منحنیا، همون خط راستن، فقط هزار بار، شایدم بیشتر، شکستن!

خط راست: بابام گفته باید برای آینده‌ات تصمیم بگیری.

منحنی: درباره‌ی چی آینده‌ات؟

خط راست: درباره‌ی این‌که وقتی بزرگ شدم می‌خوام چه شکلی بشم؟

منحنی: از من می‌شنوی همون خط راست بمون!

خط راست: بابام می‌گه قدیما ما رو دوست داشتند ولی الان دیگه روزگار عوض شده و کمتر برای خط راست تره خُرد می‌کنند.

منحنی: بابات راست می‌گه. حالا می‌خوای چه شکلی بشی؟

خط راست: بابام می‌گه این روزها همه دنبال منحنی هستند!

منحنی: بابات هم درست گفته، هم غلط!

خط راست: چرا! چه جوری؟

منحنی: ما منحنی‌‌ها همیشه محبوب نیستیم. بستگی داره که کجا باشیم. بعضی‌ جاها محبوبیم، بعضی جاهام منفور!

خط راست: کجاها محبوب هستید؟

منحنی: جاهایی مثل کمان، مثل بدنه‌ی یک هواپیما و خودروی لوکس، مثل بدن یک دختر جوون و تموم جاهایی که آدما دوست دارند انحنا داشته باشه!

خط راست: کجاها منفور هستید؟

منحنی: مثل قوز کمر یک پیر زن، مثل یک خودروی تصادفی، مثل هر جایی که آدما دوست دارن راست باشه، ولی بر اثر یک اتفاق و به مرور زمان منحنی شده باشه!

خط راست: خیلی عجیبه!

منحنی: چی عجیبه؟

خط راست: یعنی شما اگر منحنی پستان، کمر و باسن یه زن جوون باشید، محبوب می‌شید، ولی اگر روی قوز کمر یه پیر زن، منفور؟

منحنی: عجیب‌تر این‌که، همون زن جوون اگر یه روزی پیر بشه و قوزی در بیاره که انحناش از انحنای پستون و باسنش بزرگتر بشه، منفور می‌شه!

خط راست: ای وای! برای همه؟

منحنی: به چشم بیشتریا آره ولی یه سریا هم هستند که برای منحنی قوز کمر پیر زن، احترام بیشتری قایل هستند تا انحناهای بدن یک دختر جوان! یادت باشه همیشه و همه جا استثناء وجود داره!

خط راست: یک خط راست چه جوری می‌تونه به زیباترین‌ منحنی جهان تبدیل بشه؟

منحنی: با شکستن!

خط راست: پس چرا بابام همش بهم می‌گه مواظب باش نشکنی، اگر بشکنی، زشت می‌شی!

منحنی: بابات راست می‌گه. تو اگر یک بار، دو بار، سه بار بشکنی، زشت می‌شی ولی اگر هزار بار بشکنی، می‌شی یه منحنی زیبا!

خط راست: یعنی منحنی‌ها همشون اولش یه خط راست بودند؟

منحنی: منحنیا، همون خط راستن، فقط هزار بار، شایدم بیشتر، شکستن!

خط راست: پس منحنی شدن خیلی سخته؟

منحنی: برای خط‌های راست، آره. خیلی سخته!