سیزده فیلم که بهترینهای انسانیت را برجسته میکنند | بخش اول
وقت بررسی بهترینِ بهترینها است؛ فیلمهای تحسینشدهی سال گذشته (منظور سال ۲۰۱۸ است ــــ م.) که نمونههایی از نقاط قوت و فضائل انسانی را به تصویر میکشند.
نویسنده: گروهی از نویسندگان
مرکز نیکی بزرگتر، دانشگاه برکلی، کالیفرنیا
مترجم: دکتر حسن رضایی بحرآباد
گروه علمی حکمت زندگی
وقت آن رسیده که یک بار دیگر بهترینِ بهترینها را معرفی کنیم؛ فیلمهای تحسینشدهی سال گذشته (منظور سال ۲۰۱۸ است ــــم.) که کلیدهای بهروزی ما همچون کنجکاوی، هدفمندی، شفقت و عشق را به تصویر میکشند.
تِمهای برجستهای در محصولات سال۲۰۱۹ به چشم میخورد: فیلم کوتاهِ پیکسار، بائو (Bao)، فیلم لبنانیِ کَفَرناهوم (Capernaum)، فیلمهای سرخپوستی-آمریکاییِ ردی از خود بجا نگذار (Leave No Trace) و کلاس هشتم (Eighth Grade)، همگی با درد و غروری گریزناپذیر، روند استقلال کودکان از والدین خود را بررسی میکنند. انتخاب غلط (Blind Spotting)، حماسهی کولی (Bohemian Rhapsody)، مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی (Spiderman: Into the Spider Verse)، نابودی (Annihilation) و آسیاییهای خرپول (Crazy Rich Asians) همگی با روشهای بسیار متفاوتِ خود تلاش میکنند پُلی میان اختلافات بزنند - و بسیاری از این فیلمها با مقبولیت، بهویژه «پذیرش خود» در جوامع مختلف روبرو شدهاند. هم رُم (Roma) و هم انفرادیِ آزاد (Free Solo) نشان میدهند که چگونه روابط ما مقاومتمان را بیشتر میکند. نافرمانی (Disobedience) هم به نوبهی خود میکوشد هر سهی این مضامین را بههم پیوند دهد.
اما بهترین فیلم بزرگ سال قطعاً تو همسایه من نیستی؟(Won’t You Be My Neighbor?) بود، که در آن یک ستارهی تلویزیونیِ برنامههای کودکان تمام تلاشش را میکند تا به مخاطبانش بیاموزد مهربان و دلسوز باشند. میزبانِ محلهی آقای راجرز (Mister Rogers’ Neighborhood) میگوید: «همه آرزو دارند دوست داشته شوند و بزرگترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که به مردم اجازه دهیم بدانند که دوست داشتنی هستند و توانایی دوست داشتن دارند.»امیدواریم این فیلم ها به شما، و همهی ما، کمک کنند تا هرچه بیشتر شبیه آقای راجرز شویم!
جایزهی کنجکاوی: نابودی (Annihilation)
نابودی (Annihilation) بهزیبایی طراحی و فیلمبرداری شده است. در سالن سینما میتوانستیم تماشاگرانی را ببینم که نفس در سینهشان حبس شده بود - و غرقِ کنجکاویِ مستتر در درونمایهی فیلم بودند. چنین چیزی بعید است اتفاقی رخ دهد. پژوهشگران دانشگاه برکلی بهخوبی دریافتهاند که نفسِ حبسشده در سینه رابطهای مستقیم با کنجکاوی دارد. چنانکه یک بار کریگ اندرسونِ پژوهشگر به من گفت:
وقتی با چیزهایی روبرو میشویم که ذهنمان را مشوش میکنند، چیزهایی که کاملاً درک نمیکنیم، میخواهیم بیشتر بدانیم. میتوانید در حوزهی تکامل چنین تصور کنید که مردم هنگام تماشای یک دره نفس در سینهشان حبس میشده و احساس ترس و وحشت میکردهاند و این احساس ممکن بوده باعث شود که تمایل بیشتری به کشف و نتیجتاً یافتنِ منابع غذایی بیشتر داشته باشند.
این توصیفی مناسب در وصف نابودی (Annihilation) است. البته حبسِ نفس در سینه ممکن است سبب ایجاد رعب و وحشت نیز شود و لِنا بهانههای زیادی برای ترسیدن از شیمر، از ازدواجش، و در نهایت، از خودش دارد. همانطور که نابودی (Annihilation) نیز بهطرز هیجانانگیزی نشان میدهد، آنچه کشف میکنیم ما را تغییر میدهد و شخصی که به آن تبدیل میشویم با شخصی که هستیم بیگانه خواهد بود.
