قتل غیرقابل توصیف مردی ژاپنی در متل عشق

خیلی از متل‌های عاشقانه تم خاصی دارند - و دقیقاً همان چیزی هستند که تصور می‌کنید برای آن استفاده می‌شوند. زوج‌هایی که می‌آیند و چند ساعتی می‌مانند تا تنها باشند.

رونا، زن ۲۹ ساله‌ای که در ژاپن زندگی می‌کند، در حمام یک اتاق تماماً صورتی منتظر معشوقه‌اش است، اما رونا چند چیز داشت که باید اول آماده می‌کرد. دستش را در چمدانش برد و بارانی‌اش را بیرون آورد. می‌توانست بوی پلاستیک تازه را حس کند.

سپس دستکشش را برداشت. حالا، آماده بود.

۳ ساعت بعد، او را دیدند که با عجله از متل بیرون می‌آید. پدرش او را سوار کرد تا دیر نکند. او با لباس‌های تمیز و کلاه گیس بلوند سوار ماشینش شد و چمدانش را در صندوق عقب او انداخت. چمدانی که سر بریده مرد در آن بود.


رونا، رفتارهای عجیبی از خودش در مدرسه نشان می‌داد، روزی پسری به سمت او آمد و از لباسش تعریف کرد که با چاقوی تیز رونا مواجه شد؛ او در انشائش درباره‌ی اردوی مدرسه نوشته بود: «اردوی خوبی بود ولی نمی‌دانستم چرا بقیه مثل من شمشیر چوبی نیاورده بودند.» پدر رونا در جواب مدیر مدرسه گفت: «من خودم روانپزشک هستم، از رفتارهای رونا خبر دارم.»

سال ها بعد پدر روانپزشک رونا را در یک مجلس رقص دیدند. او به رونا و دوست پسرش که در حال رقص تحریک آمیز بودند بدون هیچ حرکتی نگاه می‌کرد. بعد از مراسم رونا و دوستش را ترک کرد و آنها به متل عشق رسیدند. متل برای سه ساعت رزرو شده بود؛ خدمتکاران رونا را درحال ترک متل بعد از سومین ساعت دیدند اما همراهش هنوز در اتاق بود. برای همین یکی از خدمتکاران در زد تا وارد اتاق شود. شاید همراه او خوابیده بود اما کسی در اتاق نبود، همه چیز مرتب بود. خدمتکار به سمت دستشویی و حمام متل رفت که در سکوت به سمت عقب قدم برداشت، صحنه‌ای که دید چنان وحشتناک بود که نمی‌توانست داد بزند.

دوست رونا در حمام بود، دستانش از پشت بسته شده بودند و او سر نداشت. هِتوشی مورن بیشتر اوقات در محافل و مجالس مهم به جای لباس مردانه، چهره‌ای زنانه به خود می‌گرفت. همسر او از او به عنوان مردی مهربان یاد می‌کرد. او عادت داشت زنان زیبا را در مجالس رقص ببیند و آنها را به متل های عاشقانه دعوت کند.

بعد از آن روز، پدر رونا هر روز با ظرفی نودل در بالکن طبقه‌ی سوم یا در ماشینی که رو به روی حیابان پارک شده می‌نشیند و به خیابان رو به رو خیره می‌شود.

از آنجاییکه دادگاهی برای این اتفاقات هنوز تشکیل نشده، تئوری های مختلفی درباره‌ی این اتفاق وجود دارد:

  • هتوشی قصد تجاوز به رونا را داشته است.

  • رونا به بهانه‌ی سوپرایز برای هتوشی از او خواست تا در حمام منتظرش باشد.

  • شاید رونا چشمان و دستان هتوشی را برای فانتزی جنسی‌ای که داشته است، بست، به اتاق صورتی برگشت، بارانی و دستکش لاستیکی پوشید و با چاقو به گردنش ضربه زد تا بمیرد و بعد از آن سرش را می‌برد و خون را می‌شوید تا ردی از خون روی بارانی‌اش نمانده باشد؛ بعد موبایل، کارت شناسایی، پولش و سرش را در چمدان می‌گذارد؛ پدرش دنبال او می‌آید (در ویدئوهای ضبط شده توسط دوربین مخفی یک ماشین جلوی متل دیده می‌شود).

  • بعد از دیدن کلیپی که در آن بازی با سری بریده شده و انگشت در چشم آن فرو می‌کنند، بعضی ها به رونا اتهام می‌زنند که او درحال انگولک کردن سر است.

  • پدر رونا بعد از قتل، تعداد خیلی زیادی یخ خرید، اما چرا؟ برای اینکه سر بریده شده را روی آن بگذارد.

  • آیا پدر رونا او را مجبور به این کار کرد؟

    اما چرا لونا بارانی‌اش را شست وقتی می‌دانست قرار است بدن قربانی را به عنوان مدرک جا بگذارد؟ رابطه ی لونا و پدرش چه طور رابطه ای است؟ نظر شما چیست؟

    بعد از سه هفته پدر، دختر و مادر دستگیر شدند و هنوز درحال بررسی است.