اصول «جلب مشارکت و همراهی مردم» از دیدگاه قرآن

انتخابات در پیش است و موضوع «جلب مشارکت و همراهی مردم» به‌شکل مضاعف مورد توجه قرار گرفته است. در قرآن آیه‌ای هست که به‌نظرم، دقیقاً به همین موضوع مربوط می‌شود.

جنگ اُحُد در پیش بود. پیامبر (ص) و برخی از بزرگان نظرشان این بود که در شهر مدینه بمانند و همان‌جا با مهاجمان بجنگند امّا برخی دیگر (عمدتاً جوانان) اصرار داشتند که از شهر خارج شوند. نهایتاً پیامبر (ص) مطابق نظر آنان تصمیم گرفت و برای جنگ از شهر خارج شدند. اگرچه در ابتدای جنگ، مسلمانان پیشروی خوبی داشتند امّا برخی کوتاهی‌ها و اشتباهات بعضی از آنان موجب شد که ورق برگردد و شکست سختی خوردند.

در شرایطی که اوّلاً، اصرار هیجان‌مدار برخی مسلمانان [به‌ویژه جوانان] بر خروج از شهر و ثانیاً، اشتباهات دیگری که بعضی از آنان در جنگ مرتکب شده بودند، بر جامعۀ اسلامی شکستی سخت و شهدایی زیاد تحمیل کرده بود، و نیز در شرایطی که پیامبر (ص) به‌ویژه از جانب کسانی که مخالف خروج از شهر بودند مورد اعتراض قرار گرفته بود و به خاطر همراهی با نظر اشتباه جوانان مقصّر دانسته می‌شد، خداوند به ایشان (ص) می‌فرماید:

«پس به [بركت‌] رحمت الهى، با آنان نرم‌خو [و پُرمِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان مشورت كن، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‌دارد» [1].

به نظرم، این آیه دقیقاً دربارۀ چگونگی جلب مشارکت و همراهی مردم و حاوی نکات بسیار مهمّی است که به اختصار عرض می‌شود:

1. پیامبر هم که باشی، اگر اصول مربوط به حفظ همراهی و مشارکت مردم را رعایت نکنی، پیروانت (همان‌هایی پیامبرت می‌دانند) از تو فاصله خواهند گرفت (از عموم مردم نمی‌توان همان انتظاری را داشت که از نخبگانی مانند سلمان و عمّار انتظار می‌رود).

2. بر اساس این آیه، اصول مربوط به جلب و حفظ همراهی و مشارکتِ داوطلبانۀ مردم عبارتند از:

1-2. منش، رفتار و اخلاق دوستانه و مهربانانه

مدارا، نرم‌خویی، خوشرویی، مردم‌داری، خودمانی‌بودن، بزرگواری، در معرض دید و در دسترس بودن؛ ویژگی‌هایی که در مقابل سنگ‌دلی، ترش‌رویی، سخت‌گیری، قیافه‌گرفتن، بزرگی، خودبرتربینی و ... قرار می‌گیرند.

به‌نظرم، از این آیه استفاده می‌شود که برحق، آگاه، خیرخواه و کوشابودنِ راهنما (مربّی، معلّم، مبلّغ و ...) کافی نیست، تأثیرگذاری فرهنگی بر انسان‌ها پیش‌از هر چیز دیگری، مستلزم برقراری ارتباطی آزاده و دوستانه است که از «خوش‌خلقی و مدارا» حاصل می‌شود.

2-2. عفو و بخشش

مردم از مقام دست‌نیافتنی عصمت فاصلۀ زیادی دارند و طبیعتاً مرتکب خطاهای زیادی می‌شوند؛ اگر بخشیده نشوند، یعنی اگر به‌عنوان خطاکار به آنها نگاه شود، دائماً خطاهایشان به آنها یادآوری گردد و مورد مؤاخذه و گلایه قرار گیرند، تحمّل نمی‌کنند و متفرّق می‌شوند.

3-2. مشورت در امور

حتّی اگر دیگران بهترین، خیرخواهانه‌ترین و مفیدترین تصمیم‌ها را برای آنها بگیرند، مردم به غرورشان بر می‌خورد، احساس می‌کنند چیزی دارد به آنها تحمیل می‌شود و ازاین‌رو، با تصمیم‌ها همراهی نمی‌کنند و از تصمیم‌گیرندگان فاصله می‌گیرند.

درست بعد از شکست سختی که یکی از عوامل اصلی آن، تصمیم‌گیری مشارکتی و پذیرش نظر اشتباه مردم (عمدتاً جوانان) بود، خدای متعال به پیامبر (ص) هشدار می‌دهد که «نکند این واقعه و خسارت‌های ناشی از آن موجب شود که از رویۀ پیشین خود مبنی بر اینکه دربارۀ امور اجتماعی و در مواقعی که حُکم مشخصی از جانب خدا ارسال نشده است به صورت مشورتی و مشارکتی تصمیم بگیری، دست برداری و فاصله بگیری».

