پارادوکسی به نام بازی آموزشی

عکس برگرفته از هوش مصنوعی
عکس برگرفته از هوش مصنوعی

موافقید اندکی فلسفیدن را با مطالعات بازی و دنیای آموزش با هم قاطی کنیم؟!

بازی ها اساساً فعالیت های اختیاری هستند. هیچ بازی ای اجباری نیست و اساساً بازی هایی که بازیکن در آن به اجبار وارد شود دیگر بازی نام نمی گیرند. در این نوشته اشاره ای به تعریف برنارد سوتس از بازی داشتیم:

بازی تلاشی داوطلبانه برای غلبه بر چالش های غیر ضروری است.

معمولاً وقتی از معلمین در کارگاه ها می پرسم که یک بازی اجباری را نام ببرند؟ می گویند «زندگی» (البته زندگی جنبه های بازیگونه ی بسیار دارد ولی در اینکه زندگی اساساً بازی باشد می توان مناقشه کرد). البته درد آور است که زندگی برای بسیاری از معلمین که قرار است نماد و سمبل عاملیت برای دانش آموزان باشند، جلوه ای اجبارگونه دارد ولی فعلاً از ما بپذیرید که هیچ اجباری در کار نیست و بازی ها خالی از هرگونه اجباری هستند.

بازی های آموزشی هم بازی هستند و طبعاً غیر اجباری. اما اتفاقی که معمولاً در کلاس درس شاهد آن هستیم این است که ما معلم ها به جای حرف های دیگر بازی سر کلاس می بریم و می گوییم خب بیایید بازی کنیم. پُر بیراه نیست که صرف گفتن کلمه ی بازی، دانش آموزان را به وجد می آورد و آنها واقعاً مشتاقانه از بازی استقبال می کنند. اما آیا واقعاً بازی های آموزشی اختیاری هستند؟

آیا بچه ها می توانند بازی نکنند؟ اگر یک نفر بخواهد به جای این بازی، بازی دیگری انجام دهد، به او اجازه می دهیم؟ آیا از اساس بچه ها آزادانه و بدون اجبار وارد کلاس شدند؟

بنظر میرسد اجبار چنان با مدرسه و درس آمیخته شده است که ورود بازی به آن هم طعم اجبار می گیرد. بچه ها در واقع این بازی را انتخاب نکردند. این بازی توسط معلم انتخاب شده است و به کلاس آورده شده. بچه ها به هر حال مجبورند این بازی را انجام دهند.

اینجا یک پارادوکس شکل می گیرد. صورت بندی متناقض نما اینگونه است:

  1. دانش آموزان به اجبار به مدرسه می آیند.
  2. دانش آموزان نمی توانند برنامه درسی را تعیین کنند یا تغییر بدهند.

نتیجه یک: معلم هر کاری در کلاس انجام دهد از زاویه ی دید بچه ها اجباری و غیر داوطلبانه است.

و از سوی دیگر:

  1. بازی ها اساساً تلاشی داوطلبانه هستند.
  2. بازی های آموزشی هم بازی هستند.

نتیجه دو: بازی های آموزشی اساساً داوطلبانه هستند.

جمع بین نتیجه یک و دو می شود: "معلم با بردن بازی آموزشی در کلاس درس بچه ها را مجبور می کند که داوطلبانه بازی کنند". و این یک متناقض نماست.

همان طور که از برگردان پارادوکس در فارسی مشخص است ما در عالم پارادوکس نداریم. پس یکی از مقدّمات ما دچار اشکال است. عدّه ای تلاش کردند که گزاره ی 2 از صورت بندی دوم را مورد حمله قرار دهند و ادّعا کنند که بازی های آموزشی (یا کلاً بازی های جدّی) بازی نیستند و دقیقاً همین پارادوکس را معیار نا درستی این دست بازی ها اعلام می کنند. اما من باور دارم که این تلقّی از بازی آموزشی نادرست است و نشئت گرفته از ممزوج شدن آموزش و اجبار. چون ما نمی توانیم آموزش داوطلبانه را تصور کنیم پس مدعی می شویم که بازی آموزشی نمی تواند داوطلبانه باشد. نمی خواهم خیلی فلسفی حرف بزنم ولی این نکته را در نظر بگیرید بازی های آموزشی مانند هر بازی دیگری از جنس تلاشی داوطلبانه است که برای غلبه بر چالش هایی غیر ضروری انجام می شود و ویژگی های دهگانه ی بازی مانند چالش برانگیز بودن، زمان دار بودن و ... را داراست. پیشنهاد من این است که به جای نفی عجولانه ی گزاره ی 2 بگذارید اندکی صورت بندی اول را بررسی کنیم و اگر نتوانستیم متناقض نمای خود را حل کنیم آنگاه از اساس بازی بودن بازی های آموزشی را انکار خواهیم کرد.

