آنوشکا·۶ ماه پیشبرای هزارمین بار ، بیا دوباره بلند شویم.برای هزارمین بار ، بیا دوباره بلند شویم.اصلا بیخیال همه چیز ، به جهنم که هیچ چیزی سر جای خودش نیست !می خواهم از اولِ اول شروع کنم ؛ من و من…
آنوشکادریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۲ سال پیشچند خط حرف دلچه رویاهایی که شبانه می بافیم و آینده ای درخشان رقم می زنیم ؛ اما ، با پشت پا زدن به تلاشی عمیق ، از کسبِ واقعی آن رویا ، در واقعیتِ خویش ع…
آنوشکا·۲ سال پیش"و قسم به حقارت واژه و شکوه سکوت که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست"گاهی سکوت پر واژه تر از رمانی از کلمات است؛سخن میگوید بی آنکه به حرف آید!فریاد می کشد بی آنکه آوایی تولید کند!انعکاس آینه ای دنیای درون است…
آنوشکا·۲ سال پیشنگو چه کسی گفته بنگر چه گفته !چه سخن های نغزی که در گوش زمان نجوا میگردد و ناشنیده در غرش تندباد هیاهوهای پوشالی گم می شود. گمان میکردم مردم "حرف های زیبا" را می پسندند؛…
آنوشکا·۲ سال پیشهیچ وقت کم نیاراشکالی ندارد که گاهی کم طاقت شوی؛ آنقدر کم طاقت و شکستنی که یک حرفِ ساده ، بهانه شود برای سُر خوردن اشک چشم هایت. عیبی ندارد اگر گاهی بخواه…
آنوشکا·۲ سال پیش1 درصد بزرگ تر از 99 درصدوقت هایی هست که تنها ۰/۱احتمال دارد چیزی که میخواهی محقق شود ؛ با این حال یک بارقه ی امید ، می گوید : " گاهی ۰/۹۹ درصد میتواند کمتر از ۰/۱…
آنوشکا·۲ سال پیشچگونه رویایم را به هدفی تصاحب شدنی بدل کنم؟صبح که بر خاستی یادت باشد اولین جمله ات خطاب به او "صبح بخیر " باشد ؛ طی روز مدام نگاهش کن ، صدایش بزن ، برایش دست تکان بده ؛ و شب هنگامی ک…
آنوشکا·۳ سال پیشمعجزه را صدا بزنفکرش را بکن ؛ نشسته ای بغل پنجره !چشم دوخته ای به آخرین شراره های باقیمانده خورشید ؛لحظه ای چشم بر هم نهی و آن محالِ درونی را بخواهی؛یک آن…
آنوشکا·۳ سال پیشگذشته هنوز در ذرات ذهنت جریان داردچه حس قشنگی است!وقتی ناگهان چشمت می افتد به صحنه ای آشنا که یک آن تو را می کشاند و می برد به سال های دور ؛ به روزهای خوبِ محض .و تو بی هیچ…
آنوشکا·۳ سال پیشآخر قصه را خودت رقم بزنشاید اشتباه مان این بود؛تصور میکردیم؛پایان تمام قصه ها،به خیر و خوشی ختم می شود.پس پای غصه ها نشستیم به امید آنکه آخر قصه غافلگیر شویم؛دست…