وقتی پیامبر (ص) تنها پیراهن خود را به فقیر بخشید و در نتیجه به سختی افتاد (پیراهن دیگری نداشت که بپوشد تا از خانه بیرون برود و نماز جماعت در مسجد نیز به همین دلیل به تأخیر افتاد)، آیه‌ نازل شد که «... در گشاده‌دستی زیاده‌روی نکن تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی» (اسراء، آیۀ 29)، امّا پس از شکست جنگ اُحُد، خدای متعال نه‌تنها نفرمود «در مشورت با مردم زیاده‌روی نکن تا مورد سرزنش قرار گیری» یا «در امور خطیری مانند جنگ به نظر اشتباه مردم و به‌ویژه جوانان توجه نکن تا برای جامعه چنین مشکلاتی پیش بیاید»، بلکه هشدار داد که نکند این شکست موجب شود که در آینده، هنگام تصمیم‌گیری، سهم و تأثیر مشورت و مشارکت مردم را کمرنگ کنی.

3. توصیۀ مبنی بر «توکل کردن بر خدا» در جایی موضوعیت پیدا می‌کند که «نگرانی»ایی وجود داشته باشد. در انتهای آیه، خدا در رابطه با چه نگرانی‌ایی پیامبر (ص) را به «توکّل کردن» توصیه می‌کند؟ دو حالت متصوّر است؛ اوّل اینکه می‌فرماید «پس از مشورت و گفتگو با مردم، بر اساس تشخیص صحیح خودت تصمیم بگیر و اگر نگران این هستی که ممکن است مردم به خاطر بی‌توجهی به نظرشان از تو برنجند یا فاصله بگیرند، در این رابطه به خدا توکل کن» و دوّم اینکه می‌فرماید «با مردم مشورت و گفتگو کن؛ اگر نظرشان اشتباه بود، سعی کن آنها را متقاعد کنی که نظرشان نادرست است، امّا اگر نپذیرفتند و اصرار کردند، بر اساس نظر اشتباه آنان که از ناآگاهی، تعصّب و هیجان‌شان برآمده است تصمیم بگیر و در خصوص نگرانی‌های منطقیِ مربوط به پیامدهای خطیر ناشی از اتّخاذ و اجرای این تصمیم اشتباه، بر خدا توکّل کن». هم سیاق کلّی آیه، هم عقل و هم رفتار و سیرۀ پیامبر (ص) به‌وضوح نشان می‌دهد که تفسیر و خوانش دوّم صحیح است.

به نظرم، این توصیه (پایبندی به تصمیم‌گیری مشورتی و مشارکتی حتّی به قیمت اتّخاذ تصمیمی اشتباه و خسارت‌بار) دو علّت اساسی دارد؛ اوّل، «حفظ همراهی و مشارکت مردم» بر سایر امور مهم اولویت دارد و دوّم، اینکه هدف نهایی دین تربیت انسان‌هاست و گاهی انسان‌ها تا نتیجۀ اشتباه خود را درک نکنند، پرورش پیدا نمی‌کنند. به بیان دیگر، پیرویِ کورکورانه فایده‌ای ندارد و خدای متعال بارها در قرآن به پیامبر (ص) فرموده است که «قرار نیست [و نمی‌شود که] انسان‌ها را با زور و اجبار اصلاح کنی» (نقل به مضمون).

4. مسلّماً، احکام شرعی، حلال‌وحرام و امثال آنها به نظر و سلیقۀ مردم ارتباط و وابستگی مستقیمی ندارد؛ این آیه در مورد امور جمعی و اجتماعی است آن هم در مواقعی که خدای متعال از طریق وحی دستور مشخّصی ارسال نکرده باشد.

البته دربارۀ احکام شرعی نیز دو نکتۀ قابل تأمّل وجود دارد.

اوّلاً، احکام شرعی با لحاظ کردن شرایط جامعه تعیین شده‌اند و به‌عنوان مثال، «شراب» دفعتاً حرام و نجس اعلام نشده بلکه طی چند مرحله به این سطح رسیده است. طبق آیات قرآن، شراب در چهارمین حکم مربوط حرام و نجس اعلام شد. در مرحلۀ اوّل (آیۀ 67 سورۀ نحل) صرفاً به تفاوت آن با فرآورده‌های پاک میوۀ درختان اشاره شد (اشارۀ غیرمستقیم به این که نوشیدنی پاک و مناسبی نیست). در مرحلۀ دوّم (آیۀ 43 سورۀ نساء) اعلام شد که نماز خواندن (و ورود به مسجد) در حال مستی مجاز نیست (هنوز حرام اعلام نشده بود). در مرحلۀ سوّم (آیۀ 219 سورۀ بقره)، از شراب‌خواری به‌عنوان «گناهی بزرگ» یاد شد و در مرحلۀ چهارم (آیات 90 و 91 سورۀ مائده) بود که حرام و نجس اعلام گردید.