(نویسنده:جرمی آدام اسمیت)
جایزهی بازآفرینیِ هدف: بائو (Bao)
بهعنوان پدر یا مادر، هدف ما - تعهد به یک هدف بلندمدت در خدمت به دیگران - غالباً با هویت ما بهعنوان یک مراقب درآمیخته است. این امر مخصوصاً درمورد شخصیتِ قهرمان بائو (Bao) بسیار صدق میکند. زنی میانسال که آخرین کوفتهاش در یک بخاریِ بامبویی بهطرزی جادویی به کوفتهای به شکل یک بچهی گریان تبدیل میشود.
او به هر نیاز این کوفته رسیدگی میکند و با افتخار قدش را روی چهارچوبِ دَر با مداد علامت میزند. اگرچه این کوفته از عشق مادرش لذت میبرد، ولی هرچه بزرگتر میشود نیازهایش هم تغییر میکند و عشق مادر کمکم برایش به احساس خفگی بدل میشود. وقتی زمان آن میرسد که این کوفته پا به دنیای بیرون بگذارد، مادر باید دلایل جدیدی برای ادامه کار پیدا کند.
بائو (Bao) افسانهای است در مورد اینکه چهگونه تغییر در افرادی که دوستشان داریم، میتواند بحران هدف ایجاد کند. اگرچه این فقط یک فیلم کوتاه است ولی داستانش قلبتان را خواهد شکست، ولی دوباره تکههای آن را کنار هم قرار میدهد.
(نویسنده: مریم عبدالله)
جایزهی تنوع: انتخاب غلط (BlindSpotting)
صحنهای در انتخاب غلط (Blind Spotting)، آخرین فیلمِ کارلوس لوپز استرادای کارگردان وجود دارد که احتمالاً بر دوش هر کسی که طبقِ کلیشهای غلط، چنان تصور میشده که نیست، سنگینی میکند.
به مایلز، مردی قفقازی با بازیِ درخشان رافائل کاسال، در یک مهمانیِ خانگی به میزبانی یکی از سردمداران حوزهی فناوری در شهر مهربانش، گفته میشود که «برای اینجا بودن مجبور نیست مثل اهالیِ مناطق زاغهنشین رفتار کند».
میتوانید خشم را در چشمان مایلز ببینید. از دندانهای طلایی که دارد تا گردنبند دور گردنش و لباس و شخصیتش هیچکدام برای تحت تأثیر قرار دادن دوستانی نیست که از اقلیتهای قومی محسوب میشوند. مایلز در اوکلندی به دنیا آمده و بزرگ شده که آن روزها هنوز اینقدرها لطیف نشده بود. فرهنگی که او ازش آمده فراتر از آن چیزی است که خیلی سادهانگارانه نژادپرست تلقی شود.
انتخاب غلط (Blind Spotting) از دوستیِ مایلز و کولین، یک مرد آفریقایی-آمریکایی با بازی دیوید دیگز، بهعنوان یک بوم استفاده میکند تا بتواند پویایی نژادی را در اوکلندِ بهسرعت درحال تغییر نقاشی کند. این دو مرد زندگی مشترکی دارند که به عنوان طبقهی کارگر در خدمت مشتریانی است که روز به روز ثروتمندتر میشوند و روز به روز از تاریخ شهری که در آن اردو زدهاند، دورتر میافتند.
مضمون اصلی فیلم این است که گرچه تنوع ممکن است نوآوری و نشاط فرهنگی و اقتصادی را به همراه داشته باشد، ولی انواع چالشهایی را نیز به دنبال دارد که برای غلبه بر آنها نیاز به صبر و آگاهی فراوان است. مایلز و کولین بر هویتِ «فوقالعاده»ی خود بهعنوان ساکنان اُکلند افتخار میکنند تا با وجود زمینههای نژادیِ متفاوت، پیوند و دوستی محکمی برقرار کنند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند، تا مگر الگوهایی برای همهی ما بهدست دهند تا از آن پیروی کنیم.
(نویسنده:زید جیلانی)
ادامه دارد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور دیدن خوبی در دیگران میتواند باعث شود که بر تفاوتهامان فائق آییم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه رهبرانِ خودشیفته فضایِ اخلاقیِ سازمان را تنزل میدهند
مطلبی دیگر در همین موضوع
برای پیمانِ خاله که ستون بود!