دردسری به اسم دموکراسی

منطقه خاورمیانه همواره به طور سنتی و طبیعی توسط حکومت های پادشاهی و سلطنتی و غیر دموکراتیک اداره شده است. زمانی که انگلیسی ها حکومت های جدیدی را در منطقه جنوب خلیج فارس شکل دادند، با نگاهی عملگرایانه و دقیق پذیرفتند که این حکومت ها باید به صورت بالا به پایین و غیر دموکراتیک باشند.

کلیه کشورهای جنوب خلیج فارس به استثنای یمن از حکومت های غیر دموکراتیک برخوردارند که مشخصه اصلی آنها ثبات سیاسی بلند مدت و توسعه هدفمند در راستای منافع ملی و همسو با تحولات جهانی است.

از سوی دیگر، برخی دولت های منطقه در طول زمان به سمت نظام حکومتی دموکراتیک حرکت کردند. دموکراتیک ترین حکومت در منطقه لبنان است. پس از لبنان عراق مقام دوم را دارد. و پس از این دو، ایران رتبه سوم و سوریه رتبه چهارم را دارند. کشور مصر در رتبه آخر است، چون به صورت یکپارچه توسط حکومتی اقتدارگرا و با حمایت ارتش اداره می شود. لیکن به دلیل پوسته جمهوریت همچنان درصد پایینی از دموکراسی در آن وجود دارد. کشور اردن هم دارای یک حکومت پادشاهی و اقتدارگراست.

طی سه دهه گذشته و پس از فروپاشی شوروی، حرکت کلی این کشورهای منطقه به سمت دموکراسی حاصل سیاست ایدئولوژیک ایالات متحده آمریکا در راستای گسترش دموکراسی در جهان بود.

اما نکته جالب اینجاست که این سیاست ایدئولوژیک در عمل موجب سردرد مهیبی برای خود آمریکاییها شده است!

کافیست نگاهی به بحران فلسطین و جنگ رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان بیاندازیم.

فلسطین اشغالی چهار همسایه دارد: مصر، اردن، سوریه، و لبنان.

به میزانی که هر کدام از این همسایگان ماهیت دموکراتیک پیدا کرده اند، به همان نسبت بحران جنگ فلسطین اشغالی به درون آنها هم سرریز شده است.

دموکراتیک ترین کشور یعنی لبنان، بیش از همه درگیر جنگ با اسرائیل شده. در حالی که نظر سنجی ها نشان می دهند اکثریت جمعیت لبنان تمایلی به ورود به جنگ با اسرائیل ندارند!

از سوی دیگر غیر دموکراتیک ترین کشور یعنی پادشاهی اردن کمتر از همه درگیر جنگ با اسرائیل شده و تقریبا به طور کلی اردن از آتش جنگ مصون باقی مانده. این در حالی است که نیمی از جمعیت اردن مهاجران فلسطینی هستند و تمایل زیادی به درگیری اردن با اسرائیل دارند.

مصر هم با وجود نفوذ زیاد اخوان المسلمین در جامعه آن تقریبا به طور کامل از آتش جنگ دور مانده. در حالی که سوریه با وجود دریافت کردن ضربات متعدد از سوی ارتش متجاوز صهیونیستی، به دلیل برخورداری از یک حکومت مرکزی اقتدارگرا همچنان خود را وارد درگیری مستقیم نکرده است.

عراق به عنوان دومین کشور دموکراتیک منطقه مستقیما درگیر جنگ با رژیم صهیونیستی بوده و وضعیتی تقریبا مشابه لبنان دارد. یعنی علیرغم عدم تمایل دولت مرکزی به درگیری مستقیم، همچنان گروه های «مردمی» عراقی در حال درگیری مستقیم با اسرائیل و آمریکا هستند.

ایران به عنوان سومین دولت دموکراتیک در منطقه موفق شده سطح درگیری را طوری مدیریت نماید که تقریبا هیچ خسارتی متوجه ایران نبوده، لیکن همچنان ضربات بسیار دردناکی از طرف ایران و به طور مستقیم به اسرائیل وارد شده است.

و نهایتا سایر «رژیم» های منطقه جنوب خلیج فارس، به استثنای یمن، در این بحران خود را از درگیری کنار کشیده و از طرفین دعوا امتیاز می گیرند!

بنابراین مشاهده می کنیم که دموکراسی در منطقه خاور میانه برای ایالات متحده چیزی جز دردسر به بار نیاورده. و علاوه بر آن، برای جمعیت های کشورهای منطقه هم هر چه میزان دموکراسی بیشتر بوده دردسر و گرفتاری ها بیشتر و هر چه سطح دموکراسی کمتر بوده مواهب و توسعه و رفاه و آسایش و پیشرفت و ثبات و امنیت بیشتری حاصل شده است.



سیاست عملگرایانه انگلیسی به صورت حمایت از «رژیم» های اقتدارگرا یک سیاست برد برد بوده که نهایتا هم به نفع انگلیس و هم شهروندان این «رژیم» ها بوده است.

لیکن سیاست ایدئولوژیک و کوتاه بینانه ایالات متحده و اصرار آن در ترویج آرمان ها و ارزش های دموکراتیک در جهان چیزی جز خسارت و دردسر برای طرفین نداشته است.

جمهوری اسلامی ایران با دست گذاشتن روی همین تناقض بزرگ در رفتار و سیاست ایالات متحده موفق شده است تا امروز مانع از تحقق رویای قرن آمریکایی شود. رویایی که یکی از پیش نیازهای تحقق آن تجزیه ایران بود.

لیکن این سیاست اصولی جمهوری اسلامی یک هزینه بسیار هنگفت هم داشته. به اینصورت که خود نظام جمهوری اسلامی هم به تدریج از اقتدارگرایی فاصله گرفته به سمت دموکراسی حرکت نموده است. و این حرکت به سمت دموکراسی منشاء همان گرفتاری هایی شده که تمام جوامع دموکراتیک واگرا، منجمله خود ایالات متحده آمریکای امروز مبتلا به آن هستند.

از صدای تو دماغی خانم کاملا حریص که یادآور لحن خاص دختر آقای دکتر قالیباف است، تا ادعای دونالد ترامپ در خصوص اینکه مهاجران در آمریکا مشغول خوردن سگ و گربه های آمریکاییها هستند و رئیس جمهوری آلزایمری و کشیده شده دعواهای سیاسی به کف خیابان و فضای امنیتی و آمار افزایشی جرم و جنایت و اختلاس و دزدی و فساد ساختاری و بسیاری شباهت های دیگر.

ریشه تمام گرفتاری های ایران و غرب در همین نگاه ایدئولوژیک و ارزشی به دموکراسی است. نگاهی به وضعیت کشورهای غیر دموکراتیک منطقه این واقعیت را به وضوح نشان می دهد.