برخی مفسرین معتقدند که این «تدریجی بودن» و «لزوم رعایت تناسب میان حُکم شرعی ازیک‌سو و واقعیت و ظرفیت جامعه ازسوی‌دیگر» همواره موضوعیت دارد، یعنی فقیهان و متولّیان دین در هر عصر و جامعه‌ای، باید احکام شرعی را به‌تناسب آمادگی مردم تعیین کنند. بدین‌شکل که ممکن است فتوی یک مرجع تقلید واحد در دوره‌ای یکسان، برای جامعه‌ای شراب را نجس بداند و برای جامعه‌ای دیگر صرفاً نمازخواندن یا ورود به مسجد در حال مستی را غیرمجاز.

ثانیاً، حضرت امیر (ع) در دوره‌ای که حاکم جامعۀ اسلامی بود، در یکی از خطبه‌های خود [2] به احکامی اشاره می‌کند که شکل نهادینه‌شدۀ آنها در جامعه را اشتباه می‌دانست (احکامی در مورد ازدواج، طلاق، نماز تراویح، خمس، نماز، وضو، غسل، صدقات، اسیران و ...) و بدعت‌آمیزبودن آنها را اعلام و تلاش هم کرد که اصلاح‌شان کند، امّا وقتی دید که مردم نمی‌پذیرند، بر اشتباه خود اصرار می‌ورزند و اگر بخواهد در این رابطه سخت‌گیری به‌خرج دهد و با اعمال زور جامعه را مجبور کند که احکام را به شکل صحیح آنها اجرا کنند، ممکن است مردم دچار تفرقه شوند، فاصله بگیرند یا حتّی بر علیه او شورش کنند، به همین دلیل از این کار خودداری کرد.

5. مثال‌هایی که خداوند برای توضیح و تبیین مطالب در قرآن مطرح کرده است به‌گونه‌ای هستند که جای هیچ عذر و بهانه‌ای باقی نمی‌گذارند. اگر همین آیه و اتّفاق به تصمیم‌گیری در مورد مسئلۀ کم‌اهمّیت‌تری مربوط می‌شد، ممکن بود در حال حاضر، مسلمانان درخصوص اینکه آیا توصیۀ موجود در این آیه (تصمیم‌گیری مشورتی و جمعی) دربارۀ موضوع مهم‌تری که الان باید درموردش تصمیم‌گیری شود مصداق پیدا می‌کند یا نه، دچار تردید شوند.

مثلاً اگر این آیه در شرایطی فرضی نازل شده بود که جامعۀ اسلامی مدینه می‌خواست از میان مساجد شهر یکی را به‌عنوان مسجد جامع انتخاب کند و اختلاف پیش می‌آمد و آنگاه بود که این آیه نازل می‌شد و نهایتاً پیامبر (ص) تشخیص صحیح خود را کنار گذاشته و بر اساس نظر نادرست یارانش تصمیم گرفته بود، الان دربارۀ بسیاری موضوعات جمعی و اجتماعی مهم‌تر و حسّاس‌تر این تردید ایجاد می‌شد که «شاید آن آیه در مورد این مسئلۀ مهم‌تر مصداق نداشته باشد» (تصمیم‌گیری جمعی دربارۀ این مسئلۀ خطیر صحیح نباشد). امّا آیۀ مورد نظر به مهم‌ترین، حسّاس‌ترین و خطیرترین مسائل مربوط است؛ جنگ، آن هم جنگی خطرناک و نابرابر که ممکن بود به ازبین‌رفتن جامعۀ اسلامی و شهادت حضرت رسول (ص) بینجامد [3]. مسئله‌ای که هیچ موضوعی مهم‌تر و خطیرتر از آن وجود ندارد.

6. در آیات مربوط به جنگ اُحُد، خداوند برخی خطاها و اشتباهات مسلمانان در این جنگ را یادآوری می‌کند امّا به‌هیچ‌وجه آنان را به این خاطر که «چرا هنگامی که پیامبرتان دربارۀ ماندن در شهر یا خروج از آن با شما مشورت کرد، نظر او را نپذیرفتید» مورد مؤاخذه قرار نمی‌دهد و اصلاً از این مسئله به‌عنوان یکی از عوامل شکست یا نوعی گناه یا اشتباه یاد نمی‌کند.

پانویس‌ها

[1] سورۀ آل عمران، آیۀ 159 (ترجمۀ فولادوند)

[2] الكافي (شیخ كليني)، ج 8، ص 58، شماره 21

[3] نقل شده است که: در این جنگ لشگر مسلمانان متلاشی شد، عدّۀ زیادی شهید شدند، پیامبر (ص) زخمی شد و به پهلو بر زمین افتاد و ... (ابن هشام).


همچنین ببینید: اهمّیت جلب و حفظ همراهی و مشارکت داوطلبانۀ مردم


سایر یادداشت‌هایم را می‌توانید از طریق پیوند‌های زیر ببینید:

کانال تلگرام

وبلاگ

صفحه‌ام در اینستاگرام (فعّال نیست)

صفحه‌ام در ریسرچ‌گیت (مقاله‌های علمی)