و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
داستان صوتی-ماهان و شهر دیوان-قسمت سوم(آخر)
(تذکر: برای استفاده از فایل صوتی که در بالای تصویر فوق دانلود میشود باید چند لحظه صبر کنید)
دنباله داستان ماهان،
روز سوم، دیدن باغ بهشتی و صاحب ملکی بزرگ شدن و مجلس عروسی
دید باغی نه باغ بلکه بهشت/ به ز باغ ارم به طبع و سرشت
روضه گاهی چو صد نگار درو/ سرو و شمشاد بیشمار درو
...
اما در نهایت که چشمشش حقیقت را دید متوجه واقعیت آن مجلس عیش شد.
همه آن غذا های معطر و شربت و شیرینی ها ، دلربایی عروسان، چون دانه ای بود که او را به دام می انداخت و وقتی که به دام گرفتار می شد ، دانه مخفی می شد،
دچار حال تهوع و تنفر از ان همه لذت می شد و ناتوان تر از پیش،
مولانا اشاره جالبی دارد:
گوید او آن دانه بد من دام آن
چون شدی تو صید شد دانه نهان
...
سر انجام روز چهارم و توبه و پرستش خدا و یافتن راه سعادت
کای گشاینده کار من بگشای/ وی نماینده راه من بنمای
تو گشائیم کار بسته و بس/ تو نمائیم ره نه دیگر کس
نه مرا رهنمای تنهائی/ کیست کورا تو راه ننمائی
ساعتی در خدای خود نالید/ روی در سجده گاه خود مالید
<- بازگشت به فهرست افسانه های قدیم ایرانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
جوان عاشق(داستان صوتی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان صوتی-انگشتر سلیمان-عصر حاضر
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان صوتی-انگشتر سلیمان-قسمت چهارم(آخر)