تاملاتی در سیاست (۲)

همانطور که در تفکر قدیمی‌ها، انسان یک عقل دارد که مرکز خرد و منطق و اندیشه است و یک قلب که مرکز احساس و شهود و ایمان است، کشور ایران چه در دوران پیش از اسلام و چه پس از اسلام، یک شاه دارد که مظهر قلب و شور و احساس و تعلق است و یک وزیر خردمند که جایگاه تعقل است.

کارهایی که یک شاه می‌کند شاهانه است. مثلا در عاشقی، عاشق‌ترین فرد نسبت به زیباترین زنان است (منظومه‌ی خسرو و شیرین نظامی)، در بزم و سفره‌داری، بهترین و رنگین‌ترین سفره‌ها را دارد، قصر او باشکوه‌ترین کاخ‌هاست، در میان مردان بیشترین جمال را دارد (بیشتر به معنی تناسب و بودن در جایگاه واقعی خود)، در لطف و کرم‌بخشی به زیردستان نماینده و واسطه‌ی خداست که خوان نعمت پروردگار را بر بندگان می‌گسترد، یا در جنگ و رزم، شجاع‌ترین رزمنده است. در کل شاه نماینده‌ی «قلب» و احساس و شور و عاطفه است.

مردم نیز شاه را دوست می‌دارند چون اصولا مردم بیشتر دوستدار قلب هستند تا خرد، و همین را در رسانه‌های امروزی و چهره‌های سلبریتی نیز می‌توان دید زیرا کار رسانه‌ای باید قلب را هدف قرار دهد و نه مغز را. در نتیجه مردم برای حاکمیت او مشروعیت سیاسی قائل اند و به حدود و حریمی که در اثر شاه بودن او ایجاد شده تجاوز نمی‌کنند و به رعیتی او افتخار می‌کنند. همین عامل اتحاد آحاد مردم درون یک کشور، مانع از ایجاد تفرقه و تجزیه‌ی کشور، و مایه‌ی رستگاری مردم است.

در مقابل، هر چقدر که شاه شور و احساس دارد و حتی تصمیمات احساسی، چه از نوع خشم بی‌حساب و کتاب و چه از نوع بخشش و بزرگواری بی‌حد و حصر ابراز می‌دارد، وزیر مظهر عقل است. اوست که در مواقع خشم پادشاه با او به نرمی صحبت می‌کند و باعث اعتدال در نظرش می‌شود، با شاه مشورت می‌کند و باعث می‌شود که پادشاه جوانب مختلف یک مساله را در نظر داشته باشد، و در کل تصمیماتی می‌گیرد که سبب حفظ پادشاهی و کشور، و نیز آسایش مردم باشد.

این دوگانه را در تاریخ ایران و ادبیات فارسی به کرّات می‌بینیم.

در ادبیات فارسی شاه سایه‌ی خداست و چتر آسایش و آرامش مردمان را به نمایندگی از خدا بر آنها می‌گسترد. این همان مفهوم «فرّ ایزدی» است که در حکومت‌های باستانی ایران وجود داشته است.

یک مثال ناصرالدین شاه است که اگرچه یک شاه تئوکراتیک نیست اما خود را سایه‌ی خدا می‌دید (ظل الله). او بیماری‌ها و نقاط ضعف خودش را از توده‌ی مردم و اشراف و رجال پنهان می‌کرد تا خللی در قدرت الهی و جاودان او وارد نیاید. مثلا علیرغم آنکه به عکاسی و نقاشی علاقه‌ی زیادی داشت و تقریبا در هر مناسبت و موقعیتی یک عکس از خود به یادگار گذاشته، به دلیل طاسی سر، هیچ عکس بدون کلاه یا تاج از او ثبت نشده. عبارت شاه شهید که برای او به کار می‌برند نیز نشان دهنده‌ی همین الهی بودن سلطنت اوست.

در زمان قاجار وزرای خردمندی بودند که سبب اعتدال در تصمیمات آنی و احساسی شاهان می‌شدند از قبیل قائم مقام فراهانی، حاج میرزا آقاسی، امیرکبیر و میرزا حسین خان سپهسالار. اگرچه با ورود تفکرات غربی از زمان سپهسالار به بعد، دیگر چنین صدراعظم‌های خردمندی را کمتر شاهد هستیم اما این کارکرد عقلانی بیشتر جنبه‌ی سازمانی و قانونی پیدا می‌کند. اما عنصر شور و احساس و هیجان همچنان و در همین زمان حاضر، در قالب سازمان‌هایی نظیر نماز جمعه، راهپیمایی اربعین و سایر انواع راهپیمایی‌ها، محور اتحاد مردم باقی می‌ماند.



https://vrgl.ir/njTwz