متاسفانه در صورت بندی اول گزاره ی 1 صحیح بنظر میرسد. ما امروزه در ایران، با اجباری بودن محیط آموزشی دست و پنجه نرم می کنیم. هر چند رو به رشد و بهبودی است ولی فعلاً سمّ مهلک اجبار از محیط آموزشی ما خارج نشده است. اما اگر بچه ها به اجبار به مدرسه می آیند دلیل نمی شود هر کاری که در مدرسه انجام می دهند هم اجباری باشد. در میان دوگانه ی آزادی مثبت و منفی، دانش آموزان آزادی منفی ندارند ولی آزادی مثبت دارند.(این دوگانه را بعداً بیشتر توضیح خواهم داد) درست است که ورود بچه ها کاملاً مصداق اجبار است ولی می توان فعالیت هایی از دانش آموزان را اشاره کرد که بدون اجبار در مدرسه انجام می شود. این نتیجه را در نظر بگیرید که به واسطه ی اجباری بودن ورود بچه ها به مدرسه تمام برنامه های مدرسه اجباری نخواهند بود. اما گزاره ی کاذب در صورت بندی اول گزاره ی 2 است. درست است که متاسفانه بسیاری از برنامه های مدرسه برای دانش آموزان غیر قابل تعیین و غیر قابل تغییر است اما این سلسله ی نامبارک باید شکسته شود. بچه ها باید بتوانند در خصوص برنامه درسی معلم نظر بدهند و آن را تغییر بدهند. تعیین کردن برنامه درسی توسط بچه ها شاید دورتر از این باشد ولی اکنون می توان گفت که تغییر دادن در بسیاری از نقاط برنامه درسی اتفاق می افتد. پس صورت بندی جدید اینگونه می شود:

هرچند ورود بچه ها به مدرسه اجباری است؛ اما چون دانش آموزان می توانند برنامه درسی معلم را تغییر دهند؛ بخشی از فعالیت هایشان در مدرسه را بصورت داوطلبانه انجام می دهند.

به عنوان نتیجه گیری می توان گفت که معلم خلاق و خوش ذوقی که می خواهد از بازی در کلاس استفاده کند اگر می خواهد از چنگ پارادوکس بازی آموزشی فرار کند باید امکان تغییر در برنامه درسی را برای دانش آموزانش فراهم کرده باشد.

اما چند توصیه به معلمین که می خواهند استفاده آنها از بازی آموزشی به یک کاریکتاتور ناموزون تبدیل نشود و از متناقض نمای آن خارج شوند:

  1. با بچه ها در خصوص بازی آموزشی گفت و گو کنید. انتظارات خود را قبل از اجرای بازی بیان کنید. اهداف بازی را مشخص کنید و بچه ها را متقاعد کنید که استفاده از بازی آموزشی برای آنها یادگیری و نشاط بیشتری به همراه خواهد داشت.
  2. اگر کسی نخواست بازی کند راه جایگزین برای او تعیین کنید. شما لازم نیست از همان ابتدا اعلام کنید که برای بازی جایگزینی در نظر دارید ولی این مسیر گفت و گوی امن را ایجاد کنید که اگر کسی به هر دلیلی نمی خواست در بازی شرکت کند می تواند به جای آن مسائل کتاب درسی را حل کند یا متنی را بخواند. اگر تعداد کسانی که می خواهند به جای بازی کار دیگری بکنند زیاد است آن بازی که انتخاب کردید ایراد دارد و مناسب بچه های شما نیست.
  3. اگر کسی حوصله ندارد از او برای اداره ی بازی استفاده کنید. اگر یک یا دو نفر از بچه ها در جمع بچه های دیگر قرار نمی گیرند یا ترجیح می دهند که بازی نکنند می توانید از آنها بخواهید در اداره و اجرای بازی به شما کمک کنند. اینگونه هم حس شایستگی آنها تقویت می شود و هم در جریان بازی قرار می گیرند و خود به خود یاد می گیرند.
  4. بازی های متنوعی را در کلاس اجرا کنید. تنوّع در ژانر بازی های آموزشی به شما کمک می کند که سلیقه های مختلف بچه ها را جلب و جذب کنید. به هر حال قلاب آنها به یکی از بازی های شما گیر می کند. وقتی تنوّعی از بازی را در اختیار داشته باشید حتی می توانید انتخاب بین ژانرهای مختلف بازی را به عهده ی بچه ها بگذارید.
  5. اجازه بدهید بچه ها بازی طراحی کنند. بالاترین سطح یادگیری خلق است. به بچه ها اجازه بدهید بازی بسازند و بازی های خود را به کلاس بیاورند و اجرا کنند. مطالب جلوتر را با بچه های مشتاق در میان بگذارید و از آنها بخواهید برای آن یک بازی آموزشی طراحی کنند. هرچند بازی های آنها ساده و سطحی خواهد بود اما هر چند جلسه یکبار می توان از این نوع از بازی ها هم استفاده کرد.

شما هم راهکاری برای برون رفت از پارادوکس بازی آموزشی پیشنهاد دهید.