افسانه ملیت ها در ایران


به نقل از کانال تلگرامی دکتر حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران


در سالهال گذشته گاه گاه تحلیل های اقای کامران متین به عنوان استاد روابط بین الملل ساکن انگلستان را در تلویزیونهای فارسی زبان خارج از ایران می دیدم. از انجا که ایشان هم رشته خود من بود، دیدگاهها و تحلیل هایشان از مسایل منطقه ای یا بین المللی و داخلی برایم قابل احترام می نمود. با این همه در چند هفته اخیر متوجه نقد برخی از گروهها و افراد ایران دوست و میهن پرست در داخل و خارج کشور از گفته های اقای متین شدم و برایم تعجب برانگیز بود. کنجکاو شدم که مگر ایشان چه گفته است که با این نقد ها روبرو گشته است؟

چند روز پیش بطور اتفاقی متوجه گفتگوی ایشان و اقای دامون گلریز با شبکه تلویزیونی فارسی بی بی سی در باره موضوع ملیت و هویت در ایران شدم و بر اساس همان کنجکاوی به همه آن بر نامه گوش دادم. باور نمی کردم یک استاد روابط بین الملل چنین سخنانی در رابطه با ملیت در ایران بگوید. به هر روی به این نتیجه رسیدم که با توجه به تحولات اخیر در مواضع ایرانیان خارج از کشور، ایشان به نمایندگی غیر رسمی از سوی گروههای فعال قوم گرای چند دهه گذشته چنین مواضعی را گرفته اند.

اساس گفته های اقای متین این بود که ایران یک «کشور چند ملیتی» و یا «کثیرالمله» است و این ملیت ها که به برخی از انها چون ملت کرد و ترک و بلوچ و... اشاره کردند، باید از «حق تعیین سرنوشت» برخوردار شوند. در پایان هم اقای متین در برابر اصرار مجری برنامه برای بیان راه حل و شکل حکومت مورد نظرشان گفتند راه حل من ایجاد یک ایران «کنفدرال» و تشکیل یک «کنفدراسیون» در ایران هست.


به راستی از این سخنان ایشان شگفت زده شدم و به یاد بحث های گروههای تندروی چپ لنینیستی-استالینی ( نمی گویم مارکسیستی) روزهای اول انقلاب در پایان ١٣۵٧ و سال ١٣۵٨ افتادم که بساط سازماندهی حرکتهای مسلحانه قومی در استانهای خوزستان و کردستان و سیستان و بلوچستان و گلستان از جمله مناطق ترکمن نشین آن را گذاشتند و در اوج همبستگی ایرانیان بر اساس دیدگاههای استالینیستی- لنینیستی خود مساله ملیت ها و خلق ها را دامن زدند و زمینه ساز خشونتهای خونین ان سالها و پس از ان در این مناطق شدند.

شگفتی من از مواضع اقای متین که ایران را در برگیرنده انواع ملیت ها می دانند به این خاطر است که چگونه ایشان با تحصیل رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل و به عنوان استاد این رشته مواضعی را می گیرند که نه بر اساس دیدگاهها و نظریه های علمی روابط بین الملل و نه ادبیات مربوط به ملیت و قومیت و ناسیونالیسم در چند دهه اخیر و حتی موازین حقوق بین الملل، بلکه بر اساس دیدگاهها و ادبیات سیاسی سکتاریستی گروههای لنینی و عمدتا استالینی فعال در قرن بیستم استوار است.

اقای متین اگر به ادبیات و دیدگاهها و مکاتب نظری مربوط به ملیت و ناسیونالیسم و قومیت معاصر و کتابهای دانشمندانی چون ارنست گلنر، بندیکت اندرسون، اریک هابسباوم، آنتونی اسمیت و دیوید میلر یکی از آخرین نظریه پردازان این حوزه که اتفاقا انگلیسی هست رجوع کنند، متوجه می شوند که تعریف مورد نظر ایشان از ملیت که هر گروه اقلیت زبانی، نژادی، مذهبی و ... را ملت می داند نه تنها در اثار این بزرگان دیده نمیشود بلکه تقریبا تمامی انها به شیوه های گوناگون و مستقیم و غیر مستقیم بر وجه ممتازه ایران به عنوان یک ملت تاریخی یا یک ملت باستانی (ancient nation) اشاره کرده اند. متوجه می شوند که اقای آنتونی اسمیت یکی از بزرگترین تئوریسین های ملیت و ناسیونالیسم در دنیای معاصر همین دیدگاه را داشت و حتی برای کتاب معروف خود یعنی ethnic origins of nations یا ریشه قومی ملت ها، عکسی از تخت جمشید ایران را گذاشته بود. متوجه میشوند که نظریه پردازانی چون جان الکساندر ارمسترانگ که در باره وجود ملت های پیش از پیدایش ناسیونالیسم کتاب مهمی (nations before nationalism) نوشته، ایران را در زمره نمونه برجسته اینگونه ملت ها و ملت های تاریخی آورده است.

