عشق 03/03/08

اولین سوال که پیش میاد اینه که امتحانمو چطور دادم؟ ولی نه! من قرار نیست راجب امتحان حرف بزنم. پس بیخیال امتحان!

دیروز به یه نفر [ یکی که حرفش برام ارزش داره! ] قول دادم نظرمو راجب عشق بنویسم. پس تصمیم گرفتم امروز دفترچه ام رو با عشق شروع کنم.

عشق! چه چیز عجیبی!
عشق! چه چیز عجیبی!

خب! اولین سوال [ البته بعد از سوال راجب به امتحان ] اینه که عشق چیه؟ اینو باید بگم که عشق هیچ تعریف جامع و دقیقی نداره. اگه بخوای به دید کلمه به عشق نگاه کنی، عشق از کلمۀ عَشَقه گرفته شده [ میدونم که خیلیاتون میدونید. ] و عَشَقه در واقع گیاهیه که دور بقیۀ گیاها میپیچه و خودش رشد میکنه و گیاهو خشک میکنه. [ البته این گیاه خوبی های خودشو داره. ] این یه تعریف خیلی زشت و کریه هست که برای عشق بیان شده. ولی هر کس تعریف و برداشت خودشو در مورد عشق داره.

عشقه!
عشقه!

محبت اگه اذلی باشه با همون محبت معنی میشه ولی وقتی از این بُعد بیرون میاد و فراتر میره به عشق تبدیل میشه. محبت ابدی! محبتی که هیچ وقت زوال نمیگیره و تا ابد بیشتر و بیشتر میشه. این تعریف یکی از دوستام در مورد عشق بود که من تا حدودی قبولش دارم ولی یه سری بازخورد هم داره. وقتی ازش پرسیدم که با توجه به این تعریف عشق به اشیاء هم میتونه وجود داشته باشه؟ جواب داد آره! و من این مورد رو قبول ندارم.

عشق = دیوانگی
عشق = دیوانگی

عشق یه چیز مقدسه که این روزا به ندرت یافت میشه. عشق یه طرفه از نظر من کاملا بی معنی عه و نمیشه اسمشو عشق گذاشت. اگه بخواین نقد به این حرفم وارد کنین میتونین قصۀ لیلی و مجنون رو مثال بزنین که یه عشق یه طرفه بود. ولی حداقل من... توی این همه سال مطمئن شدم که اون عشق یه طرفه فقط برای توی کتابا بوده و توی دنیای واقعی این داستان شیرین و فرهاده که واقعیت داره. آره!... واقعیت تلخه ولی دلیل نمیشه چشممون رو به روش ببندیم.

LOVE
LOVE

خب! حالا میخوام یه تعریف از عشق بیارم که امیدوارم دوست داشته باشین:

عشق! به راستی عشق چیست؟ نمی دانم! نمی دانم!... واقعا نمی دانم! عشق حقیقتی است که در ذهن ما نمی گنجد. اما این را خوب می دانم که عاشق چه کسی است؟ آری! عاشق منم. از نظر من وقتی عشق دوسویه باشد هر دو عاشق اند و معشوق. عاشق کسی است که با بودن در کنار معشوقش دنیا را رنگین می بیند. معشوق! بگذار معشوق را بگویم. معشوق با تمام وجود دل عاشق را می رباید.
وقتی می خواهی همۀ دنیا نباشد ولی او باشد، عاشقی!
وقتی قدم زدن با او تو را به بهترین حالت می بَرَد، عاشقی!
وقتی در کنارش احساس می کنی خوشبخت ترین انسان دنیا هستی، عاشقی!
وقتی نگاه کردن به چشمانش به تو آرامش می دهد، عاشقی!
وقتی لبخندهایش زیباترین منظرۀ زندگی توست، عاشقی!
وقتی برایش دیوانه می شوی، عاشقی!
وقتی اتفاقی می افتد و به خاطرش هر کاری را رها می کنی، عاشقی!
وقتی به خاطرش جان فشانی می کنی، عاشقی!
وقتی نمی خواهی یک موی از سرش کم شود، عاشقی!

و در آخر...

وقتی به خاطرش خودکشی می کنی، عاشقی!
آری! عاشق دیوانه است. دیوانۀ معشوق!
قلب عاشق از آن معشوق است
قلب عاشق از آن معشوق است

فک میکنم همینا برای بیان نظرم در مورد عشق کافیه.


وقتی به خاطرش، درون ویرگول پست می گذاری، عاشقی!


من دوست داشتن خانواده یا حتی رفیق صمیمی را عشق نمی دانم. عشق مقدس است و فقط یک نفر می تواند معشوقت باشد. البته این را باید بگویم که دلیلی بر این نیست که در تمام زندگی یک معشوق داشته باشی ولی چه بهتر که از اول کسی را داشته باشی که عاشقش باشی و عاشقت باشد.


دوست دار شما! امیر می!

AmirMe7
AmirMe7