هم‌«آن»، درباره لحظه‌های مهم زندگی

اگر تو هم معتقدی که هر چیزی به وقتش اتفاق میوفته و یک «آنِ» تاثیرگذار رو در زندگیت تجربه کردی یا الان در دوره‌ کلافگی زندگیت هستی و تصمیم‌گیری برات سخت شده، احتمالا با من و ما هم«آنی» و امیدوارم از خواندش لذت ببری و خوشحال‌تر میشم که این نوشته‌ها بتونه بهت کمک کنه و تاثیر خوبی در زندگیت داشته باشه.

هم آن، هم لحظه و همراه
هم آن، هم لحظه و همراه



اول خیلی کوتاه و مختصر خودم رو بهت معرفی کنم؛

من گلنساء هستم و در حال عبور از دهه سی زندگی.

روزنامه‌نگار بودم و الان هم کپی‌رایتر و ایده پردازم؛ تا اینجا تجربه زیسته نسبتا عریض و پرماجرایی دارم و در تلاش برای ساختن تجربه‌های جالب‌تر و به دردبخورتر هستم.

روزهای زیادی شب و روز و توی خواب و بیداری به این فکر کردم که با تمام علاقه‌ای که به نوشتن و صحبت با آدم‌ها و شناختنشون دارم چی بنویسم که با گلنساء جور در بیاد، به دلم بچسبه و خوندنش به کار بیاد و یک روز صبح در حالیکه داشتم با حرص از قطعی اینترنت و No service بودن طولانی قهوه‌م رو نوش جااان می‌کردم و کتاب عزیزم «رها و ناهوشیار می‌نویسم- نشر اطراف» رو می‌خوندم، «آنِ» پیدا کردنِ چه بنویسم و از چه بگویم فرا رسید و تصمیم گرفتم درباره نقاط عطفِ زندگی خودم و دیگران بنویسم.

خلاصه که قراره که از «آنِ» خوشایند، حتی ناخوشایند و نقطه عطف‌های زندگی همدیگه بدونیم بلکه هم‌«آن» بودیم و چراغی به راه همدیگه روشن کردیم.