آیا اقای دکتر کامران متین متوجه هستند که بر اساس الگوی مورد نظر ایشان از ملیت که مخلوق مقاله معروف استالین در این باره در دهه دوم قرن بیستم است، به هیچ وجه نمی توان همه کردها را یک ملت واحد در نظر گرفت؟ ایشان بر چند ملیتی بودن ایران به دلیل وجود تنوع لهجه ای و زبانی و نژادی و مذهبی در کشور ما اصرار دارد اما از ان طرف متعصبانه بر وجود یک ملت کرد در ایران و خاور میانه تاکید می کند.



خوب اگر بتوان کردها را بر اساس تعریف استالینی و بدلیل تفاوت اندک زبان کردی با فارسی یک ملت دانست، پس ملت واحد کرد دیگر چه صیغه ای است که از ان سخن می گوید؟ ایشان نمی داند که در مناطق کرد نشین ایران و خارج از ان ما دارای تنوعات زبانی و لهجه ای و دینی و فرقه ای فراوانی هستیم که بسیار شدید تر از تنوعات داخل کشور ایران است؟ با وجود چهار زبان و لهجه کردی کرمانجی، سورانی، هورامی و زازا و لهجه های گوناگون کلهری و ... تنوع شیعی-سنی، ایزدی (یا یزیدی) و انواع فرقه های دینی چون نقشبندی و قادری و .... ما بر اساس تعریف مورد نظر ایشان از ملیت، با حظور حداقل ده ملت در مناطق گوناگون کرد نشین خاورمیانه رو برو هستیم. تفاوت های میان این لهجه و زبانها در مناطق کرد نشین با یکدیگر، گاه بسیار بیشتر از تفاوت انها با زبان فارسی است.

آیا نمیدانند که کردها بیش از هزار سال گذشته تاریخ محلی و یا آثار ادبی، شعرها و دینی خود را به همین زبان فارسی که زبان ملی همه تیره های ایرانی بوده است می نوشتند و به ایرانی بودن خود افتخار می کردند؟


آقای کامران متین نمی دانند تعریف مورد نظر ایشان از ملیت که از سال ١٩٢٠ به بعد توسط اتحاد جماهیر شوروی و دستگاه تبلیغاتی آن به خورد گروههای قومی سراسر جهان داده شد تا انها را به الگوی شوروی و جدایی از کشور های موجود جذب کند، بر اساس ادبیات چپ گرایانه روسی از ملیت استوار است و محصول نوشته سفارشی استالین (به دستور و تشویق لنین) در سال ١٩١٣ به منظور فریب ملتهای غیر روسی در سراسر جنوب این امپراطوری بود.؟ مقاله ای که استالین انرا عمدتا به کمک افرادی چون کامنوف، زینویف و ... نوشت و سبب جذب روشنفکران چپ انقلابی قرقیز، قزاق، ازبک، ترکمن، تاجیک، ارمنی، گرجی ، تاتار و اقلیتهای شرق اروپا به ایدئولوژی مارکسیست- لنینیستی شد و به انها وعده ملتهای خود گردان مستحق جدایی از روسیه شوروی را داد اما پس از سلطه شوروی همه انها را روسی و بخشی از اتحاد شوروی و سر کوب کرد؟.


نمی دانم اقای کامران متین آگاهانه راه حل کنفدراسیون را برای آینده مورد نظرشان از ایران داده اند یا اطلاعی از معنی دقیق کنفدراسیون ندارند که این خبط را مرتکب شده اند. معمولا کنفدراسیون را کشورهایی با یکدیگر تشکیل میدهند که استقلال کامل دارند اما به دلایلی در پی همکاری و اتحاد در یک چهار چوب سیاسی جدید هستند. بنا براین بر اساس راه حل آقای متین ایران نخست باید تجزیه شود و ملت های مستقل کرد و بلوچ و ترک و دهها ملت دیگر از درون آن بوجود ایند و آنگاه اگر خواستند با هم بنشینند و یک کنفدراسیون به نام ایران یا هر نام دیگری بوجود آورند. راه حل کنفدراسیونی آقای متین با توجه به تعریف علمی از کنفدراسیون چیزی جز تجزیه ایران نیست و نخواهد بود.

