دغدغه هویت
جنبش آزادی زنان در زمان انوشیروان
میگویند انوشیروان ساسانی را از آن جهت دادگر مینامیدند که در قتل عام مزدکیها بین بزرگ و کوچک تبعیض نگذاشت. در واقع همان عبارت معروف «ظلم بالسویه عدل است» در فرهنگ ایران معنای عدالت را میرساند. عدالت این است که دست هر کسی که دزدی کرده را قطع کنند. اما اگر دست بعضیها را قطع و دست بعضیهای دیگر را قطع نکنند این ظلم است.
در زمان ساسانیان مردان جایگاه برتری نسبت به زنان داشتند. در فرهنگ آریاییها به طور کلی زن نقش فعالی در جامعه ندارد و به لحاظ حقوقی در سطحی پایینتر از مردان قرار دارد. در این فرهنگ، خانواده با واژههایی همچون تخم، ناف و گوهر شناخته میشود که منشاء همگی «پدر» است.
ایران یک جامعهی پدرسالار است که مفهوم شاهنشاهی به همین صورت به معنی حاکمیت قویترین مرد در میان مردان قبایل موضوعیت مییابد. قوانین این سیستم پدرسالار اگرچه بعد از اسلام رنگ باختند اما همچنان دنبالهی آن را در حرمسراهای شاهان و اشراف تا همین دوران معاصر میتوان یافت.
علاوه بر آنکه زنان نسبت به مردان از حقوق کمتری (مثلا در حق ارث و جانشینی و سرپرستی فرزندان) برخوردار بودند، جامعه به طبقات مختلف تقسیم میشد و وضعیت به گونهای بود که بهترین و بیشترین تعداد زنان نصیب طبقات بالای جامعه میشد و عمدهی مردان جامعه چنین قابلیتی را نداشتند.
اگر مردی توانایی ازدواج با چند همسر را میداشت، زن ممتاز با عنوان کدبانو مسئولیت مدیریت زنان دیگر را عهده دار بود. زن کدبانو اگرچه از حقوقی کمتر از مرد برخوردار بود اما زنان دیگر فاقد هر گونه حقی بودند و حتی مرد اجازه داشت آنان را در جهت کمک به تنگدستان در اختیار کسانی که فاقد همسر بودند قرار دهد.
لذا یک نظام شدیدا طبقاتی وجود داشت که عدهای از مردان از زنان نمیتوانستند نصیبی داشته باشند و عدهی زیادی از زنان نیز از کوچکترین حقوقی برخوردار نبودند.
در این شرایط مزدک که یک روحانی اصلاحگرای دین زرتشت در زمان پادشاهی قباد بود ظهور میکند و با وعدهی تفسیر مجدد اوستا، یک قیام اجتماعی را شکل میدهد. مزدک ریشهی شر را در ثروت و زن میدید و میگفت که همین دو عامل باعث میشوند که حسادت و خشم و نفرت شکل بگیرد.
قیام مزدک یک جنبش سوسیالیستی بود. از آنجایی که میدید که تمام منازعات انسان بر سر مال و زن است، خواهان آزادی زنان و اشتراک اموال بود تا ریشهی منازعات خشکانیده شود.
اما رویکرد مزدک نسبت به زنان در تضاد با واقعیات جامعه بود و منجر به هرج و مرج بسیار شد به طوریکه به گفتهی فردوسی، کودکان تازه متولد شده معلوم نبود که پدرشان کیست:
چه داند پسر کش که باشد پدر / پدر همچنین چون شناسد پسر
جنبش مزدک همانند همهی انقلابهای کمونیستی باب میل طبقات فرودست بود و سبب شده بود تا هر مرد غریبهای وارد خانهی دیگری شود و زن او را به زور تصاحب کند. آنها به انبارها و حرمسراها دستبرد میزدند و این باعث چنان آشوب و هرج و مرجی شد که نظیر آن در تاریخ کمتر دیده شده است.
لذا انوشیروان برخلاف قباد، در جهت جلوگیری از سست شدن پیوند خانواده و متلاشی شدن جامعه، دستور قتل عام مزدکیان را صادر میکند. پس از آن اصلاحاتی را در جامعه اعمال میکند.
قانونی وضع میکند که هر کسی زنی را ربوده باید مهر او را پرداخت کند. اگر زن و مرد از یک طبقه بودند باید با هم ازدواج کنند و اگر آن زن قبلا شوهری داشته باید به شوهر اول برگردانده شود. اگر در این میان کودکی هم متولد شده در همان خانواده تحت سرپرستی مادرش باقی بماند.
غزالی در کتاب نصیحه الملوک میگوید که بر نگین انگشتر انوشیروان نوشته بودند: «بِه مِه، نَه مِه بِه» یعنی هر چه خوبتر بزرگتر نه هر چه بزرگتر خوبتر.
مطلبی دیگر از این انتشارات
روح زیبایی در ایران
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفاوت فلسفه و حکمت
مطلبی دیگر از این انتشارات
سیاست ورزی ایرانی