پروانه

اندکی عصاره ای از عاشقانه های شمع

پروانه خندید.

رقص و سرمستی باد صبا در گیسوان پریشانش

پروانه خندید.

نیم نگاهی به بوسه کهکشان بر دشت قهوه چشمانش.

پروانه خندید.

فرود مرغابی بر پهنه دریاچه آبی رنگ و انعکاس چمنزار

پروانه خندید‌.

رایحه تمشک های بوته زار و هیاهوی چکاوک ها

پروانه خندید.

عطر مسخ کننده بند بند وجود ابریشمینش

پروانه خندید.

موج تبسم و ابروی کمانش

پروانه خندید

ناگهان صاعقه، ناگهان توهم، ناگهان رویای بر باد رفته

پروانه آنجا نبود...


پ.ن. بعد دو ماه و نیم... یک نوشته رندم، صبح امتحان..!