در این صورت مگر ایرانیان عرب زبان ساکن خوزستان که براساسی تعریف استالینی مورد علاقه جناب آقای متین یک ملت مستقل خواهند بود حاضرند ثروت استان را با بقیه استانهای کشور سهیم کنند؟ در آنچنان شرایطی قطعا حاضر نخواهند بود و انوقت اهالی کردستان و اذربایجان و خراسان و سیستان و بلوچستان و ....باید به فلاکت اقتصادی گرفتار شده و گروههای مروج این راه حل در خارج و داخل، از جمله آقای کامران متین، باید بروند و سماق بمکند!

با توجه به این نکات اقای متین در شرایط کنونی نه به عنوان یک استاد روابط بین الملل بلکه به عنوان نماینده محافل و گروههای عمدتا قوم گرای چپ لنینی -استالینی که تنها بیانگر درصد کوچکی از هموطنان عزیز ما هستند وارد کارزار جدید سیاسی شده اند. اگر این احزاب و جریانها که پیشینه درخشانی از اعمال خشونت در مناطق کرد نشین ایران در حق هموطنان کرد ما دارند نمی توانند بدلیل جو سنگین موجود بر فضای جامعه ایرانی در داخل و خارج ایران، بطور آشکار از بحث ملیت ها در ایران و تز پنهان جدایی سخن بگویند، با فرستادن آقای متین به عرصه کارزار و با استفاده از پوشش دانشگاهی ایشان در صدند القائات فرقه گرایانه خود را به خورد ایرانیان بدهند. در این صورت آقای متین نه بیانگر یک استاد و آموزگار واقعی دانش سیاست و روابط بین الملل بلکه یک فعال سیاسی قوم گرای طرفدار فروپاشی ملت ایران جلوه گر شده اند.

اگر اصل ملیت و حق تعیین سر نوشتی که اقای متین از آن سخن می گویند جنبه علمی و حقوقی در جامعه بین المللی داشت، ما امروزه نه تنها باید شاهد استقلال کاتالاهای اسپانیا و کردهای عراق و حمایت کشورهای دمکراتیک جهان و نهادهای بین المللی از انها بودیم بلکه بجای ٢٠٠ کشور موجود، استقلال حداقل ١٠٠٠ کشور را درجهان بچشم می دیدیم.

متاسفانه ادبیات موجود سیاسی و غیر علمی استالینی در باره ملیت ها در جهان و ایران انقدر در سالهای نیمه دوم قرن بیستم و حتی پس از ان


در میان برخی فعالان سیاسی و روشنفکران ایرانی رخنه کرده است که ما هنوز هم شاهد بازتاب ان در میان جریانهای سیاسی ایرانیان داخل و خارج کشور و نا اگاهی انان نسبت به ریشه این دیدگاه و در نتیجه نا آگاهی انان از تاریخ و مسایل ملی ایران هستیم.

گروههای قوم گرای طرفدار این نحله فکری هم که نماینده بخش بسیار کوچکی از جامعه ایران هستند اما خود را نماینده همه انها می دانند، با استفاده از فضای اخیر ایران در داخل و خارج از کشور در صدند دوباره این افسانه موهوم ملیت ها را در جامعه ایران گسترش دهند. این گروهها و محافل از این نکته مهم غافل هستند که فریادهای رسای ایران دوستی و شعار های آشکار جانم «فدای ایران» در چهار گوشه کشور از سرخس گرفته تا خرمشهر و از قطور گرفته تا چابهار دست رد آشکاری بر سینه هواخواهان تکه تکه کردن کشور براساس تز استالینی ملیت ها یا اقوام زده است. مردمان جامعه ایرانی بخوبی اگاه هستند که رفاه و بهزیستی انان در چهارچوب یک ملت یکپارچه برخوردار از فرهنگ و تمدن درخشان و متکی بر برابری همه شهروندان درون ان و تقسیم برابر همه امتیازات و ثروت ملی ان و مشارکت فعال انها در ساختار قدرت ملی فارغ از ویژگی های مذهبی و نژادی و قومی و قبیله ای استوار است و نه راه حل های موهوم غیر بومی مبتنی بر جهان وطنی یا بر قومیت و فدرالیسم و کنفدرالیسم که پیامدی جز کشمکش قومی و در نهایت نابودی «ملت ایران» و کیان ملی ان و فقر و تیره روزی وکشت و کشتار و وابستگی ایرانیان بدنبال ندارد.