من حدیثه سادات حسینی هستم، عاشق قهوه و بهترین دوستم کتاب! به زبان فارسی و انگلیسی مینویسم. کانال تلگرامم: https://t.me/HadisehWrites
مانکن آمریکایی: من از آینده آمدهام
"من به تنهایی در یک بیمارستان از خواب بیدار شدم. هیچ کس اینجا نیست. من نمی توانم یک نفر را پیدا کنم. بشریت منقرض شده است. تاریخ فوریه 2027 است."
"بیگانه ها می آیند. آنها می آیند. آنها می آیند. آنها می آیند. آنها می آیند." مسئولان گیج شده اند. او به آنها می گوید: "من از آینده هستم. من یک توپ بلورین هستم. شما می توانید از من زندگی کنید."
پلیس از او می پرسد که آیا اتفاقی که افتاده را به خاطر می آورد؟
"بله، یادم می آید. من مردم."
اما او نمرده است، اما فقط یک بلوک پایین تر، دو نفر مرده اند و دیگر برنمی گردند.
مِیسی بعد از دویدن به سمت شمال، ناگهان به سمت مخالف تغییر جهت میدهد به سمت صحنهی حادثهی دلخراش تصادف سه ماشین در شهر میامی حرکت میکند.


پلیسها دنبال رانندهی یکی از ماشینها هستند که مِیسی را بدون لباس با شلواری خیس نزدیک صحنهی حادثه میبینند. مِیسی فریاد میکشد:" اَاَاَاَاَاَاَاَ..."
پلیس به او نزدیک میشود: "خانم، چه ماشینی را میراندید؟"
"اسم من مرسدس است. اسم من مرسدس است."
"آرامشتان را حفظ کنید."
"من از آیندهام!"
"عالی. خیلی خوب است. چه موادی زدهاید؟"
"تووسی. صورتی صورتی صورتی صورتی."
"خانم چه ماشینی برای شماست؟"
"ماشین سفید. ماشین سفید. ماشین سفید. مرسدس. اسم من مرسدس است. اسم من مرسدس است. آآآآآآآآآآآآآآآ..."
"باشه مِیسی، به نظرت کجا هستی؟"
"من... روی... زمینم..."
"بله ما همه روی زمین هستیم. یادت هست در چه شهری هستی؟"
"میامی. به خورشید نگاه کن. خورشید. خورشید. جواب در خورشید است."
پلیسها به سمت ماشین آمبولانس هدایتش میکنند. مِیسی قاتل دو نفر است.

میسی در روز حادثه گواهی رانندگی نداشته بود. در روز حادثه درحال فرار بود که برای جلب توجه نکردن، به سمت جمعیت دوید. درنتیجه، به اندازهی کافی از اعمالش آگاه بود.
به زودی دادگاه برایش حکم صادر میکند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قاتل، پس از زنده پیدا شدن قربانی ۸ ساله، زجه میزند
مطلبی دیگر از این انتشارات
برادر سرآشپز بخاطر DNA خواهرش در پلوپزش دستگیر شد
مطلبی دیگر از این انتشارات
او از طریق فیسبوک قاتل برادرش را پیدا کرد