تاملات عرفانی در سیاست


قرآن می‌گوید ابلیس (شیطان) از اجنه بود که در اثر شایستگی‌هایش به حلقه‌ی مقربین درگاه خدا درآمد. اما وقتی خدا از او خواست که به انسان سجده کند تکبر (استکبار) ورزید، نسبت به حدود خودش طغیان و از فرمان خدا سرپیچی کرد.

چند کلیدواژه‌ی اصلی در اینجا عبارتند از «استکبار»، «طغیان» یا تجاوز از حدود حق، و «امر خدا».

استکبار شیطان در اثر این به وجود آمد که جنس خود را مافوق جنس انسان می‌دید (آتش در برابر خاک) و در نتیجه در برابر حدود الهی طغیان کرد و از فرمان خدا سرپیچی کرد. نهایتا بعد از طرد شدن از درگاه الهی مقرر می‌شود که تا روزی معلوم به فریب فرزندان آدم مشغول باشد. قرآن از او به عنوان «دشمن آشکار» نام می‌برد یعنی دشمنی که وجودش صرفا با هدف فریب انسان تعریف شده است. یک وقتی کسی با آدم دشمن است و این دشمنی صرفا به دلیل تعارض منافع است اما نوع دشمنی شیطان «بی هیچ دلیلی» است. همانطور که آفتاب بی هیچ دلیلی علت روشنایی است، وجود شیطان بدون هیچ پیش زمینه‌ای در دشمنی با انسان تعریف می‌شود.

واژه‌ی «طاغوت» عبارت از هر چیزی است که از حدود «حق» فراتر رود. مثلا کسی که آدم‌های آزاد را بی هیچ دلیلی به اسارت می‌گیرد یا کسی که آنها را به پرستش هر چیزی غیر از خدا وا می دارد. حق در اینجا عبارت است از یک وضعیت سازگار با خود. هر چیزی که با خودش سازگار باشد حق و یا جزئی از حق است. طغیان یعنی تجاوز از حدودی که منجر به وضعیت ناسازگاری می‌شود.

شیطان نیز به همین شکل طغیان کرد. گروهی از عرفا از جمله منصور حلاج، امام محمد غزالی و مولانا، برای شیطان یک وجه مثبت قائل شده‌اند و اینطور گفته‌اند که دلیل استکبار شیطان اگرچه از حسد او بود اما این حسد عین غیرت بود زیرا نمی‌توانست بپذیرد که ذات باری در یک موجود پست (انسان) حلول کرده باشد. شیطان به باور این عرفا آنقدر غیرتمند است که حاضر شد قهر خدا را تا روز قیامت تحمل نماید:


ترک سجده از حسد گیرم که بود / این حسد از عشق خیزد نی جحود

این حسد از دوستی خیزد یقین / که شود با دوست، غیری همنشین


حلاج می‌گوید شیطان از امر خدا سرپیچی کرد اما خود را مطیع اراده‌ی خدا می‌دانست. اراده‌ی خدا بر این بود که شیطان طاغوت شود و به این وسیله آدمیزادگان به زمین تبعید شده و در آنجا آزمایش شوند.

اینجا معلوم می‌شود که طغیان شیطان به این جهت بود که میان امر خدا و اراده‌ی خدا تمایزی قائل شده بود (وضعیت ناسازگار با حق). یعنی حق را در وضعیتی قرار داده بود که نمی‌توانست حق باشد. او اگرچه بسیار به خدا نزدیک بود و هیچ حائلی میان خودش با خدا نمی‌دید، و در اثر شدت غیرت به خدا گفت که روا نمی‌دارد به موجودی غیر از خدا سجده کند، اما نتوانست امر خدا را همانند ذات او ببیند و از این رو طغیان کرد. امر خدا عین اراده‌ی اوست و شیطان این را نمی‌توانست بفهمد.



ویژگی دیگر شیطان در قرآن پس از آنکه از درگاه رانده می‌شود پوشالی بودن قدرت اوست. مکر شیطان ضعیف است و یکجا به قول از خود شیطان در روز قیامت می‌گوید:

خداوند به شما وعده‌ی حق داد و من به شما وعده‌ی (باطل) دادم. من بر شما تسلطی نداشتم جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید. بنابراین مرا سرزنش نکنید، خود را سرزنش کنید. نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من. من نسبت به شرک شما که اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید بیزارم.


این ویژگی هم معنی با سلطه‌ی معنوی است. یک مثال از این سلطه آمریکاست.

سیطره‌ی معنوی آمریکا بر جهان از طریق «سلطه‌ی باورها» است که به وسیله‌ی سلطه بر فکر (محافل علمی، شرکت‌های چند ملیتی، سازمان‌های بین المللی، توهم توطئه) و احساس (سلطه‌ی رسانه‌ای) القا می‌شود در حالیکه آمریکا هیچ پشتوانه‌ی واقعی برای این زعامت ندارد. حتی قدرت نظامی آمریکا در موارد متعددی همچون ویتنام، عراق و افغانستان، با صرف هزینه‌های هنگفت کاملا شکست می‌خورد و به لحاظ اقتصادی نیز توسط کشورهای دیگر نظیر ژاپن (در یک دوره‌ای) و چین (در زمان فعلی) به عقب رانده می‌شود.

تنها یک باور نزدیک به توهم توطئه در میان غربی‌ها وجود دارد که از بعد جنگ جهانی دوم رهبری دنیا را برای مقابله با تهدیداتی همچون نفوذ رو به رشد شوروی به آمریکا می‌سپرد. قدرت آمریکا صرفا بر پایه‌ی همین باور است و او یک طغیان کننده است زیرا سلطه‌اش ناسازگار با حق او برای این سلطه‌گری است.

یک مثال تقلیل گرایانه به وضعیت اقتصادی از این ناسازگاری، فقدان پشتوانه‌ی طلا برای سلطه‌ی دلار بر بازارهای جهانی است. آمریکا این پشتوانه را ندارد اما از طریق سلطه بر افکار و احساس آن را به پیش می‌راند.

طغیان آمریکا همانند طغیان یک رودخانه، خارج شدن از حدودی است که او را در درون خودش تعریف (و محدود) می‌کند و همانطور که در کالبدشکافی ابلیس مشخص می‌شود، این طغیان‌گری از یک سو به اسارت انسان‌ها و یا وادار کردن آنها به پرستش هر چیزی به غیر از خدا می‌رسد و از طرفی بر پایه‌ی یک قدرت پوشالی و یک حیله‌ی ضعیف استوار است.

پیشنهاد می‌شود ببینید: قراردادی که اقتصاد ژاپن را نابود کرد