کُزاز فرهنگی! ♧

  • به این تصویر نگاه کنید:

آن نقاشی که سر چارلز بل آن را در سال ۱۸۰۹ کشیده است و آن عکس، هر دو مربوط به کسانی است که به بیماری کُزار مبتلا شده‌اند.

  • به نقل از کتاب "ذهن ملتهب" نوشته‌ی "ادوارد بالمور":
اولین علامت بالینی آلوده شدن به باکتری کزار معمولاً قفل شدن فک است. ماهیچه‌هایی که به‌طور معمول دهان را باز و بسته می‌کنند منقبض می‌شوند و اجازه نمی‌دهند دهان باز شود: بیمار دیگر نمی‌تواند صحبت کند، غذا بخورد و چیزی بنوشد. به‌همین‌ترتیب، اسپاسپم کزاز عضلات صورت باعث می‌شود گوشه‌های دهان به حالت لبخند بالا بروند و در حالی‌که بیمار به‌شدت در حال رنج کشیدن است و به‌طرز بسیار دردناکی رفته‌رفته همه‌ی اعضای بدنش فلج می‌شود و در نهایت می‌میرد، صورتی خندان و لبخندی ابلهانه بر چهره دارد.

صفحات مجازی را باز کنید و با کمی بالا و پایین کردن این صفحات ببینید چه میزان از دردها و زخم‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست‌محیطی و... بهانه‌ای برای خنداندن سطحی و بدون‌عمق ما قرار گرفته‌اند! دردها و زخم‌های فلج‌کننده‌ و بنیان‌‌کن و خانمان‌براندازی که دیگر هیچ امیدی به درمانشان نیست. و جالب آن‌که هر چه بر تعداد این دردها و زخم‌ها، افزوده و عمیق‌تر و جانسوزتر می‌شوند، فیلم‌ها، نوشته‌ها و به طور کلّی محتواهای طنز (هجو و هزل) بیشتری تولید و منتشر می‌شوند. و فاتحه‌ی درمان دردها و یا زخم‌های فلج‌کننده‌ی بشری همان‌وقتی خوانده می‌شود که سوژه‌ی خنده قرار می‌گیرند. این عارضه‌ای که مردم کل دنیا را به خود مبتلا کرده است، می‌توان "کُزاز فرهنگی" نامید!

متاسفانه بیماری کُزار فرهنگی بر خلاف آن بیماری کُزاز معروف، هنوزی هیچ واکسنی ندارد و با نگاهی به طبیعت بشر در طول تاریخ می‌توان به این نتیجه رسید که هرگز نیز واکسنی برای آن ساخته نخواهد شد.

آری! آن لبخند ابلهانه‌ و یا خنده‌ی جوکری که این روزها بر چهره‌ی تمام مردم جهان قابل مشاهده است، بیشتر شبیه به فلج شدن فک آن‌ها بر اثر بیماری کُزاز (کُزار فرهنگی) است، نه یک خنده‌ی عمیق و از ته دل!

  • عنوان یادداشت‌هایی که چند روز گذشته در سایت دست‌انداز منتشر کردم و در اینجا هیچ اثری از آن‌ها نیست. (به‌ترتیب‌قد!):

بریدن تنه‌ی یک درخت آسان است ولی قطع کردن ریشه‌هایش خیر!

ادیسونِ خِنگ! | ادیسونِ دزد | ادیسونِ نابغه! | ادیسونِ قاتل!

زبان بین‌المللی کودکی!

در چه فصلی هستی؟!

کچل کُن تا آینه شوی!

گرانی در تقویم تاریخ!

آقای چیز!

  • توجه:

در صورتی‌که سایت باز نشد، احیاناً در دست تعمیر و تغییر است. لطف کنید در فرصتی دیگر مراجعه کنید. متشکرم. 🙏

  • عنوان یادداشت‌هایی که قبل از این‌ یادداشت، به صورت روزانه، در ویرگول منتشر کردم. (به‌ترتیب‌قد!):

آن لبی که رُژ و آن مُژه‌ای که ریمل زده... آن زُلفی که افشان و آن تنی که عُریان شده!

ای خود امروز! آیا از خود دیروز و روزهای قبل از آن بهتر بودی؟!

برگرفته از یک خاطره | چه کسی آن پیرزن سیگاری را کُشت؟!

شاید فقط برای چند دقیقه حال و حول! (یک)

وای خاکِ عالم، تانوس نمی‌تو‎اند بشکن بزند!

پرسش‌های بسیار بسیار مهم آقای اشمیت!

قربونش برم بچّم داره کارتون می‎بینه! (۱۸+)

شیوع پدیده شوم کوش‌کِشی! (شاید طنز!)

آییژ مکانیک، آیرین صافکار و آیدا قصاب!

آموزش زوزه تحت آموزه‌های دکتر مابوزه!

آن نازک‌ترین قسمت‌های مجسمه!

شبی که ماشین زمانم یاتاقان زد!

حُسن ختام: من صبورم امّا...
https://www.aparat.com/v/j6APK