پرونده اتوی موی چئونگجو ۲۰۰۶ - داستان واقعی پشت سریال «افتخار»

تنها اشتباه دانش آموز اول برداشتن گوشی بود. همین. او نمی‌دانست که دوست پسر کسی که عذابش می‌داد با او تماس گرفته است. این «اشتباه» تقریباً به قیمت جانش تمام شد.

تا سرحد مرگ کتکش زدند. سپس بعداً، او را به کوچه‌ای نزدیک یک کارخانه متروکه کشاندند و در آنجا توسط 5 قلدر مورد ضرب و شتم قرار دادند. آنها ساعت‌ها به دانش آموز اول حمله کردند تا اینکه غرق در خون شد و همه چیز توسط دوربین مداربسته ضبط شد.

دانش آموز اول به سختی زنده ماند، اما کابوس او تازه شروع شده بود. این عکس‌ها در دبیرستان او شروع به پخش شدن کردند و قربانی به خاطر شکنجه شدنش مورد تمسخر قرار گرفت.

این فقط داستان یک قربانی است. قربانی دیگری تمام بدنش با اتوی مو سوزانده شد. قربانی دیگری برای تولدش به عنوان «شمع جشن» آتش زده شد.

اینها داستان‌های خشونت واقعی در مدرسه هستند که الهام‌بخش سریال کره‌ای «افتخار» شدند.


سریال «افتخار» درباره ی داستان زنی به نام مون دون اونگ هست که هدفش انتقام گیری از تمام کسانی است که در دبیرستان عذابش دادند، برای زمانی که دست و پایش را بستند تا با اتوی مو دستش را داغ کنند، به او تجاوز کنند و در آخر هیچ حوابی به کسی پس ندهند. مون دون به پلیس و مدیر مدرسه همه چیز را گفت اما آنها بخاطر پولدار بودن دانش آموزان مدرسه کاری نکردند. او به فکر گزفتن جان خود بود که به فکر انتقام خود افتاد و درطول بیست و هشت سال تنها هدف و تمرکزش انتقام شد.

دانش آموز دوم، برای دو ماه در بیمارستان بستری شده بود. پلیس و دکتر به او سر زدند چون برای آنها جراحات او عجیب بود. دانش آموز دوم در طول سال تحصیلی بارها و بارها به والدینش التماس می‌کرد تا مدرسه‌اش را عوض کنند، اما وقتی والدین از او دلیل می‌خواستند، سکوت می‌کرد. دانش آموز دوم کاری به کار بچه های قلدر مدرسه نداشت و حتی چشم در چشم آنها نمی‌شد تا اینکه یچه‌های قلدر از او سوالی پرسیدند و دانش آموز دوم با سری پایین جوابی نداد، شاید در فکر بود یا شاید می‌ترسید که چک محکم یکی از آنها مقدمه‌ی عذاب او شد. او را مجبور کردند تا تمام پول توجیبی‌اش را به آنها بدهد و از پدر و مادرش پول بیشتری بخواهد. دانش آموز دوم روی زانوانش افتاد: «التماستان می‌کنم، خانواده‌ی من فقیرند و نمی‌توانم بیشتر از این چیزی به شما بدهم.» یکی از دانش آموزان او را محکم با مشت زد و دیگری با چک به جانش افتاد. اتوی مو را داغ کردند و ساق دستش را لای آن گذاشتند تا پوستش سرخ شد و صدای جلز ولز داد. بعد از مدتی که جای زخم‌ها دلمه می‌بست، قلدرها زخم دلمه شده را از پوستش می‌کندند که دردی شدید داشت و بعضی اوقات خودش باید این کار را می‌کرد. او را با چوب بیسبال می‌زدند.

دانش آموز سوم، پارک سانگ مین، الان 31 ساله است و در دوران دبیرستان ساق دستانش را لای اتوی مو گذاشتند تا بسوزد و حالا یک پرستار است. او را هیچوقت با لباس آستین کوتاه ندیده‌اند و هروقت لباس آستین کوتاه می‌پوشید و چشمش به دستانش می‌افتاد، بغضش می‌ترکید. سال دوم راهنمایی، چند قلدر از او یک دلار خواستند، پارک سانگ به آنها یک دلار داد. روز بعد، دو دلار خواستند و همینطور به صدها دلار رسید. پارک سانگ از انها پرسید: «شما چرا انقدر از من پول می‌خواهید؟» و آنها در جواب گفتند: «چون وجود تو ما را نارحت می‌کند، پس باید به ما پول بدهی.» تا اینکه از او صدها دلار خواستند و وقتی پارک سانگ پول به آنها نداد، او را به خانه‌ای کشاندند و هروقت دلشان می‌خواست به هر دلیلی به جانش می‌افتادند. او را تهدید کردند که اگر چیزی به کسی بگویند، به جان برادرش بیوفتند. بعد از مدتی چنگال در بدن او فرو می‌کردند و هرچیزی دم دستشان بود را به سمت صورتش پرتاب می‌کردند تا چشمش آسیب دید و از آن روز تار می‌دید.

دانش آموز چهارم، یک مرد جوان بیست و دو ساله را در روز تولدش، به سمت پارکینگی بردند، به صندلی بستند و چشمانش را با کلاهی پوشاندند تا سوپرایز تولدشان را به او بدهند: «خب، بیا جشن تولدت را شروع کنیم!» قلدرها روی دانش آموز نفت ریختند و با کبریت آتش زدند. او سعی کرد صندلی را روی زمین بیاندازد تا بچرحد و آتش خاموش شود. یکی از قلدرها گفت: «همینطور غلت بزن!»

«خواهش می‌کنم به اورژانس زنگ بزن، دارم می‌سوزم.»

«این پارکینگ خیلی دور افتاده است، اگر هم زنگ بزنم به موقع نخواهند رسید.»

40 درصد بدن دانش آموز چهارم به سوختگی درجه سه مبتلا شد. خرج عمل پوستش، 80 هزار دلار شد که والدین قلدرها فقط 40 هزار دلار به او دادند.

در سال 2021، دانش آموز پنجم، اهل مغولستان که در کره شمالی زندگی می‌کند، توسط قلدرهای مدرسه‌اش برای 6 ساعت عذاب می‌کشد. قلدرها از شکنجه‌ی او فیلم می‌گیرند و به دانش آموزان دیگر با قیمت 5 دلار می‌فروشند. آنها لباس زیر او را روی سرش می‌کشند، توهین‌های نژادپرستی روی پیشانی‌اش می‌نویسند، با مشت به صورتش می‌کوبند.

دانش آموز ششم، 9 ساله به زور پسری 12 ساله به پشت بام خانه رفتند. پسر گفت دوست دارد با دختر بازی کند. پس برف های زمین را مانند تخت مرتب کرد و دختر روی آن خوابید، پسر 12 ساله به او تجاوز کرد.

هیچکدام از این دانش آموزان تحت بازداشت یا تنبیه قانونی قرار نگرفتند چون دولت کره شمالی به افراد زیر 14 ساله کاری ندارد؛ پس جای تعجب ندارد که در 10 سال گذشته، آمار خودکشی جوانان در کره شمالی، 50 درصد افزایش داشته است.

برای همین سریال «افتخار» مورد توجه بسیاری قرار گرفته است و گذشته‌ی بسیاری از جوانان را نشان می‌دهد.