من حدیثه سادات حسینی هستم، عاشق قهوه و بهترین دوستم کتاب! به زبان فارسی و انگلیسی مینویسم. اینجا میتونید نوشته های من درباره ی موضوعات مختلف رو بخونید! HadisehWrites.ir
یک ولاگر چینی هنگام پخش زنده به آتش کشیده شد
لامو طبق معمول در فضای اجتماعی، پخش زندهاش را با رقص، لبخند و گفتوگو با بینندگانش شروع کرد. او در اینترنت احساس امنیت میکرد.
اما یک شب، چهرهی خندان او به چهرهای ترسیده تبدیل شد. با عجله به سمت در رفت، تلفنهمراهش به زمین افتاد ولی پخش زنده قطع نشد.
بینندگان، صدای فریادهای لامو را شنیدند: «قتل؛ پدر، برادر، فرار کنید، او مرا با بنزین آغشته کردهاست و نزدیک است آتشم بزند.»
آیا لامو تظاهر میکرد؟ چه کسی او را وسط پخش زنده، به آتش میکشید؟

لامو در حومهی شهر چین با پدر سالخوردهاش زندگی میکند. او با کولهپشتی پر از تخممرغ آبپز، نودل و کاهو به سمت کوه میرفت تا گیاهان دارویی جمع کند. او در پخش زنده از تخممرغ آبپز لهشدهاش بهخاطر وزن کولهپشتی تعریف میکرد و به شکل تخممرغ میخندید. در یکی از ویدئوها او خودش را معرفی کرد: «اسم من لامو است، از خانوادهای فقیر هستم، با چهرهای زشت، صدوشصتوپنج سانتیمتر قد دارم، با مدرک دیپلم.»

و حالا، پدر و برادرش درحال خروج از ساختمان، لامو را آغشته به نفت میبینند که مردی به سمت گردن او چاقو گرفتهاست. پدر او سعی میکند در ورودی اصلی را باز کند و حواس مرد را پرت تا همه بتوانند فرار کنند، اما در قفل شدهاست؛ پس او و پسرش از در پشتی فرار میکنند تا به پلیس زنگ بزنند اما بهخاطر دور بودن محل اقامتشان، پلیس دیر میرسد.
بعد از چند دقیقه، خانهی آنها تبدیل به دیواری از آتش شدهاست و لامو به طرزی وحشتناک فریاد میکشد، پدر به سمت خانه میدود، همسایهها جلوی او را میگیرند چون خانه در حال منفجر شدن است. صدای جیغوداد لامو قطع میشود.
بعد از سه ساعت در آتش سوختن، آتشنشانها به خانه و لاموی سوخته رسیدند اما قاتل، همسر قبلی لامو هنوز آزاد بود.
لامو روی تخت بیمارستان در کما با ۹۰ درصد سوختگی خوابیدهاست، موهای بلندش از بین رفتهاند، بعضی از گوشت بدنش، پخته شده بودند، پزشکان برای عملیات نجاتبخش مجبور شدند بخشی از گوشت و پوستش را از او جدا کنند، او بیش از ۲۰ درصد خونش را از دست دادهبود، کلیه و کبد او از کار افتادهبود.

پول بیمارستان بالغ بر ۱۴۰ هزار دلار برای آنها شد. پدر لامو از سر ناچاری از دنبالکنندگان لامو درخواست کمک کرد:
«در عصر روز ۱۴ سپتامبر، دخترم توسط شوهر سابقش سوزانده و تهدید شد. او اکنون در بیمارستان درحال مرگ است. من دیگر امیدی به زنده ماندنش ندارم چون هزینهی بیمارستان زیاد است. باید هرکاری برای نجات جانش انجام بدهم، زندگی شکننده است اما قلب شما قوی. این نامهی التماس را مینویسم و از شما میخواهم کمک کنید.»
و در عرض هشت ساعت، توانستند مبلغ را به بیمارستان پرداخت کنند.
لامو و همسر سابقش مدام درحال دعوا زندگی میکردند طوریکه سروصدای آنها مانند صدای پسزمینه شدهبود. تا روزی که در یکی از این دعواها، همسر لامو، او را کتک میزند. لامو وسایلش را جمع و از خانه میرود تا دوباره با التماسهای همسرش برمیگردد.
مادرشوهر لامو یک سیلی به پسرش میزند و به سمت لامو برمیگردد: «لامو، من و همسرم هم وقتی جوان بودیم خیلی دعوا میکردیم اما هرچه سنمان بیشتر شد، اوضاع هم بهتر شد.»
اما وضعیت بد و بدتر شد تا زمانیکه لامو تصمیم به جدایی گرفت و همسرش پاسخ داد: «اگر جدا شوی، بلایی سر خانوادهات خواهم آورد که فکرش را هم نمیکنی.» لامو مجبور به صبر شد.
کمی بعد، مادرش از دنیا رفت. حالا مسئولیت حفاظت از خانه و خانواده به دوش او افتادهبود. لامو به فکر فروش داروهای گیاهی به بقیه کرد تا خرج خانوادهاش را بدهد درحالیکه شوهرش معتاد شدهبود.
هرچقدر لامو برای خانوادهاش تلاش میکرد، شوهرش حسودتر میشد و شدت ضربههایش بیشتر.
بعد از فوت لامو، پدرش با چشمانی گریان با دوربین صحبت کرد: «من باری بر دوش لامو بودم و نمیتوانستم کمکش کنم. حالا که او مُردهاست، باری بر دوش دختر دومم میشوم. با بدن ضعیف و سواد پایینم، چیزی جز مسئولیت برای دیگران نیستم.»
اکتبر ۲۰۲۱، تام (همسر سابق لامو) به جرم قتل عمدی، اعدام شد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پلیس دنبال مردیست که فقط گوشت خام میخورد
مطلبی دیگر از این انتشارات
دختری 7 ساله با دهانی پر از سیمان به قتل رسید
مطلبی دیگر از این انتشارات
پسر عصبانی کرهای پس از درگیری با مادرش، 6 نفر را به طرز عجیبی کشت