیگر خانواده‌اش را تنبیه می‌کند تا با او مهربان‌تر باشند ولی باز هم از خود دیگر می‌ترسد. شکافتن پیله خجالت، شرم و مطیع بودن برای او سخت است تا زمانی که زن دیگر مجبور به سقط جنین می‌شود. سقط جنین یعنی بیرون کشیدن بخشی از خود و همدردی برای نیمه دیگر وجود.


طبیعت نجات‌دهنده است

طبیعت‌گرایی یا به عبارت بهتر ناتورالیسم از اجزای اصلی هنر و ادبیات شرقی هستند. کیم‌ کی‌دوک هم در تمام آثارش با زبان طبیعت حرف‌های مهمی زده است. در فیلم «حل کردن» هر بار که دین به طبیعت رفته به آرامش روانی رسیده و از انرژی طبیعت بهره گرفته در حالی که هر بار او را در فضای شهری یا خانه‌ پدری‌اش می‌بینیم، افسردگی به خوبی در چهره‌اش نمایان است.

وقتی تابلوی غم‌زده خانوادگی را تکه پاره می‌کند، ایده طبیعت‌گردی به ذهن خانواده می‌رسد و او چند دقیقه‌ای در کنار خانواده‌اش شادی و یک‌دلی را تجربه می‌کند.


اواخر فیلم، مرد به دیدار دین می‌رود. او از دین می‌پرسد که شبیه چه حیوانی است؟ و دین در جواب به او می‌گوید: «گرگ». پس از آنکه دین جواب مرد را داد، در لحظه‌ای که دیگر آن زن دیگر نبود و به جای او لباس نپوشیده بود که نشان می‌داد خود حقیقی‌اش را یافته، مرد مانند یک گرگ واقعی او را دنبال کرد. نویسنده در این لحظه موقتی بودن موقعیت‌های امن را اثبات می‌کند. آیا گرگ به دین که دوباره به بره‌ای مظلوم تبدیل شده حمله خواهد کرد؟ تمام ارزشی که در تمام طول فیلم توسط «دین» حفظ شده بود، باکرگی بود که با حمله گرگ زخمی از دست می‌رود. در پایان «دین» را می‌بینیم که مقابل یک کوه بلند پر از برف ایستاده است. او در طبیعت و جامعه حل شده و از جنگ با معماهای درونش بازگشته است.




پی‌نوشت: متاسفانه برای دانلود این فیلم هیچ لینکی پیدا نکردم و پس از تلاش‌های زیاد توانستم آخرین ساخته کیم کی‌دوک را آنلاین تماشا کنم. نقد خاصی هم از این فیلم، نه در سایت‌های ایرانی و نه در سایت‌های انگلیسی‌ نبود. هر چه می‌خوانید تحلیل نگارنده است و با بازنشر آن خوشحالم می‌کنید.